جلسه صد و بیست و یکم ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در فقه سال ۹۷-۱۳۹۶

گفتیم اگر یک نفر چند نفر را بکشد، همه اولیای دم حق قصاص دارند و این حکم مسلم است. اما اگر اولیای یکی از مقتولین قصاص کند، اولیای سایر مقتولین حق مطالبه به دیه دارند یا اینکه موضوع حق آنها از بین رفته است؟

غیر مشهور که معتقدند در موارد قتل عمد، ولی دم بین قصاص و مطالبه به دیه مخیرند این مساله مورد پیدا نمی‌کند و روشن است که اگر اولیای یکی از مقتولین قصاص کرد، اولیای سایر مقتولین حق مطالبه به دیه دارند و این حکم علی القاعده می‌شود.

اما مشهور که قائلند در موارد قتل عمد، قصاص متعین است خود دو دسته شده‌اند مشهور آنها معتقدند اولیای سایر مقتولین مستحق چیزی نیستند اما برخی دیگر به حق مطالبه دیه قائل شده‌اند. بنابراین این مساله باید از نظر آنها خصوصیتی متفاوت با سایر موارد داشته باشد که با وجود اینکه در موارد قتل عمد قصاص را متعین می‌دانند اما در اینجا حق مطالبه دیه را ثابت دانسته‌اند.

آنان که قائل به عدم ثبوت حق مطالبه دیه شده‌اند مطابق با مبنایی که پذیرفته‌اند مشی کرده‌اند و همان دلیلی که از نظر آنها در موارد قتل عمد قصاص را متعین می‌داند اینجا هم عدم ثبوت حق مطالبه به دیه را ثابت می‌کند. علاوه که گفته شد در روایاتی آمده است «لایجنی الجانی اکثر من جنایته علی نفسه» و اگر قرار باشد فرد علاوه بر قصاص، ملزم به پرداخت دیه باشد خلاف این روایت است. مرحوم صاحب جواهر اصل را هم به عنوان دلیل ذکر کرده‌اند که منظورشان اصل برائت از پرداخت دیه است.

اما کسانی که به حق مطالبه دیه قائل شده‌اند به قاعده عدم بطلان خون مسلمان تمسک کرده‌اند. اولیای سایر مقتولین، قصاص که نکرده‌اند و اگر دیه هم برای آنها ثابت نباشد خون مسلمان هدر می‌رود پس برای ممانعت از هدر رفتن خون مسلمان باید دیه ثابت باشد (چون قصاص ممکن نیست)

این دلیل تمام نیست. با قطع نظر از اشکالاتی که قبلا بیان کردیم حتی اگر بپذیریم این موارد مشمول قاعده هم هستند و با وجود قصاص قاتل، عدم استحقاق مطالبه به دیه موجب بطلان خون مسلمان است اما قاعده «لایبطل دم امرئ مسلم» حداکثر اقتضاء می‌کند خون مسلمان هیچ‌ جا پایمال نمی‌شود اما اینکه ضامن کیست را مشخص نمی‌کند. چرا باید اولیای دم قاتل ضامن باشند؟ چرا از بیت المال پرداخت نشود؟ یا چرا همان ولی دم که مبادرت به قصاص کرده است ضامن نباشد؟

دلیل دیگری که برای این قول ذکر شده است، روایاتی است که در مورد فرار قاتل آمده است که در آنها به اخذ دیه از مال جانی حکم شده است و حکم تعلیل شده است به اینکه تا خون مسلمان پایمال نشود.

و درست است که مورد آن روایات فرار قاتل است و مورد بحث ما قتل قاتل است اما همان طور که در آنجا فرار موجب بطلان خون مسلمان است در اینجا هم قتل او موجب بطلان خون مسلمان است و برای ممانعت از بطلان خون مسلمان باید از اموال او دیه برداشته شود.

حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ قَتَلَ رَجُلًا مُتَعَمِّداً ثُمَّ هَرَبَ الْقَاتِلُ فَلَمْ يُقْدَرْ عَلَيْهِ قَالَ إِنْ كَانَ لَهُ مَالٌ أُخِذَتِ الدِّيَةُ مِنْ مَالِهِ وَ إِلَّا فَمِنَ الْأَقْرَبِ فَالْأَقْرَبِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرَابَةٌ وَدَاهُ الْإِمَامُ فَإِنَّهُ لَا يَبْطُلُ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ‌ (الکافی، جلد ۷، صفحه ۳۶۵)

مورد روایت اگر چه فرار قاتل است اما تعلیل عام است و مورد بحث ما را هم شامل است و تعلیل محل ضمان را هم مشخص کرده است.

