درس خارج فقه و اصول حضرت استاد، با رعایت دستورات بهداشتی به صورت حضوری در مدرس آیت الله تبریزی (رحمة الله علیه) اتاق ۱۱۲ برقرار است.

  • نشست علمی مقاصد شریعت، علل و حکم

    در اولین نشست از سلسله گفتگوهای فلسفه فقه و فقه مضاف که به همت انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه و با عنوان «مقاصد شریعت،‌ علل و حکم» برگزار شد حضرت استاد قائنی دام ظله مباحثی را در رابطه با علل و حکم و نسبت آنها و مقاصد شریعت بیان فرمودند. از نظر ایشان علل و حکم نقش بسیار مهمی در استنباط احکام خصوصا مسائل مستحدثه دارند که متاسفانه جای آن در اصول فقه خالی است. حضرت استاد قائنی دام ظله معتقدند بزنگاه مباحث علت و حکمت، فهم و تشخیص علت است که نیازمند ضوابط روشن و واضح است تا بتوان بر اساس آنها علل را تشخیص داده و نظرات را قضاوت کرد. هم چنین ایشان معتقد است علت بعد از تخصیص قابل تمسک است همان طور که عام بعد از تخصیص قابل تمسک است و تخصیص علت باعث تغییر در ظهور علت در عموم و یا تبدیل آن به حکمت نمی‌شود. علاوه که حکمت نیز خالی از فایده نیست و می‌تواند در استنباط احکام مورد استفاده قرار گیرد. آنچه در ادامه می‌آید مشروح این جلسه است.

    ادامه مطلب

  • نشست علمی اختصاص الجزئیة و الشرطیة بغیر القاصر و المضطر

    به گزارش خبرگزاری «حوزه» نخستین کرسی نظریه پردازی حوزه از سوی انجمن اصول فقه حوزه علمیه قم با موضوع: «اختصاص الجزئیه و الشرطیه بغیر القاصر و المضطر» با مجوز کمیسیون کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره حوزوی در سالن اجتماعات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی  قم برگزار شد.

    بر اساس این گزارش، حجت الاسلام والمسلمین محمد قائینی به عنوان ارائه کننده نظریه به توضیحی پیرامون آن پرداخته و از آن دفاع کرد.

    ادامه مطلب

  • نشست علمی سقط جنین از منظر فقه و حقوق با رویکرد به مسائل نوظهور

     نشست تخصصی سقط جنین از منظر فقه و حقوق با رویکرد به مسائل نوظهور با حضور صاحب نظران و کارشناسان در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) قم برگزار شد.

     در این نشست حجت‌الاسلام والمسلمین محمد قائینی مدرس خارج فقه حوزه علمیه با اشاره به دیدگاه فقه درباره سقط جنین گفت: آیت‌الله سیستانی در پاسخ به این سؤال که آیا سقط جنین 40 روزه دیه دارد، گفته است انداختن حمل پس از انعقاد نطفه، جایز نیست و دیه و کفاره (دو ماه روزه متوالی) دارد، مگر اینکه باقی ماندن حمل برای مادر ضرر جانی داشته باشد، یا مستلزم حرج شدیدی باشد که معمولاً تحمل نمی‌شود، که در این صورت قبل از دمیدن روح، اسقاط آن جایز است و بعد از آن مطلقاً جایز نیست.

    ادامه مطلب

  • نشست علمی صدق وطن با اقامت موقت و عدم صدق وطن با اعراض موقت

     

    نوزدهمین نشست علمی مدرسه فقهی امام محمد باقر (علیه السلام) با موضوع «صدق وطن با اقامت موقت» و «عدم صدق وطن با اعراض موقت» توسط استاد معظم حضرت حجة الاسلام و المسلمین قائینی (دامت برکاته) چهار شنبه 19 فروردین ماه سال 1394 برگزار گردید.

    در  ادامه مطالب ارائه شده در نشست منعکس می گردد.

    ادامه مطلب

  • نشست علمی عدم محجوریت مفلس

     

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين الي قيام يوم الدين

     يکي از مباحث مهم فقهي که مشهور بين فقهاي مسلمين اعم از شيعه و غير شيعه است بحث محجوريت شخص ورشکسته مالي است با شروطي که در فقه در محجوريت بيان شده است. تا جايي اين بحث مهم بوده است که کتاب فلس را از کتاب الحجر جدا کرده¬اند. ما دو کتاب در فقه داريم يکي کتاب الحجر است که در مبدأ آن به اسباب حجر اشاره مي¬شود که يکي از آنها فلس است ولي بحث مفلّس و محکوم به حجر به سبب فلس عنوان جدايي در فقه به عنوان کتاب فلس پيدا کرده است.

