جلسه صد و بیستم ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۲

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در اصول سال ۹۲-۱۳۹۱

گفتیم قول رجالی حتی اگر حدسی هم باشد حجت است و این حجیت نه به ملاک انسداد است بلکه به ملاک حجیت قول اهل خبره است.

و شاهد آن هم این است که اگر قول رجالی حجت نبود چرا باید امثال شیخ و نجاشی کتاب رجال تالیف کنند؟ چون این کار برای غیر مقلدین شان که حجت نبوده است و برای مقلدین شان هم ارزشی ندارد چون آنها باید مطابق فتوای آنها عمل کنند پس این کتاب هیچ اثر و فایده ای ندارد.

و این نشان می دهد که آنها کار خودشان را برای دیگران دارای ثمره می دیده اند و آن را برای دیگران حجت می دانسته اند لذا تالیف کرده اند.

و این را نباید با علومی مثل اصول قیاس کرد چون اصول به خاطر استدلالاتی که در آن موجود است برای دیگران می تواند منشأ علم شود اما علم رجال این طور نیست چون اگر بنا شد مساله حدسی باشد صرف اینکه ده نفر یا حتی صد نفر کسی را از روی حدس ثقه بدانند علم آور برای دیگران نخواهد بود.

و گفتیم بر فرض که اصلا قول رجالی حجت نباشد با این حال باز هم کبرای حجیت خبر ثقه دارای اثر است چون اثبات وثاقت متوقف بر قول رجالیین نیست بلکه راه های دیگری نیز دارد.

یک راه آن را اشاره کردیم که اگر کسی جزو معاریف باشد و در مورد او قدح و ضعفی نرسیده باشد دلیل بر وثاقت او است.

و معروف بودن را هم می توان با نقل دیگران و در تاریخ اثبات کرد و هم با توجه به کثرت روایاتش و نقل عده قابل توجهی از علماء یا کثرت نقل برخی علمای بزرگ از آنها اثبات می شود.

و گفتیم تعداد قابل توجهی از روایات ما توسط روات معروف نقل شده است.

راه دومی که برای اثبات وثاقت وجود دارد کثرت نقل ثقه است. اگر انسان ثقه و بزرگی از کسی دیگر کثیرا نقل کند می توان اعتماد او را بر مروی عنه کشف کرد.

و این نشان از وثاقت دارد. چون اعتماد بر افراد غیر قابل اعتماد خودش مخل به وثاقت است. یعنی فرد اگر بر کسی که قابل اعتماد نیست اعتماد کند و از او کثرت روایت داشته باشد در وثاقت خود او مخل است.

و لذا در رجال ما کسانی که این رویه را نداشته اند و بر ضعفاء‌ و مجاهیل اعتماد می کرده اند را بیان کرده اند و به عنوان قدح در حق آنها گفته شده است و لذا کسی که در مورد او چنین حرفی بیان نکرده اند نشان می دهد که بر کسی که ضعیف بوده است اعتماد نمی کرده است.

و لذا ما می گوییم اگر مرحوم نجاشی کسی را توثیق کرد و در مورد او نگفت که از ضعفاء نقل روایت می کند تمام مشایخ او که از آنها کثیر نقل می کند هم ثقه اند.

و با این راه می توان موارد فراوانی از روات را توثیق کرد.

سوم) اشتهار وثاقت فردی از امارات وثاقت او است. مثلا اشتهار محمد بن مسلم به وثاقت یا زراره و ... به وثاقت.

از این ممکن است به شیاع علم آور تعبیر کرد و یا وثوق آور است و یا حجت است. و این یک بنای عقلائی است و در بین روات ما افرادی که مشهور به وثاقت شده اند کم نیستند.

شیاع یقینا در این موارد معتبر است.

و چون از نظر ما علم آور یا اطمینان آور است تفاوتی ندارد که منشا این شیاع چه باشد هر چه باشد حجت است.

چهارم) ورود مدح و توثیق نسبت به فردی در کتب اهل سنت از دیگر راه های اثبات وثاقت است.

بحث از روات ما در کتب رجالی اهل سنت بحث مفصلی است و تعداد زیادی از روات ما در کلمات رجالیین اهل سنت عنوان شده اند و عده ای از آنها هم توثیق شده اند و قدحی که نسبت به آنها وارد کرده اند شیعه بودن آنها ست.

و خیلی از اصحاب رجال اهل سنت معاصر با روات ما بوده اند و کتب آنها در دست ما موجود است.

و در این موارد برای ما اطمینان حاصل می شود.

 

چاپ