اما به نظر می‌رسد این استدلال هم ناتمام است. مورد روایت فرار است و جانی با فرار حق دیگران را ضایع می‌کند و در مواردی که کسی که حق دیگران را تضییع کرده است ضامن آن است. و تعلیل مذکور همین را تعمیم می‌دهد که هر کجا کسی که حقی بر عهده او هست اگر حق را تضییع کند ضامن آن حق است و باید بدل آن را تامین کند.

اما محل بحث ما قاتل فرار نکرده است بلکه بعضی اولیای دم او را قصاص کرده‌اند یا حتی در مواردی که قاتل قبل از قصاص بمیرد، چه دلیلی بر ضمان او داریم؟‌ او که سبب تفویت و تضییع حق دیگران نشده است.

اگر مناسبت حکم و موضوع را هم همین تفویت و تضییع حق دیگران بدانیم، آنکه اینجا حق دیگران را تضییع کرده است ولی دمی است که مبادرت به قصاص کرده است و او باید ضامن باشد. هر چند از نظر تکلیفی در کاری که کرده است مجاز بوده است اما از نظر وضعی ضامن حق دیگران است که آن را تضییع کرده است.

اطلاق دلیل حق قصاص حیثی است و مفاد آن این است که ولی دم حق قصاص آن را دارد اما اینکه برای استیفای حقش می‌تواند هر کاری بکند هر چند حق دیگران را هم تضییع کند از آن دلیل استفاده نمی‌شود.

به همین مناسبت در کلام علماء بحث دیگری مطرح شده است که آیا به ترتیب جنایت اولیای دم صاحب حق قصاص هستند؟ یعنی اگر اول زید را کشته است و بعد عمرو را حق قصاص اول برای اولیای دم زید است و بعد برای اولیای دم عمرو مگر اینکه هم عرض آنها را کشته باشد. یا اینکه هم عرض یکدیگر حق قصاص دارند؟ حق این است که همه آنها حق قصاص دارند و صرف تقدم سبب یکی بر دیگری، موجب تقدم دیگری نیست همان طور که در باب تزاحم گفتیم.

قوم چون گمان کرده‌اند اینجا از موارد تزاحم است گفته‌اند آنچه سببش مقدم است مقدم می‌شود. در حالی که اصلا اینجا تزاحمی نیست و همه آنها هم عرض حق قصاص دارند و می‌توانند با مشارکت در قصاص حق خودشان را استیفاء کنند.

خلاصه اینکه به نظر اگر بپذیریم در موارد قتل عمد قصاص متعین است و مبادرت اولیای دم یکی از مقتولین موجب بطلان خون سایر مقتولین است و خون مسلمان نباید هدر برود کسی که ضامن است همان ولی دمی است که مبادرت کرده است چون او است حق اولیای سایر مقتولین را تضییع کرده است هر چند از نظر تکلیفی حق قصاص داشت و لازم هم نبود از دیگران استیذان کند اما این مستلزم عدم ضمان وضعی در صورت تضییع حق دیگران نیست. همان طور که در زمان قحطی کسی که گرسنه است برای حفظ جانش باید از اموال دیگران بخورد اما ضامن هم هست.

موکد این مطلب که گفتیم روایتی است که در باب فراری دادن قاتل وارد شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَتَلَ رَجُلًا عَمْداً فَرُفِعَ إِلَى الْوَالِي فَدَفَعَهُ الْوَالِي إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ لِيَقْتُلُوهُ فَوَثَبَ عَلَيْهِمْ قَوْمٌ فَخَلَّصُوا الْقَاتِلَ مِنْ أَيْدِي الْأَوْلِيَاءِ فَقَالَ أَرَى أَنْ يُحْبَسَ الَّذِينَ خَلَّصُوا الْقَاتِلَ مِنْ أَيْدِي الْأَوْلِيَاءِ‌ حَتَّى يَأْتُوا بِالْقَاتِلِ قِيلَ فَإِنْ مَاتَ الْقَاتِلُ وَ هُمْ فِي السِّجْنِ قَالَ فَإِنْ مَاتَ فَعَلَيْهِمُ الدِّيَةُ يُؤَدُّونَهَا جَمِيعاً إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ‌ (الکافی، جلد ۷، صفحه ۲۸۶)

هر چند به نظر ما اصلا دلیل عدم بطلان خون مسلمان شامل این موارد نمی‌شود و لذا اگر ما در موارد قتل عمدی قصاص را متعین بدانیم، در صورت مبادرت اولیای دم یکی از مقتولین به قصاص، اولیای سایر مقتولین مستحق چیزی نیستند.

 

چاپ