جلسه هشتاد و دوم ۱۶ اسفند ۱۳۹۱

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در اصول سال ۹۲-۱۳۹۱

بحث در دلالت آیه سوال بر حجیت خبر واحد بود. تقریب آیه مشابه همان بود که در آیه کتمان گذشت که اگر پاسخ حجت نباشد امر به سوال لغو خواهد بود.

و مرحوم آخوند فرمودند آیه شریفه می گوید اگر برای شما از جواب علم حاصل شد عمل کنید در انتهای آیه می گوید ان کنتم لا تعلمون یعنی سوال کنید لکی تعلموا

سوال مقدمه برای حصول علم است که در آیه به آن اشاره شده است لذا آیه شریفه دلالت بر حجیت تعبدی خبر ندارد.

مرحوم آخوند در ادامه اشکال دیگری را ذکر می کنند و می گوید این اشکال وارد نیست.

اشکال این است که آیه در صدد اثبات حجیت خبر نیست بلکه مفاد آیه حجیت قول اهل نظر و اهل ذکر و عالم است. و حجیت خبر مشروط به این نیست که مخبر اهل علم و نظر باشد. خبر اگر حجت باشد از فرد عامی هم حجت است و خبر اهل علم موضوعیتی ندارد.

اما آنچه در آیه شریفه آمده است جواب عالم و اهل نظر است و این یعنی ناظر به قول اهل خبره است و اینکه قول اهل خبره حجت است یعنی در حقیقت اشاره می کند به حجیت فتوا.

این اشکال در ضمن آیه نفر هم بیان شد و مرحوم آخوند مشابه همان جواب را اینجا هم ذکر می کنند.

ایشان می فرمایند بین این دو تلازم است و فصلی نیست. یعنی گر خبر اهل خبره را حجت دانستیم خبر غیر خبره هم حجت است و آیه دلالت بر حجیت خبر اهل خبره دارد.

اینکه آیه دلالت بر حجیت خبر اهل خبره دارد نه نظر اهل خبره به این دلیل است که آیه دلالت دارد که مثلا فقیهی از فقیهی سوال کند و نظر یک فقیه به عنوان فقیه و اهل خبره برای فقیه دیگر حجت نیست اما آیه شریفه می گوید اگر از فقیه دیگری سوال کردید و او خبر داد، خبرش بر او حجت است هر چند نظرش حجت نیست.

آیه شریفه در امر به سوال فقیه را نیز شامل می شود و اینکه به او نیز می گوید برای استنباط حکم از اهل ذکر سوال کنید و این یعنی حجیت خبر چرا که نظر فقیه دیگر برای فقیه حجت نیست و از طرف دیگر ما هم می دانیم که امر به سوال شامل فقیه هم می شود پس منظور از آیه حجیت خبر است نه حجیت نظر. و از حیث اخبار فرقی بین خبر اهل نظر و خبر غیر آن ها نیست و فرقی در بین آنها نیست.

و لذا از نظر مرحوم آخوند این اشکال را وارد نمی دانند.

دیروز عرض کردیم این جواب آخوند صحیح نیست و همان طور که در آیه نفر به ایشان اشکال کردیم در اینجا هم کلام ایشان اشکال دارد.

مرحوم اصفهانی آنجا اشکال کردند که در این مساله جای تلازم نیست چون معنای تلازم این است که فرقی بین خبر اهل نظر و خبر غیر آن نیست و فرض ما این است که مدلول آیه شریفه حجیت فتوا ست نه حجیت خبر تا شما بگویید فرقی بین حجیت خبر اهل نظر و خبر غیر آن نیست.

شما اینجا باید اثبات کنید فتوا و خبر تفاوتی ندارند و این ممکن نیست.

اگر لسان دلیل این بود که خبر اهل نظر حجت است می گفتیم تلازم هست و فرقی بین حجیت خبر اهل نظر و خبر غیر آنها نیست اما مفاد آیه این است که فتوا حجت است بله فتوا در برخی موارد نیاز به اعمال حدس ندارد بلکه روشن است. اما آیه اثبات حجیت فتوا می کند نه حجیت خبر اهل نظر.

مفاد آیه این است که از اهل ذکر در آنچه اهل ذکر هستند سوال کنید (حال ذکر گاهی نیاز به اعمال حدس دارد و گاهی ندارد) نه اینکه از خبر از او سوال کنید.

آیه شریفه می گوید در آنچه او اهل ذکر است به او اعتماد کنید پس مفاد آیه حجیت فتوا ست و نمی توان آن حجیت خبر را اثبات کرد.

نظر اهل ذکر در آنچه اهل ذکر است برای کسی که اهل ذکر نیست حجت است و از این آیه استفاده نمی شود نظر اهل ذکر حتی برای اهل ذکر دیگر حجت است و یا خبر اهل ذکر برای دیگران حجت است.

اهل ذکر یعنی کسی که ملکه علم دارد یعنی عالم است و حجیت اخبار تلازمی با خبر عالم بودن ندارد.

این آیه به مناسبت حکم و موضوع دلالت بر این می کند که مخاطب به امر به سوال کسی است که اهل ذکر نیست و باید از اهل ذکر در آنچه اهل ذکر است سوال کند و نظر اهل ذکر برای او معتبر است و این یعنی حجیت فتوا برای عامی.

که ربطی به حجیت خبر ندارد.

