به حول و قوه الهی و در ذیل توجهات حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف، درس خارج فقه و اصول حضرت استاد قائینی از روز شنبه اول مهر ماه مصادف با هفتم ربیع الاول در مدرس مرحوم آیت الله تبریزی اتاق ۱۱۲ برگزار خواهد شد.

خارج اصول ساعت ۸ صبح مبحث تنبیهات اجتماع امر و نهی

خارج فقه ساعت ۹ صبح ابتدای کتاب الشهادات

  • نشست علمی مقاصد شریعت، علل و حکم

    در اولین نشست از سلسله گفتگوهای فلسفه فقه و فقه مضاف که به همت انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه و با عنوان «مقاصد شریعت،‌ علل و حکم» برگزار شد حضرت استاد قائنی دام ظله مباحثی را در رابطه با علل و حکم و نسبت آنها و مقاصد شریعت بیان فرمودند. از نظر ایشان علل و حکم نقش بسیار مهمی در استنباط احکام خصوصا مسائل مستحدثه دارند که متاسفانه جای آن در اصول فقه خالی است. حضرت استاد قائنی دام ظله معتقدند بزنگاه مباحث علت و حکمت، فهم و تشخیص علت است که نیازمند ضوابط روشن و واضح است تا بتوان بر اساس آنها علل را تشخیص داده و نظرات را قضاوت کرد. هم چنین ایشان معتقد است علت بعد از تخصیص قابل تمسک است همان طور که عام بعد از تخصیص قابل تمسک است و تخصیص علت باعث تغییر در ظهور علت در عموم و یا تبدیل آن به حکمت نمی‌شود. علاوه که حکمت نیز خالی از فایده نیست و می‌تواند در استنباط احکام مورد استفاده قرار گیرد. آنچه در ادامه می‌آید مشروح این جلسه است.

    ادامه مطلب

  • نشست علمی اختصاص الجزئیة و الشرطیة بغیر القاصر و المضطر

    به گزارش خبرگزاری «حوزه» نخستین کرسی نظریه پردازی حوزه از سوی انجمن اصول فقه حوزه علمیه قم با موضوع: «اختصاص الجزئیه و الشرطیه بغیر القاصر و المضطر» با مجوز کمیسیون کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره حوزوی در سالن اجتماعات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی  قم برگزار شد.

    بر اساس این گزارش، حجت الاسلام والمسلمین محمد قائینی به عنوان ارائه کننده نظریه به توضیحی پیرامون آن پرداخته و از آن دفاع کرد.

    ادامه مطلب

  • نشست علمی سقط جنین از منظر فقه و حقوق با رویکرد به مسائل نوظهور

     نشست تخصصی سقط جنین از منظر فقه و حقوق با رویکرد به مسائل نوظهور با حضور صاحب نظران و کارشناسان در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) قم برگزار شد.

     در این نشست حجت‌الاسلام والمسلمین محمد قائینی مدرس خارج فقه حوزه علمیه با اشاره به دیدگاه فقه درباره سقط جنین گفت: آیت‌الله سیستانی در پاسخ به این سؤال که آیا سقط جنین 40 روزه دیه دارد، گفته است انداختن حمل پس از انعقاد نطفه، جایز نیست و دیه و کفاره (دو ماه روزه متوالی) دارد، مگر اینکه باقی ماندن حمل برای مادر ضرر جانی داشته باشد، یا مستلزم حرج شدیدی باشد که معمولاً تحمل نمی‌شود، که در این صورت قبل از دمیدن روح، اسقاط آن جایز است و بعد از آن مطلقاً جایز نیست.

    ادامه مطلب

  • نشست علمی صدق وطن با اقامت موقت و عدم صدق وطن با اعراض موقت

     

    نوزدهمین نشست علمی مدرسه فقهی امام محمد باقر (علیه السلام) با موضوع «صدق وطن با اقامت موقت» و «عدم صدق وطن با اعراض موقت» توسط استاد معظم حضرت حجة الاسلام و المسلمین قائینی (دامت برکاته) چهار شنبه 19 فروردین ماه سال 1394 برگزار گردید.

    در  ادامه مطالب ارائه شده در نشست منعکس می گردد.

