جلسه هفتاد و چهارم ۱۱ اسفند ۱۳۹۲

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

ادله احتیاط: آیات

بحث در آیه شریفه و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکة بود. بیان دلالت آیه بر وجوب احتیاط گذشت. مرحوم آقای صدر از استدلال به آیه جواب داده بودند که آیه مجمل است و ما گفتیم جواب ایشان ناتمام است اما استدلال به آیه بر وجوب احتیاط هم ناتمام است. و ما گفتیم نهی بعد از امر دلالت بر حرمت ندارد. همان نکته‌ای که اقتضاء می‌کند امر بعد از نهی دال بر وجوب نباشد اقتضاء می‌کند نهی بعد از امر نیز دلالت بر حرمت نداشته باشد.

اشکالی که مرحوم آخوند این است که مفاد آیه نهی از القای نفس در تهلکه است و با وجود قاعده قبح عقاب بلابیان یا ادله نقلی بر برائت، در موارد مشکوک احتمال هلاکت نیست. به تعبیر دیگر موضوع آیه شریفه احتمال هلاکت است و بعد از اینکه عقل نفی عقاب می‌کند و نقل هم حکم به ترخیص می‌کند احتمال هلاکتی نیست تا این آیه در آنجا حکم به لزوم احتیاط کند. آیه ارشاد است (ارشاد نه در مقابل مولویت بلکه اینجا حکم مولوی است اما ارشادی است)‌ یعنی می‌گوید جایی که احتمال هلاکت باشد احتیاط واجب است ولی موضوع خودش را اثبات نمی‌کند. یعنی باید با قطع نظر از آیه احتمال هلاکت باشد تا حکم به وجوب احتیاط کرد. و حتی صرف نفی برائت هم کافی نیست بلکه باید احتمال هلاکت را اثبات کرد.

نکته‌ای که باید توجه کرد نهی از القای نفس در تهلکة است و تهلکة یعنی فناء و موت در استعمالات قرآن در موارد متعدد به معنای موت و فناء است. و یا اینکه با کمی توسعه بگوییم عذاب بسیار شدید و دردناک را هم شامل است. و در موارد احتمال حرمت این نیست. احکام تابع مصالح و مفاسد هستند و مفاسد همیشه هلاکت نیست.

عقوبت که از نظر علماء تابع علم است و تا علم نباشد عقوبت نیست و در موارد شبهات هلاکت دنیوی هم وجود ندارد چون احکام ملازمه با هلاکت ندارند بلکه تابع مفاسد هستند.

طایفه سوم:

آیاتی که امر به تقوا کرده‌اند.

و مرحوم آخوند می‌فرمایند تقوا یعنی مخالفت نکردن با خداوند و معصیت نکردن و بعد از اثبات برائت، این موارد معصیت نیست تا مخالفت با آنها خلاف تقوا باشد.

در کلمات دیگران آیاتی ذکر شده است که جواب آنها مشخص است و لذا دیگر آنها را ذکر نمی‌کنیم.

دلیل دوم:

روایات

مرحوم آخوند روایات دال بر احتیاط را دو دسته فرموده‌اند و بر این اساس جواب داده‌اند.

طایفه اول: روایاتی که امر به وقوف در شبهات کرده‌اند و در برخی از آنها تعلیل شده است که وقوف در شبهات بهتر از اقتحام در هلاکت است.

موضوع در این روایات شبهه است و لذا قابلیت انطباق بر شبهات بدوی هم دارد و به در روایات نگفته است که شبهه به لحاظ حکم ظاهری تا گفته شود در شبهات بدوی، حکم ظاهری مشکوک نیست بلکه مطلق گفته است در شبهات باید توقف کرد و همه شبهات بدوی حتی بعد از اجرای برائت هنوز شبهه است و حکم واقعی مشکوک است.

چاپ