جلسه نود و ششم ۳ اردیبهشت ۱۳۹۳
اصل عدم تذکیه
بحث در جریان اصل عدم تذکیه بود. بحث در صورت اول، یعنی جایی که شک در حلیت گوشت است، در شبهات حکمیه اصل اباحه جاری است.
و اما اگر شک در تذکیه باشد گاهی شک در مقتضی است و گاهی شک در مانع است. مرحوم آخوند فرمودند در بحث شک در مقتضی، اصل عدم تذکیه جاری است و در بحث شک در مانع اصل عدم تذکیه جاری نیست بلکه استصحاب تعلیقی جاری است.
مرحوم آقای صدر، در این جا گفتهاند توهم جریان اصل تعلیقی در اینجا شده است و این موقوف بر این است که تذکیه حکم شرعی باشد نه امر تکوینی و اینکه استصحاب تعلیقی هم جاری باشد.
اینکه این اصل تعلیقی متوقف بر این دو مورد است صحیح است اما مرحوم آخوند این مبنا را قبول دارند و لذا این نوع تعبیر که از آن تعبیر به توهم شده است صحیح نیست.
بحث در اینکه در محل بحث ما اصل عدم تذکیه جاری میشود یا نمیشود مبتنی بر این است که مفهوم تذکیه مشخص شود. بنابر برخی از احتمالات، استصحاب عدم تذکیه یا به نحو عدم نعتی یا به نحو عدم ازلی جا دارد و بنابر برخی از احتمالات، استصحاب عدم تذکیه اصلا موضوع نخواهد داشت.
و اگر مفهوم تذکیه مردد بین این امور مختلف باشد، استصحاب عدم تذکیه جاری نخواهد بود.
احتمالات مطرح در مفهوم تذکیه:
۱. تذکیه عبارت است از همین ذبح و سر بریدن. اینکه رگهای چهارگانه بریده شود. در تذکیه هیچ چیز دیگری غیر از سر بریدن معتبر نیست. بله حلیت و طهارت ممکن است شروط دیگری داشته باشند اما تذکیه یعنی همان ذبح و سر بریدن.
۲. تذکیه عبارت است از اینکه تذکیه یک عنوان بسیط باشد که با سربریدن محقق میشود و این امر بسیط منطبق بر آن چیزهایی است که تذکیه با آنها محقق میشود. نظیر حرفی که در باب طهارت میگویند که طهارت حالتی بسیط است که منطبق بر همین شستن است. خود این انطباق دو حالت دارد گاهی مفهوم بسیطی است که منطبق بر چیزی است مثلا احترام که یک عنوان بسیط است که منطبق بر قیام است. مثلا بگوییم تذکیه همان پاکی و پاکیزگی است.
۳. تذکیه عنوان بسیطی است که معلول این امور خارجی است. مثل آن که گفتهاند طهارت همان نورانیتی است که از گرفتن وضو یا غسل حاصل میشود.
اگر این مورد را بگوییم شک در تذکیه، مجرای اصل اشتغال خواهد بود. چون از ما تذکیه را خواستهاند و ما نمیدانیم تذکیه آیا با این امور حاصل میشود یا مثلا شرط دیگری در آن معتبر است که در اینجا حکم به اشتغال میشود.
در هر صورت آیا تذکیه، امر اعتباری است یا تکوینی است که شارع کشف از تحقق آن کرده است؟ اگر گفتیم امر اعتباری است، خود تذکیه قابل اعتبار است و لذا شارع میتواند حکم به تحقق یا عدم تحقق آن کند اما اگر امر تکوینی باشد، اگر مستقیما موضوع حکم شرعی باشد در برخی از موارد اصول در موردش جاری میشوند و اگر به ملازمه باشد اصول در مورد جاری نیستند چون مثبت خواهند بود.
و سوال بعدی این است که آیا خصوصیت حیوان دخیل در تذکیه هست یا نیست؟ شکی نیست که برخی از حیوانات با ذبح، محکوم به حلیت نمیشوند. اما شک در این است که آیا خصوصیت حیوان داخل در مفهوم تذکیه هست؟ یعنی تذکیه متقوم به خصوصیت حیوان است که مشهور در نظر قوم همین است. و یا اینکه خصوصیت حیوان نقشی در مفهوم تذکیه ندارد.
و سوال دیگر این است که موضوع تذکیه آیا حیوان است یا اینکه موضوع تذکیه، موت است. یعنی آیا موت داخل در مفهوم تذکیه هست؟ یعنی حیوان زنده را میته نمیگویند و مذکی هم نمیگویند چون وصف تذکیه متقوم بر موت است. یعنی موت خاص تذکیه است.
این احتمالات در مفهوم تذکیه وجود دارد. به حسب برخی از آنها اصل عدم تذکیه جاری است و به حسب برخی دیگر جا ندارد.
اگر تذکیه امر بسیط باشد که خصوصیت حیوان در آن مقوم نیست و نقشی ندارد و این امر بسیط اعتباری است و موت هم نقشی در مفهوم تذکیه ندارد در این صورت استصحاب عدم نعتی در آن جاری است و نیازی به اصل عدم ازلی نیست. هم در شبهات حکمیه و هم در شبهات موضوعیه.
مثلا این حیوان که نمیدانیم تذکیه شده است یا نشده است در این صورت این حیوان که نمیدانیم چیست قبل از اینکه بمیرد، آن عنوان بسیط در موردش محقق نبود، نمیدانیم بعد از مرگ آیا آن امر بسیط محقق شده است یا نشده است استصحاب عدم نعتی تذکیه جاری است.