    ادامه مطلب

    آخرین دروس

    اصول سال ۰۲-۱۴۰۱

    لزوم وجود ملاک امر و نهی در مجمع (ج۱۱۲-۲۴-۱۲-۱۴۰۱)

    مرحوم آخوند فرمودند مورد فقط وقتی از صغریات مساله اجتماع امر و نهی است که ملاک وجوب و حرمت در مجمع وجود داشته باشند. هدف اصلی مرحوم آخوند از طرح این مقدمه این است که مشخص شود که بنابر امتناع اجتماع مرجع قواعد باب تعارض است یا تزاحم؟ هر چند ثمره‌ای که در مقدمه دهم هم ذکر شده است بر این مطلب مترتب است اما هدف اصلی همان است که گفتیم. پس به حسب مقام ثبوت مورد فقط وقتی از صغریات مساله اجتماع امر و نهی است که ملاک دو حکم نسبت به مجمع و فرض اجتماع…
    فقه سال ۰۲-۱۴۰۱

    تنازع زن و شوهر در اثاث منزل (ج۱۱۲-۲۴-۱۲-۱۴۰۱)

    نتیجه آنچه گفتیم این شد که روایت عبدالرحمن دو حکم را بیان کرده است. یکی اینکه در جهاز قول زن مقدم است و جهاز زن جزو «ما للنساء» است که در این حکم هیچ معارضی ندارد و دیگری اینکه در وسایل مشترک (به معنایی که گفتیم) هم قول زن مقدم است که گفتیم امام علیه السلام این حکم را به این تعلیل نکرده است که چون زن جهاز را می‌آورد و این حکم است که با طایفه اول معارض است. محقق نراقی بعد از بیان مختار خودشان گفته‌اند ممکن است گفته شود با وجود حکم به لزوم رجوع به…
    اصول سال ۰۲-۱۴۰۱

    لزوم وجود ملاک امر و نهی در مجمع (ج۱۱۱-۲۳-۱۲-۱۴۰۱)

    محقق اصفهانی در اشکال به مرحوم آخوند در عدم اعتبار قید مندوحه در محل نزاع مساله اجتماع امر و نهی فرموده‌اند که منظور اصولیان از این مساله جواز و عدم جواز فعلی است و لذا قید مندوحه در محل نزاع دخیل است و اعتبار این قید به لحاظ عنوان مساله لازم است چرا که عنوان مساله جواز و عدم جواز اجتماع فعلا است و در فرض عدم مندوحه اجتماع فعلی غیر معقول است. و آنچه مرحوم آخوند به عنوان جهت مساله اجتماع بیان کرده‌اند حیثیت تعلیلیه نسبت به جواز و عدم جواز فعلی…
    فقه سال ۰۲-۱۴۰۱

    تنازع زن و شوهر در اثاث منزل (ج۱۱۱-۲۳-۱۲-۱۴۰۱)

    به اختلاف اقوال علماء در تنازع زن و شوهر در اثاث خانه اشاره کردیم. مرحوم صاحب جواهر در ضمن توضیح کلام مرحوم محقق در شرایع از شیخ در مبسوط نقل کردند که اثاث خانه خصوصیتی ندارد و متاع خانه زن و شوهر هم مثل سایر مواردی است که دو نفر که بر مال واحدی ید دارند مدعی ملکیت باشند که مقتضای قاعده شرکت است. همچنین از شیخ در خلاف نقل کرده است که مختصات زنان مال زن است و مختصات مردان مال مردان است و مشترکات هم بین آنها تقسیم می‌شود که قول مشهور همین است و…

    جلسه هشتاد و هشتم ۱۱ اسفند ۱۳۹۷

    نکول مدعی علیه از قسامه

    بحث در فرض نکول مدعی علیه از اقامه قسامه بود. گفتیم مشهور این است که به مجرد نکول مدعی علیه از اقامه قسامه ادعای مدعی ثابت می‌شود و نوبت به رد یمین به مدعی نمی‌رسد اما مرحوم شیخ به رد یمین به مدعی معتقد شده‌اند. در رد مرحوم شیخ، کلامی از آقای خویی نقل کردیم و گفتیم کلام ایشان نمی‌تواند رد مختار شیخ باشد.

