جلسه هفتاد و نهم ۱۸ اسفند ۱۳۹۲
ادله احتیاط: روایات
بحث در روایتی بود که از عبدالرحمن بن حجاج نقل شده است. گفتیم روایت از نظر سندی صحیح است. فقره آخری که در روایت نقل شده بود میتوانست دلیل برای وجوب احتیاط باشد. گفتیم دو اشکال به استدلال به این روایت مطرح شده است یکی اینکه روایت در فرض تمکن از فحص است و این غیر از مدعای اصولی است. همه قبول دارند در فرض تمکن از فحص باید احتیاط کرد و روایت هم میگوید قبل از فحص در فرض تمکن از فحص باید احتیاط کرد.
اشکال دوم این بود که مفاد روایت فتوای به وجوب احتیاط در موارد شبهات نیست بلکه حکم به احتیاط در فتوی است. و لا اقل این است که این احتمال نیز در روایت مطرح است بنابراین روایت نمیتواند دلیل برای وجوب احتیاط باشد. (بحوث فی علم الاصول جلد ۵ صفحه ۱۰۱)
این دو اشکال به بیان دیگری در کلام مرحوم شیخ نیز ذکر شده است. (فرائد الاصول جلد ۲ صفحه ۷۹)
اما به نظر میرسد این دو اشکال ناتمام باشد.
اشکال اول این است که از کجای این روایت چنین استفادهای شده است؟ نهایت این است که ادعا شود اذا اصبتم مثل هذا چون بعدش امام گفته است حتی تسالوا عنه نشان میدهد که تمکن از فحص مفروض است. ولی این خلط بین حکم وضعی و حکم تکلیفی است. در روایت فرض نشده است که تمکن از فحص مفروض است. مثلا آیه شریفه نبأ که میگوید اگر فاسق خبری آورد باید تبین کرد معنایش این است که تمکن از تبین مفروض است؟ معنای آیه این است که عمل به خبر فاسق منوط به تبین است و اگر تبین امکان نداشت عمل به خبر فاسق نیز ممکن نیست. تمکن از تبین در آیه شریفه مفروض نیست. اگر آیه ناظر به حکم تکلیفی باشد یعنی میگفت فحص کنید همان طور که مثلا امر به نماز میکند میگفتیم که احکام تکلیفی ناظر به فرض قدرت هستند و در فرض تمکن وارد میشوند. هر چند این نیز قابل منع است اما باز هم جای بیان داشت اما اینجا حکم وضعی است نه تکلیفی.
امام میفرمایند اگر به واقعهای که حکمش را نمیدانید برخورد کردید باید احتیاط کنید تا بپرسید. و در آن مفروض نیست که تمکن از سوال و فحص هست.
غایت اینجا میگوید تا سوال نکنید حق رجوع به اصل برائت ندارید نمیگوید اگر تمکن از سوال نداشتید به اصل برائت عمل کنید.
اطلاق شرطیت اقتضاء میکند که در صورت عدم تمکن از شرط، مشروط ساقط میشود نه اینکه شرط ساقط شود. وضو که شرط نماز است اقتضاء میکند که اگر تمکن از وضو نبود نماز مشروط به وضو ساقط است نه اینکه شرطیت وضو ساقط باشد.
لسان روایت، لسان حکم وضعی است و میگوید اصل برائت حجت نیست مگر در فرض تمکن از سوال پس جایی که تمکن از سوال نیست حجیت هم نیست نه اینکه اگر تمکن از سوال نبود اصل برائت حجت است بدون سوال.
و لذا این جواب اول به استدلال به روایت ناتمام است.
اما اشکال دوم نیز ناتمام است. اذا اصبتم مثل هذا ... گفتند دلالت بر احتیاط وقتی تمام است که هذا اشاره به آن واقعهای باشد که حکمش را نمیدانیم در حالی که احتمال دارد منظور از هذا مساله فتوی باشد یعنی اگر از شما سوال کردند در مورد واقعهای که حکمش را نمیدانستید احتیاط در فتوی کنید و به غیر علم فتوی ندهید تا سوال کنید و حکم مساله را بدانید.
این اشکال نیز ناتمام است. اگر مفاد روایت این احتمال باشد که منظور از هذا فتوی در واقعهای باشد که حکمش مجهول است فرض روایت این است که اگر به واقعهای این چنین برخورد کردیم یعنی حق فتوی نیست تا حکم مساله روشن شود. فرض روایت جایی است که سوال از شبهه حکمیه شده است و از فقیه سوال شده است و فقیه نمیداند که حکم در مساله چیست. و این دقیقا همان موردی است که اصولی میگوید بعد از فحص حکم به برائت میشود. در حالی که در روایت گفته است حق ندارید فتوای به برائت بدهید و باید احتیاط کنید. اگر در قضیهای که حکمش مجهول است اصل برائت باشد حضرت باید میفرمودند در آن فتوای به برائت دهید نه اینکه بفرمایند فتوی ندهید تا حکمش را بپرسید. مفاد این جواب امام این است که اصل برائت در این موارد حجت نیست. اگر شارع حکم به رفع ما لایعلمون داده باشد چرا شارع باید بگوید در قضیهای که فحص کرده است فتوای به برائت ندهد؟! پس معلوم است که از نظر امام حکم به برائت تمام نبوده است و لذا جلوی فتوای به آن را گرفتهاند.
و همین که حکم به برائت ثابت نباشد برای وجوب توقف در مساله کافی است و لازم نیست اثبات کنیم که احتیاط هم واجب است.
اما با این حال استدلال به روایت بر برائت ناتمام است و اشکال دیگری بر این استدلال وارد است و آن اینکه فرض روایت جایی است که لم تدروا یعنی جایی که وظیفه را نه واقعا و نه ظاهرا نمیدانید. فرض روایت این نیست جایی که حکم واقعی را نمیدانید بلکه یعنی جایی که وظیفه را نمیدانید چه به حکم واقعی و چه به حکم ظاهری.
روایت نگفته است جایی که حکم واقعی را نمیدانید احتیاط کنید بلکه میگوید جایی که وظیفه را نمیدانید چه حکم واقعی باشد و چه حکم ظاهری باشد در اینجا باید احتیاط کنید.
با این بیان روایت میتواند ناظر به شبهات قبل از فحص باشد و یا اینکه وزان روایت این است که فتوای به غیر علم جایز نیست اما علم اعم از علم به حکم واقعی و حکم ظاهری است و اگر جایی حکم ظاهری مشخص باشد فتوای به آن فتوای به غیر علم نیست لذا در موارد حکم به برائت، فتوای به برائت فتوای به غیر علم نیست.
این روایت مورود ادله برائت خواهد بود.