تا اینجا جواب مرحوم آخوند حل مشکل نکرد اما آیا جواب دیگری از اشکال می توان بیان کرد؟

به نظر ما آیه می فرماید رجوع به اهل ذکر کنید و اهل ذکر یعنی اهل دانش.

دانش برخی به خبرویت است مثل فقیه اما آیه می گوید به کسانی که اهل اطلاعند مراجعه کنید اعم از اینکه اطلاع آنها مبتنی بر حدس باشد یا مبتنی بر حس باشد. در آیه نگفته است به کسانی که اطلاع آنها مبتنی بر حدس باشد رجوع کنید.

یا مفاد مستقیم آیه شامل هر دو می شود و یا مناسبت حکم و موضوع باعث می شود هر دو قسم را مشمول بدانیم.

پس آیه می گوید خبر اهل اطلاع هم حجت است. آیه شریفه می گوید نظر اهل اطلاع حجت است چه این نظر مبتنی بر حس باشد یا مبتنی بر حدس باشد.

نظر اهل ذکر گاهی خبر است و گاهی فتوا ست.

موید اینکه منظور از آیه رجوع به اهل اطلاع است هر چند مبتنی بر حس باشد این است که در هر دو موردی که آیه وارد شده است که در این است که پیامبران سابق نیز همه انسان و مرد بوده اند.

آیا رجوع به اهل ذکر در این مورد (در انسان بودن انبیای سابق) مبتنی بر خبرویت و حدس است یا مبتنی بر حس و خبر است؟

شکی نیست که این مساله امر حسی است و در آیه شریفه امر شده است که از آنها سوال کنید تا بفهمید که انبیای سابق هم انسان بوده اند.

پس آیه می گوید از اهل ذکر در مورد این امر حسی سوال کنید و در این صورت دیگر تفاوتی بین اخبار حسی نیست. چه خبر حسی در مورد تاریخ و چه خبر حسی در مورد احکام شرع فرقی بین آنها نیست.

آیه شریفه می گوید نظر اهل اطلاع حجت است چه این اطلاع از روی حس باشد یا از روی حدس باشد. آیه شریفه نسبت به هر دو اطلاق دارد. آیه شریفه می گوید خبر خبیر حجت است و اینجا جواب مرحوم آخوند صحیح است که فرقی بین خبر خبیر و خبر دیگران نیست.

و جوابی که ما قبلا ذکر کردیم اینجا وارد نیست و لذا اگر این اشکال وارد نیست.

اما آیا اشکال اول مرحوم آخوند وارد است؟ یعنی سوال مقدمه علم است؟ و در صورتی که علم حاصل شود حجت است؟

به نظر ما این طور نیست. آیه کاملا بنای عقلاء را بیان می کند و بلکه می گوید خبر اهل الذکر خودش علم است یعنی اگر چه علم حقیقی نمی آورد اما علم است.

جواب اهل الذکر یا علم وجدانی برای انسان ایجاد می کند و یا نمی کند و اگر هم نکند در بنای عقلاء حجت است و آیه شریفه ارشاد به همان بنای عقلاء است.

و لذا به نظر ما اگر قرار باشد آیه ای دلالت بر حجیت خبر داشته باشد همین آیه است و این آیه از نظر ما حجیت خبر واحد را اثبات می کند.

آیه امر به سوال می کند و بعد هم باید مطابق جواب سوال باید عمل کرد و این آیه اشاره به همان بنای عقلاء است.

و مواردی که خبر واحد حجت نیست مثل شهادت چهار نفر و یا عدم حجیت در اصول اعتقادی و ... تقیید این اطلاق است.

و البته باید توجه کرد در بنای عقلاء پذیرش خبر اهل خبره و نظر اهل خبره متوقف بر ثقه بودن آنهاست و لذا روایت دال بر حجیت خبر ثقه است.

مرحوم آقای صدر فرموده اند در برخی از روایات آمده است که منظور از اهل ذکر ما هستیم. ایشان فرموده است این از موارد تفسیر به بطون قرآن است.

و این حرف هم درست است چون در زمان نزول آیه، امر می کند به کسانی که در زمان نزول بوده اند بروند سوال کنند و معنا ندارد آنها را به ائمه علیهم السلام ارجاع داد.

اما به نظر ما این بطن قرآن نیست هر چند آیه می گوید از یهود و نصاری سوال کنید اما با این حال امام علیه السلام می فرمایند ما اهل ذکر هستیم.

اینکه آیه امر به سوال از یهود و نصاری می کند روشن است که به خاطر این است که آنها مطلع بوده اند و امام علیه السلام می فرمایند پس آیه دلالت می کند که باید به من هم مراجعه کنید چون من هم اهل اطلاع هستم.

امام می خواهد بگوید فهمیدن لزوم رجوع به اهل ذکر و سوال از آنها و افراد مطلع ظاهر قرآن است و نیاز به تاویل ندارد.

و اینکه امام هم جزو مطلعین و اهل نظر است که روشن است. بنابراین امام می گوید لزوم رجوع به ما از ظواهر قرآن فهمیده می شود و این بطن قرآن نیست.

روایاتی هم که نفی اهل ذکر از دیگران کرده است یعنی در اینکه در این موارد سوالات و احکام و ... دیگران اهل ذکر نیستند و نباید از آنها سوال کرد و گرنه نمی توان گفت آیه شریفه حتی مورد نزول خودش را هم شامل نیست.

چاپ