جلسه بیست و هفتم ۶ آذر ۱۳۸۹

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در اصول سال ۹۰-۱۳۸۹

باسمه تعالی

بحث در مفهوم شرط و دلالت قضیه شرطیه بر انتفاء سنخ حکم بود. بعد از آنکه در دلالت قضیه شرطیه بر انتفای شخص حکم در صورت عدم تحقق شرط شکی نیست.

سنخ حکم یعنی مشابه حکم مذکور در قضیه و شخص حکم یعنی همان حکم مذکور در قضیه شرطیه.

گفتیم عده ای از بزرگان قائل به مفهوم هستند و عده ای نیز منکر مفهوم شده اند و عده ای هم تفصیل داده اند. مدرک قائلین به مفهوم نیز متفاوت است برخی به ملاک فعل و برخی به ملاک وضع و برخی به ملاک اطلاق و برخی دیگر به ملاک انصراف قائل به ثبوت مفهوم شده اند.

مثلا مرحوم نایینی قائل به ثبوت مفهوم از باب اطلاق است و مرحوم محقق داماد قائل به ثبوت مفهوم از باب وضع است.

دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم معمولا بر اساس تبادر اثبات شده است و معمولا هم بر اساس تبادر نفی شده است. گفتیم این اختلاف در امر حسی ناشی از دو چیز می تواند باشد یا عدم احصا و استقرای تام در استعمالات قضیه شرطیه و یا عدم توجه به قرائن ضمیمه شده به کلام.

مرحوم داماد قائل به ثبوت مفهوم شده است و بر اساس تبادر آن را اثبات کرده اند.

فرمایش ایشان این است که قضیه شرطیه چهار دلالت دارد یکی ثبوت عند الثبوت است که این دلالت ملازم با ثبوت مفهوم نیست.

دیگری دلالت بر تعلیق است که از این دلالت مفهوم یا همان انتفاء عند الانتفاء استفاده می شود.

و دلالت دیگری که در قضیه شرطیه وجود دارد دلالت بر انحصار شرط است که این دلالت ناشی از اطلاق و مقدمات حکمت است و این اطلاق شبیه دلالت اطلاق امر بر واجب تعیینی است یعنی اطلاق « او» است.

دلالت دیگری نیز که در قضیه شرطیه قابل تصور است دلالت بر تمام علت بودن شرط است که این نیز از اطلاق کلام فهمیده می شود اما این اطلاق از نوع اطلاق « واو» است.

ایشان در ادامه سه شاهد برای کلام خود و ثبوت مفهوم ذکر کرده اند.

شاهد اول: در عرف اگر گفته شود اذا بلغ الماء قدر کرّ لم ینجسه الشیء و اذا لم یبلغ الماء قدر کرّ لم ینجسه الشیء جمله ای مستجهن خواهد بود بلکه اصلا عرفا چنین استعمالی غلط است. در حالی که اگر قضیه دلالت بر مفهوم نمی کرد چنین جمله ای باید صحیح باشد.

اما این منافاتی با عدم انحصار شرط ندارد. ذکر شرط در جمله نشان دهنده از بی     ضابطه نبودن و قانون مند بودن حکم دارد اما عدم انحصار حکم در شرط منافاتی با ضابطه مند بودن حکم ندارد. لذا اگر در برخی قضایای شرطیه جایگزینی برای شرط ذکر شده باشد با اصل مفهوم درگیری ندارد بلکه با دلالت قضیه شرطیه بر انحصار شرط که ناشی از اطلاق بود منافات دارد و باید از اطلاق رفع ید کرد و آن را مقید کرد و تقیید اطلاق امر مستهجن و قبیحی نیست.

اصل دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم و انتفاء عند الانتفاء ناشی از وضع است و این منافاتی با ثبوت جایگزین برای شرط ندارد.

ایشان در ادامه به کلام مرحوم شیخ حر در الفوائد الطوسیة اشاره می کنند که ایشان نزدیک به صد آیه از قرآن را مثال زده اند که دلالت بر مفهوم ندارند و در جواب می گویند این موارد همه از مواردی است که جایگزینی برای شرط ذکر شده است و گذشت که عدم دلالت قضیه شرطیه بر انحصار شرط منافاتی با ثبوت مفهوم ندارد. این مورد شبیه این است که برای عدم حجیت عام در عموم صدها مثال از مواردی ذکر شود که عام تخصیص خورده است. همان طور که آنجا چنین دلالتی وجود ندارد این جا نیز چنین دلالتی نیست.

شاهد دوم: صحت استدراک و تفریع بر قضیه شرطیه است.

برای مثال در عرف کاملا صحیح است که گفته شود اذا بلغ الماء قدر کرّ لم ینفعل و لکنّه لم یبلغ الکرّ فینفعل و این صحت استدراک و تفریع شاهد بر وجود مفهوم است در حالی که اگر قضیه شرطیه فقط بر ثبوت عند الثبوت دلالت می کرد و هیچ دلالتی بر مفهوم نداشت تفریع و استدراک بی معنا خواهد بود. چرا که اگر مدلول همین قضیه این بود که اگر آب کرّ باشد نجس نمی شود و دلالتی بر نجاست آن در صورت عدم کرّیت نداشته باشد استدراک که این آب کر نیست پس نجس می شود معنا نداشت.

به نظر ما نیز این شاهد قوی و منبّه بسیار خوبی بر ثبوت مفهوم فی الجمله در قضایای شرطیه است.

 

والسلام علیکم

چاپ