    در ادامه بیان دیگری برای رد کلام شیخ ذکر کردیم و آن اینکه با نکول مدعی از قسامه، حق او نسبت به اقامه قسامه ساقط نیست. آنچه مسقط حق مدعی است، قسامه منکر است یعنی اگر مدعی از قسامه نکول کرد و مدعی علیه قسامه اقامه کرد، حق مدعی ساقط است و جایی برای بینه او یا قسامه او باقی نمی‌ماند اما به مجرد نکول مدعی از قسامه، حق او ساقط نیست. ما گفتیم مدعی در حقیقت مخیر بین دو چیز است: یکی اینکه خودش قسامه قامه کند و دیگری اینکه از مدعی علیه قسامه مطالبه کند و این یعنی مدعی از دو راه می‌تواند حق خودش را اثبات کند یکی اینکه خودش قسم بخورد و دیگری اینکه از مدعی علیه قسم مطالبه کند و با هر کدام از این دو راه می‌تواند حقش را اثبات کند و اگر قرار باشد بعد از نکول مدعی علیه، باز هم اثبات حق مدعی منوط به قسم خوردن خودش باشد، الزام مدعی علیه به یمین کار لغوی است و راه اثبات حق مدعی منحصر در قسم خودش است. یعنی مدعی بخواهد حق خودش را اثبات کند منحصر در این است که حتما خودش قسم بخورد پس دیگر چه نکته‌ای در جواز مطالبه قسامه از منکر وجود دارد؟ آیا صرفا راهی است برای اسقاط دعوا؟ اگر این بود خود مدعی می‌تواند از ادعایش دست بردارد.

    خلاصه اینکه وقتی به مدعی می‌گویند برای اثبات ادعایش دو راه دارد یکی اینکه خودش قسم بخورد و دیگری اینکه از منکر قسم مطالبه کند، اگر منکر قسم نخورد باید ادعای مدعی ثابت شود و گرنه تخییر بی‌معنا ست و از اول راه اثبات ادعای مدعی فقط قسم او است و دیگر مطالبه قسم از منکر لغو و بیهوده است. و لذا رد یمین، خلاف اطلاق ادله جواز اثبات ادعای قتل به یکی از دو راه (اقامه قسامه مدعی یا مطالبه قسامه از منکر) است.

    ممکن است گفته شود در سایر حقوق هم مدعی مخیر است بین اینکه بینه اقامه کند و بین اینکه منکر را قسم بدهد در حالی که آنجا با نکول قسم منکر، حق او اثبات نمی‌شود بلکه باید مدعی قسم بخورد.

    جواب این اشکال این است در سایر ابواب، مدعی از اول بین قسم خوردن و مطالبه قسم مخیر نیست بلکه بین بینه و مطالبه قسم مخیر است و با نکول مدعی علیه، قسم مدعی مشروع می‌شود.

    به عبارت دیگر آنچه ما گفتیم این بود که وقتی فرد را بین قسم خوردن خودش و مطالبه قسم مخیر کرده‌اند، رد یمین معنا ندارد و گرنه از اول نباید او را بین قسم خوردن خودش و مطالبه قسم مخیر می‌کردند بلکه باید از همان اول می‌گفتند تنها راه اثبات حقش این است که خودش قسم بخورد اما در سایر ابواب فرد را بین قسم خوردن خودش و مطالبه قسم مخیر نکرده‌اند تا رد یمین معنا نداشته باشد بلکه در سایر ابواب مدعی ابتدائا حق قسم خوردن ندارد.

    در حقیقت اثبات ادعا نه به واسطه نکول است بلکه به حق مدعی در الزام مدعی علیه به قسم است. معنای حق مدعی در الزام مدعی علیه به قسم، این است که با نکول مدعی علیه از قسم، ادعای مدعی ثابت می‌شود.

    بله اگر کسی بگوید آنچه مدعی در آن مخیر است اقامه قسامه اصطلاحی و مطالبه قسامه از مدعی علیه است و بعد از نکول مدعی علیه، مدعی فقط باید یک قسم بخورد، لغویت مندفع می‌شود. یعنی اگر قائل به رد یمین معتقد باشد با نکول مدعی علیه از اقامه قسامه، مدعی باید یک قسم بخورد این اشکال به او وارد نیست اما ظاهر کلام مرحوم شیخ این است که با نکول مدعی علیه از اقامه قسامه، مدعی مجددا باید قسامه اقامه کند.

    فان حلفوا برؤا و إن نكلوا عنها ردت على المدعى، فان كان واحدا حلف خمسين يمينا، و إن كانوا جماعة فعلى قولين أحدهما يحلف كل واحد خمسين يمينا، و الثاني يحلف الكل خمسين يمينا بالحصة من الدية، و الفصل بين المدعى و المدعى عليه قد مضى. (المبسوط، جلد ۷، صفحه ۲۲۳)

    خلاصه اینکه ادعای مرحوم شیخ با آنچه ما گفتیم رد می‌شود اما اگر کسی ادعا کند بعد از نکول مدعی علیه از قسامه رد یمین به مدعی می‌شود و مدعی باید یک قسم بخورد دلیلی بر رد کلام او نداریم. اگر دلیلی بر اثبات دعوا به مجرد نکول، دلیلی داشتیم (که نداریم) به آن تمسک می‌کردیم ولی اگر دلیلی نداشته باشیم صرف احتمال اینکه اثبات ادعا به یمین مدعی منوط باشد، باعث می‌شود اثبات ادعای مدعی متوقف بر یمین او (بعد از نکول مدعی علیه) باشد چون از موارد دوران حجیت بین حجیت تعیینی و تخییری است و اصل در آن موارد تعیین است. یعنی نمی‌دانیم حجت بر اثبات ادعای مدعی، صرف نکول مدعی علیه از اقامه قسامه کافی است یا باید قسم هم بخورد، اصل این است که باید قسم بخورد و بدون آن ادعای او ثابت نیست.

