جلسه هشتاد و نهم ۲۴ فروردین ۱۳۹۳

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

ادله احتیاط: عقل

بحث در تقریر کلام مرحوم اصفهانی در توضیح مراد مرحوم آخوند بود. مرحوم اصفهانی دو نوع انحلال دیگر هم مطرح کردند یکی انحلال با احتمال انطباق بود و دیگری انحلال با انطباق قهری.

ایشان فرمودند معلوم بالاجمال تعینی ندارد تا بر موارد قیام طرق و امارات احتمال انطباق نداشته باشد. ایشان فرمودند در موارد قیام اماره، معلوم بالاجمال نسبت به این موارد منحل می‌شود نه از باب انطباق قطعی بلکه از باب انطباق احتمالی.

نسبت به موارد قیام اماره اصل جاری نیست چون در موارد قیام اماره به خاطر قیام اماره حکم تنجز پیدا کرده است و نسبت به ما عدای موارد قیام اماره شک بدوی است و مجرای اصل نافی است.

در اطرافی که اماره بر وجود تکلیف در آنها قائم شده است اصل جاری نیست و احتمال انطباق در اینجا هست یعنی احتمال هست آنچه که معلوم بالاجمال بود همین باشد که اماره بر آن قائم شده است.

معلوم بالاجمال ما گاهی عنوان دارد یعنی متعین است یعنی قابل انطباق بر همه اطراف نیست. آنچه معلوم بالاجمال است به حسب علم واقعی، تعین دارد هر چند الان اجمال پیدا کرده است. و گاهی معلوم بالاجمال تعین ندارد. یعنی احتمال انطباق بر همه اطراف هست. در اینجا بعد از کشف برخی از اطراف معلوم بالاجمال، نتیجه نمی‌گیریم که فقط و فقط این همان معلوم بالاجمال است و غیر از آن نیست و اگر در یکی دیگر از اطراف دیدیم گفته شود این چیز دیگری غیر از معلوم بالاجمال است بلکه در آن هم گفته می‌شود این نیز همان معلوم بالاجمال است.

در شریعت در علم اجمالی به وجود احکام و تکالیف، از مواردی است که معلوم بالاجمال تعین ندارد.

آنچه ما می‌دانیم این است که شریعت احکام الزامی و تکالیفی دارد و تفاوتی ندارد مثلا صوم و زکات و ... باشد یا مثلا جهاد و حج و ... باشد. یعنی اگر بعدا به تفصیل وجوب عده‌ای از تکالیف مشخص شد نمی‌گوییم فقط و فقط همین موارد همان معلوم بالاجمال است و غیر از اینها نیست به طوری که اگر بعدا عده‌ دیگری از تکالیف مشخص شد بگوییم این موارد معلوم بالاجمال ما نبوده است.

در اینجا با قیام اماره بر بعضی از تکالیف و احکام، احتمال انطباق هست یعنی احتمال انطباق معلوم بالاجمال با مودای اماره هست.

در اطرافی که اماره بر آنها قائم شده است احتمال انطباق هست همان طور که در سایر اطراف هم احتمال انطباق هست اما در مواردی که اماره بر آنها قائم شده است اصل جاری نیست به خاطر قیام اماره و وقتی اصل در برخی از موارد جاری نبود، تعارض بین اصول که منشأ تنجز علم اجمالی است وجود نخواهد داشت و علم اجمالی منجز نیست.

ایشان فرمودند این منظور مرحوم آخوند است.

و بعد فرمودند نوع دیگری از انحلال را می‌توان بیان کرد و آن انحلال به خاطر انطباق قهری است. مثلا اگر جایی معلوم بالاجمال تعین ندارد و بعد مکلف یک طرف را با علم تفصیلی کشف کرد در اینجا انطباق قطعی قهری است اما انحصار نیست یعنی این طور نیست که گفته شود فقط و فقط همین طرف است و بس.

یعنی آنچه با علم تفصیلی کشف شد، همان معلوم بالاجمال است اما نه منحصرا.

حال مرحوم اصفهانی می‌فرمایند محل بحث ما احتمال دارد از این نوع باشد یعنی انحلال قهری قطعی باشد. چرا که وقتی اماره قائم بر موردی شد،‌ اگر معلوم بالاجمال قهرا و قطعا منطبق بر این موارد نباشد باید یکی از سه مورد باشد:

۱. مقدار معلوم بالاجمال متفاوت با موارد قیام اماره باشد. مثلا معلوم بالاجمال صد مورد باشد و موارد قیام اماره هفتاد مورد باشد. و این خلف فرض ماست چون فرض ما این بود که به مقدار وافی به معلوم بالاجمال بلکه بیشتر از آن، اماره قائم شده است. و این مساله خلاف واقع هم هست نمی‌توان گفت علم اجمالی داریم که غیر از موارد امارات، تکالیف دیگری در شریعت داریم.

۲. معلوم بالاجمال تعین دارد. یعنی معلوم بالاجمال موارد متعینی است که بر موارد امارات قابل انطباق نیست و خصوصیتی در آنها هست. و فرض ما این است که معلوم بالاجمال ما تعین ندارد.

۳. تنجز غیر واقعیات. یعنی غیر واقعیات معلوم، تنجز داشته باشند. در این صورت گفته می‌شود غیر از معلوم بالاجمال، امور منجزه دیگری هم داریم. در این صورت هم علم اجمالی منحل نیست چون موارد قیام امارات شاید همان موارد منجزه غیر واقعی باشد. و این هم خلف است و هم خلاف واقع است.

نتیجه این که معلوم بالاجمال قهرا و قطعا منطبق بر موارد قیام اماره است و علم اجمالی منحل است چون مناشئ عدم انطباق قهری و قطعی معلوم بالاجمال یکی از این سه امر بود که هر سه را نفی کردیم.

چاپ