    ادامه مطلب

  • نشست علمی عدم محجوریت مفلس

     

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين الي قيام يوم الدين

     يکي از مباحث مهم فقهي که مشهور بين فقهاي مسلمين اعم از شيعه و غير شيعه است بحث محجوريت شخص ورشکسته مالي است با شروطي که در فقه در محجوريت بيان شده است. تا جايي اين بحث مهم بوده است که کتاب فلس را از کتاب الحجر جدا کرده¬اند. ما دو کتاب در فقه داريم يکي کتاب الحجر است که در مبدأ آن به اسباب حجر اشاره مي¬شود که يکي از آنها فلس است ولي بحث مفلّس و محکوم به حجر به سبب فلس عنوان جدايي در فقه به عنوان کتاب فلس پيدا کرده است.

    ادامه مطلب

    آخرین دروس

    اصول سال ۰۳-۱۴۰۲

    دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم به اطلاق (ج۱۰۷-۵-۲-۱۴۰۳)

    کلام مرحوم آخوند در اثبات دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم و ردّ آنها را بیان کردیم. ایشان هیچ کدام از شش وجه وضع، انصراف و اطلاق (سه بیان) و اطلاق مقامی را نپذیرفت و اطلاق مقامی را به این بیان ردّ کرد که خلاف قاعده است و هر جا محقق شود قضیه شرطیه مفهوم دارد اما نمی‌توان آن را به عنوان قرینه عامه قرار داد به نحوی که گفته شود قضیه شرطیه بر مفهوم دلالت دارد مگر اینکه خلافش ثابت شود.بعد از مرحوم آخوند عده‌ای از علماء وضع قضیه شرطیه را برای مفهوم…
    فقه سال ۰۳-۱۴۰۲

    شهادت شریک برای شریکش (ج۱۰۷-۵-۲-۱۴۰۳)

    گفتیم علماء موارد شهادت شریک برای شریکش را از موارد تهمت شمرده‌اند و بر همین اساس روایات را هم به فرض تهمت حمل کرده‌اند. محقق حتی برای شریک هم موضوعیت قائل نشد بلکه آن را فردی از افراد شهودی که نفع می‌برند دانست. صاحب جواهر سه احتمال مختلف در مساله شهادت شریک ذکر کردند یکی اینکه شهادت به مال مشترک بدهد که در این صورت شهادتش نسبت به سهم خودش حجت نیست چون در حقیقت نسبت به خودش ادعاء محسوب می‌شود. دیگری اینکه منظور این باشد که در فرض شهادت به مال…
    فقه سال ۰۳-۱۴۰۲

    شهادت شریک برای شریکش (ج۱۰۶-۴-۲-۱۴۰۳)

    مرحوم محقق بعد از اینکه گفتند شرط شاهد عدم اتهام است گفته‌اند «و يتحقق المقصود ببيان مسائل‌» که ظاهر از آن همان است که صاحب جواهر فرمود که عدم اتهام موضوعیت ندارد بلکه یک عنوان مشیر به این مسائل است. همین طور است عبارت علامه در ارشاد الاذهان که فرموده است: «السادس: ارتفاع التهمة‌ و لها أسباب». در حقیقت علماء به جهت تحفظ بر عناوین مذکور در روایات عدم تهمت را به عنوان شرط شاهد ذکر کرده‌اند اما در حقیقت آن را شرط ندانسته‌اند بلکه برخی امور مذکور در…
    اصول سال ۰۳-۱۴۰۲

    دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم به اطلاق (ج۱۰۶-۴-۲-۱۴۰۳)

    بحث در تقریر سوم از وجوه اطلاق برای اثبات دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم بود. مرحوم آخوند گفتند مقتضای عدم ذکر عدل و بدیل این است که شرط دیگری برای جزاء وجود ندارد. به عبارت دیگر اقتصار بر ذکر یک شرط در مقام بیان شرط تحقق جزاء، مفید عدم وجود بدیل است.تفاوت این وجه با وجه قبل این است که در وجه دوم انحصار علت در شرط از مدلول التزامی اطلاق استفاده می‌شد و از اطلاق استناد تحقق جزاء به شرط حتی در فرضی که مسبوق به چیزی یا مقارن با چیزی باشد این استفاده…

    جلسه شانزدهم ۲۰ مهر ۱۳۹۸

    اخذ اجرت بر قضا

    بر فرض که اخذ اجرت بر قضا جایز نباشد تفاوتی بین اخذ از متخاصمین یا غیر متخاصمین نیست و همان طور که اخذ اجرت بر قضا هم جایز باشد بین آنها تفاوتی نیست. اما محل بحث ما اخذ اجرت در فرض اضطرار بود. مرحوم محقق در شرایع فرموده‌اند