     

    کلام مرحوم شیخ:

    فإن كانت اليمين في جنبة المدعى ابتداء مثل أن ادعى قتلا و معه لوث أو مالا و له به شاهد واحد، فان حلف مع شاهده استحق و إن لم يحلف رد اليمين على المدعى عليه، فان حلف بري‌ء و إن لم يحلف و نكل عن اليمين فهل يرد على المدعى بعد أن كانت في جنبته و لم يحلف؟ نظرت.

    فان كان استحق بيمين الرد غير ما كان يستحقه بيمين الابتداء، و هو القسامة عند قوم، يستحق بها الدية، فإن ردت إليه استحق القود بها، فإذا كان الاستحقاق بها غير ما كان يستحقه بيمين الابتداء وجب أن يرد عليه.

    و إن كان ما يستحقه بيمين الرد هو الذي يستحقه بيمين الابتداء مثل القسامة يستحق عندنا بها القود إذا حلف ابتداء، و إذا ردت عليه استحق القود أيضا، و هكذا في الأموال إن حلف مع شاهده استحق المال، و إن حلف يمين الرد استحق‌ المال أيضا فهل يرد عليه اليمين أم لا؟ قال قوم لا يرد لأن اليمين إذا كانت في جنبة أحد المتداعيين فإذا بذلها لخصمه لم ترد عليه إذا كان استحقاقه بها هو الذي استحق بيمين الابتداء، كيمين المدعى عليه ابتداء إذا لم يحلف ردت على المدعى، فان لم يحلف لم يرد على المدعى عليه بعد أن زالت عنه، و لأن يمينه حجته فإذا قعد عنها فقد أبطلها فلا يسمع منه ثانيا، كما لو ادعى حقا و أقام شاهدين ثم قال هما فاسقان لم يقبلا بعد هذا.

    و قال آخرون و هو الصحيح عندنا أنها يرد عليه لأمور ثلثة أحدها يمين الابتداء قامت في جنبته بسبب و هو قوة جنبته بالشاهد أو اللوث، و سبب الثانية غير سبب الأولى لأنه يستحقها لنكول خصمه فإذا كانت كل واحدة يصير في جنبته لسبب غير سبب الأخرى، فإذا قعد عن أحدهما لم يكن تركا لهما.

    كما لو قال من جاء بعبدي فله دينار، و من جاء بجاريتي فله دينار فجاء رجل بالعبد و أبرأه من الدينار ثم مضى فجاء بالجارية لم يسقط الدينار، لأنه يستحق الثاني بسبب غير سبب الأول فإذا سقط الأول لم يكن إسقاطا للثاني.

    و هكذا إذا اشترى عبدا فأصاب به عيبا كان له رده، فإن رضي سقط رده، فإن أصاب به عيبا ثانيا كان له رده به، و لم يكن رضاه بالأول رضا منه بالثاني و يفارق هذا يمين المدعى عليه ابتداء لأنها لو ردت إليه عادت بالسبب الذي كانت في جنبته ابتداء، و هو كونه مدعى عليه، و الأصل براءة ذمته، فلهذا لم نرده، و ههنا يعود لغير السبب الأول.

    و لأنه إذا كان معه لوث كان له أن يحلف، فإذا لم يحلف فكأنه لا لوث بدليل أن المدعى عليه يحلف، و إذا كان كأنه لا لوث معه صارت اليمين في جنبة المدعى عليه ابتداء، فإذا نكل عنها وجب أن يرد على المدعى، و لأن للمدعى أن يرد اليمين على المدعى عليه غرضا صحيحا و هو إذا كان معه لوث كانت يمينه على غالب الظن و الظنة و التهمة ينصرف إليه، فإذا بذلها للمدعى عليه فلم يحلف زالت عنه الظنة و انصرفت عنه التهمة، فلهذا جاز أن يرد عليه.

    و يفارق قولهم أبطل حجته لأنه إذا قعد عن حجته فإنما أخرها و ما أبطلها لغرض له، فوجب أن لا يبطل عنه جملة، ألا ترى أنه لو ادعى حقا و له به بينة فاستحلف المدعى عليه فحلف كان له إقامة البينة و إثبات الحق عندهم و إن كان قد أخرها و قعد عنها.

    (المبسوط، جلد ۷، صفحه ۲۲۸)

    چاپ

     نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است