    الخامسة إذا ولي من لا يتعين عليه القضاء‌ فإن كان له كفاية من ماله فالأفضل أن لا يطلب الرزق من بيت المال و لو طلب جاز لأنه من المصالح و إن تعين للقضاء و لم يكن له كفاية جاز له أخذ الرزق و إن كان له كفاية قيل لا يجوز له أخذ الرزق لأنه يؤدي فرضا أما لو أخذ الجعل من المتحاكمين ففيه خلاف و الوجه التفصيل فمع عدم التعيين و حصول الضرورة قيل يجوز و الأولى المنع و لو اختل أحد الشرطين لم يجز

    (شرائع الاسلام، جلد ۴، صفحه ۶۱)

    در اخذ اجرت از متخاصمین تفصیلی هست و بعد فرموده‌اند کسی که قضا بر او متعین نباشد و مضطر هم باشد گفته‌اند اخذ اجرت برایش جایز است و برخی هم گفته‌اند جایز نیست.

    مرحوم صاحب جواهر فرموده‌اند اینکه محقق فرموده است «الوجه التفصیل» مراد این است که اگر قضا بر او متعین باشد و مضطر باشد برای او اخذ اجرت جایز نیست و اگر قضا بر او متعین نباشد و مضطر باشد که در این صورت گفته شده است اخذ اجرت جایز است ولی اولی امتناع از اخذ اجرت است یعنی مستحب است که در این صورت اجرت نگیرد.

    بعد به محقق اشکال کرده‌اند که اگر قضا متعین شده باشد و مضطر هم باشد چرا نباید اخذ اجرت جایز باشد؟ معنای این حرف یعنی فرد باید بمیرد چون هم قضا بر او متعین شده است و هم با وجود اضطرار به اخذ اجرت و نبود راه دیگری برای امرار معاش اخذ اجرت بر او جایز نیست.

    و بعد فرموده‌اند اگر قضا قابلیت دریافت اجر در مقابلش را دارد اخذ آن جایز است چه فرد مضطر باشد و چه نباشد و اگر این قابلیت را ندارد اخذ اجرت در مقابلش بی معنا ست چه مضطر باشد و چه نباشد چون اضطرار باعث انقلاب موضوع نمی‌شود.

    کلام مرحوم محقق کنی را نقل کردیم و بعید نیست ایشان ناظر به همین اشکال مرحوم صاحب جواهر باشد. ایشان فرمودند با اضطرار، موضوع عوض می‌شود چون آنچه ممنوع بود اخذ اجرت بر قضای واجب است و در ظرف اضطرار به خاطر تزاحم بین وجوب قضا و جوب انفاق بر نفس و اهل، قضا واجب نیست و بعد از سقوط آن از وجوب، اخذ اجرت بر آن اشکالی ندارد.

    اما به نظر ما مرحوم محقق تفصیل دیگری بیان کرده‌اند غیر از آنچه مرحوم صاحب جواهر بیان کرده‌اند و طبق آن ناچار نیستیم «او الاولی المنع» را به «و الاولی الامتناع» تفسیر کنیم که صاحب جواهر این کار را کرده‌اند.

    به نظر ما ایشان فرموده‌اند: اگر قضاوت متعین باشد و مضطر به اخذ اجرت هم باشد، اخذ اجرت جایز است و اگر نه متعین باشد و نه مضطر باشد اخذ اجرت جایز نیست چون اخذ اجرت بر واجب است اما اگر قضا متعین نباشد و مضطر باشد عده‌ای به جواز معتقد شده‌اند ولی حق این است که جایز نیست چون از موارد اخذ اجرت بر واجب است بدون اینکه ضرورتی باشد. البته این تفصیل در صورتی درست است که متن شرایع همین مقداری باشد که در جواهر مذکور است و قسمت «و لو اختل أحد الشرطين لم يجز» در شرایع نباشد اما اگر این قسمت در عبارت باشد تفصیلی که ما عرض کردیم قابل بیان نیست.

    خلاصه اینکه با فرض عدم جواز اخذ اجرت بر قضا، ممنوعیت به فرض عدم ضرورت مختص است و با فرض ضرورت اخذ اجرت اشکالی ندارد.

    از همین مطالب روشن می‌شود که یکی از صغریات باب تزاحم در اینجا قابل تصویر است و آن اینکه قضا بر او واجب باشد اما راه امرار معاش منحصر در آن نباشد در این صورت بین حرمت اخذ اجرت بر قضا و وجوب حفظ نفس تزاحم خواهد بود اما اگر راه امرار معاش منحصر در قضا باشد در این صورت بین حرمت اخذ اجرت بر قضا و وجوب حفظ نفس تعارض است. چون تزاحم جایی است متعلق دو تکلیف متنافی دو چیز باشند اما اگر متعلق دو تکلیف یک چیز باشند تعارض است و لذا گفتیم اگر فرد هیچ مکانی برای نماز خواندن غیر از مکان غصبی ندارد، بین دلیل وجوب نماز و حرمت غصب تعارض است نه تزاحم.

    پس اگر قضا بر او متعین است ولی راه امرار معاش منحصر در قضا نباشد تزاحم است و اگر قضا بر او متعین است و راه امرار معاش هم منحصر در قضا باشد تعارض است و اگر قضا بر او متعین نباشد و راه امرار معاش هم منحصر در قضا نباشد از موارد اجتماع امر و نهی خواهد بود.

    مطلب دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد و آن اینکه مرحوم شهید ثانی در مسالک فرموده‌اند:

    ثمَّ على تقدير جوازه بوجه ففي جواز تخصيص أحدهما به، أو جعله على المدّعي، أو التشريك بينهما، أوجه، من الشكّ في أنها تابع للعمل أو للمنفعة الحاصلة، فعلى الأول هو عليهما، و على الثاني يجب على المحكوم له أو على المدّعي. و ينبغي أن يكون حينئذ تابعا لشرطه قبل الشروع في سماع الدعوى، لأنه عوض عن عمله لهما فيتبع شرطه. (مسالک الافهام، جلد ۱۳، صفحه ۳۴۹)

     اگر اخذ اجرت از متخاصمین جایز باشد، اجرت بر عهده کیست؟ آیا بر عهده مدعی است؟ یا بر عهده منتفع است یا بر عهده هر دو نفر است؟

    ایشان فرموده‌اند مبنای این مساله این است که اجرت تابع عمل است یا تابع منفعت حاصل است؟ اگر گفتیم تابع عمل است اجرت بر عهده هر دو نفر است اما اگر معیار منفعت باشد کسی که منتفع است باید اجرت را بپردازد یا کسی که مدعی است چون سبب قضا و خسارت همین مدعی است چون اگر او ادعا نمی‌کرد اصلا دادرسی رخ نمی‌داد. پس حتی اگر حکم به نفع مدعی نباشد بلکه منتفع از مساله طرف مقابل باشد باز هم اجرت بر مدعی لازم باشد.

     

    کلام صاحب جواهر:

    أما لو أخذ الجعل من المتحاكمين ففيه خلاف و قد ذكرنا التحقيق فيه في المكاسب و أنه لا يجوز مطلقا، و لكن قال المصنف هنا و الوجه التفصيل بين من لم يتعين عليه و كان مضطرا إليه‌ و بين غيره، فيجوز في الأول دون الثاني و إن كان الأولى الامتناع أيضا.

    و إلى ذلك أشار بقوله فمع عدم التعيين و حصول الضرورة قيل: يجوز، و الأولى المنع و إن كانت عبارته قاصرة التأدية، و لعل الوجه في ذلك اقتضاء عدم الجواز تعطيل الوظيفة الدينية أو تحمل الضرر و الحرج المنفيين عقلا و شرعا، بل ربما كان من تكليف ما لا يطاق في بعض أفراده.

    و فيه أن ذلك إن تم اقتضى جوازه حتى مع التعين، لأن وجوبه لا يدفع الضرر الناشئ من ترك السعي على ضرورة الرزق و الصبر على الجوع و الجهد، بل قد يناقش في أصل ذلك بأن القضاء إن كان مما يقبل العوض بإجارة أو جعالة جاز و إن لم يكن محتاجا إلى ذلك، و إلا لم يجز و إن كان محتاجا، ضرورة عدم اقتضاء الحاجة انقلاب الموضوع، و قد تقدم التحقيق في المكاسب.

    هذا و في المسالك «ثم على تقدير جوازه بوجه ففي جواز تخصيص أحدهما به أو جعله على المدعى أو التشريك بينهما أوجه، من الشك في أنها تبع للعمل أو للمنفعة الحاصلة، فعلى الأول هو عليهما و على الثاني يجب على المحكوم له أو على المدعي».

    و فيه أن هذه الوجوه لا تأتي بعد فرض كون دفع الجعل عنه معاملة، ضرورة تبعيتها لمن وقعت معه، نعم لو قلنا بوجوب دفع ذلك عوضا عنه شرعا أمكن جريان هذه الاحتمالات، هذا كله في القاضي.

    (جواهر الکلام، جلد ۴۰، صفحه ۵۳)

    چاپ

     نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است