جلسه سیزدهم ۲۳ مهر ۱۳۹۳

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در اصول سال ۹۴-۱۳۹۳

احتیاط: دوران بین متباینین

بحث در مرحله سوم از مراحل ثاثیر علم اجمالی در تنجیز بود. مرحله اول و دوم گذشت و گفتیم علم اجمالی موثریت در تنجیز دارد و با شک بدوی متفاوت است و دایره تاثیر آن هم در موافقت قطعی است نه اینکه صرفا در مخالفت قطعی باشد.

مرحله سوم این بود که علم اجمالی موثر در تنجیز بالجمله هست آیا این موثریت به نحو اقتضاء است یا به نحو علیت تامه است؟

تاثیر به نحو اقتضاء یعنی اگر شارع ترخیص نداد، موافقت لازم است ولی شارع می‌تواند ترخیص بدهد و مانع ایجاد کند اما علت تامه یعنی شارع نمی‌تواند ترخیص دهد.

این همان مرحله از بحث است که در کلمات معروف است که تاثیر علم اجمالی در تنجیز به نحو علیت است یا به نحو اقتضاء است که مرحوم شیخ هم تفصیل داده است بین موافقت قطعی که تاثیر علم به نحو اقتضاء است و بین مخالفت قطعی که تاثیر علم به نحو علیت تامه است.

ما باید در دو بخش بحث کنیم: یکی تاثیر علم در منع از مخالفت قطعی و دیگری تاثیر علم در موافقت قطعی.

آیا شارع می‌تواند اذن در مخالفت قطعی بدهد و تاثیر علم در ممنوعیت مخالفت قطعی به نحو اقتضاء است که شارع می‌تواند مانع از تاثیر ایجاد کند؟ یا اینکه نمی‌تواند و تاثیر علم به نحو علیت تامه است؟

و آیا شارع می‌تواند اذن در مخالفت احتمالی بدهد؟ می‌تواند اجازه بدهد مکلف برخی از اطراف را مرتکب شود؟ آیا تاثیر علم اجمالی در لزوم موافقت قطعی، به نحو اقتضاء است که شارع می‌تواند مانع از آن شود و اذن بدهد یا اینکه به نحو علیت تامه است و شارع نمی‌تواند مانع شود و در ارتکاب برخی از اطراف اجازه بدهد.

بخش اول: تاثیر علم اجمالی در منع از مخالفت قطعی چگونه است؟

مرحوم آخوند فرمودند تاثیر علم اجمالی در منع از مخالفت قطعی به نحو اقتضاء است و شارع می‌تواند ترخیص در مخالفت قطعی بدهد و محذور ثبوتی در این بین نیست چون شارع می‌تواند فعلیت حکم خودش را منوط به عدم اجمال بداند و اجمال و تردید را مانع از فعلیت بداند که در این صورت با فرض وجود علم اجمالی، حکم فعلیت ندارد و لزوم موافقت ندارد و اصلا مخالفت محسوب نمی‌شود.

مرحوم صدر نیز این نظر را پذیرفته است اما بیان دیگری برای آن ارائه کرده است.

در مقابل مرحوم شیخ انصاری و دیگران معتقدند تاثیر علم اجمالی به نحو علیت تامه است و شارع نمی‌تواند ترخیص در مخالفت قطعی بدهد.

عرض ما به مرحوم آخوند این است که اینکه شارع می‌تواند حکم را از فعلیت ساقط کند یعنی اینکه شارع حکمی ندارد این خلف فرض است. فرض ما این است که علم اجمالی به حکم شارع و حکم فعلی او تعلق گرفته است.

بحث ما در علم طریقی است یعنی جایی که علم فقط طریق و کاشف است نه جایی که علم موضوعی باشد. اگر علم طریقی باشد، و فقط شأن کاشفیت داشته باشد در این صورت به حکم فعلی تعلق گرفته است و فرض عدم فعلیت خلف فرض است.

لذا حرف مرحوم آخوند محصلی ندارد.

کبرای این حرف درست است که اجمال می‌تواند مانع از فعلیت باشد ولی اگر اجمال و تردید مانع از فعلیت باشد یعنی قطع تفصیلی در موضوع اخذ شده است و قطع به نحو موضوعی است و این خروج از محل بحث است.

وقتی علم طریقی باشد یعنی حکم با قطع نظر از علم، ثابت است و تقرر دارد و علم اجمالی به امر متقرر به تعبیر خود آخوند، علم به حکم فعلی است و معنا ندارد علم به حکمی که با قطع نظر از علم تقرر دارد فعلیتش منوط به عدم اجمال باشد.

لذا تفصیل مرحوم آخوند بین اینکه علم به حکم فعلی باشد و جایی که علم به حکم فعلی نباشد حاصلی ندارد.

مرحوم صدر نیز فرموده‌اند ترخیص در مخالفت قطعی اشکالی ندارد. ایشان فرموده‌اند:

ترخیص در معصیت قبیح است و عقل حکم می‌کند که ترخیص در معصیت قبیح است و علت آن این است که به خاطر مولی است و اگر مولی در جایی ترخیص بدهد دیگر ترخیص در معصیت نیست. موضوع منتفی است. اگر مولی اجازه داد یعنی ارتکاب آن معصیت نیست. خود حق مولی اقتضاء می‌کند بتواند ترخیص بدهد.

در بحث جمع بین حکم واقعی و حکم ظاهری ایشان معتقد بودند حقیقت و ماهیت امارات و اصول این است که شارع در مقام تزاحم حفظی بین اغراض لزومی و اغراض ترخیصی، باید یک راه را انتخاب کند. مثلا در مورد شبهه بدوی، شارع یک غرض الزامی دارد و آن همان حکم واقعی است مثلا خمر حرام است و یک غرض ترخیصی دارد و آن اینکه غیر از خمر حلال است در فرض جهل و شک و عدم علم این اغراض مشتبه است یعنی مکلف نمی‌داند این لیوان مورد غرض الزامی مولی است یا مورد غرض ترخیصی مولی است و اینجا تزاحم است نه تزاحم در مقام امتثال بلکه در مقام مولویت مولی در تحفظ بر اغراضش تزاحم پیش می‌آید. در فرض اشتباه و اجمال و عدم علم مولی باید خودش کسر و انکسار کند و ببیند آیا غرض لزومی اهم است که در این صورت جعل احتیاط می‌کند که معنای جعل احتیاط یعنی غرض ترخیصی را کنار گذاشته است و گاهی می‌بیند غرض لزومی طوری است که فقط در فرض وصول و علم اهمیت دارد اما در جایی که به مکلف نرسیده است غرض ترخیصی اهم است و لذا حکم به جریان اصل ترخیصی می‌کند.

در امارات هم همین است. شارع وقتی جعل اماره می‌کند باز بین غرض الزامی و غرض ترخیصی تزاحم است اما شارع که جعل اعتبار برای اماره می‌کند به لحاظ قوت احتمال در مودای اماره است. ممکن است اماره اقتضای ترخیص داشته باشد و ممکن است اقتضای الزام داشته باشد شارع به لحاظ قوت احتمال اماره، جعل اعتبار کرده است.

در مورد امارات قوت احتمال مودای اماره را بر قوت محتمل و واقع برتری داده است)

مطابق مبنای خودشان در جمع بین حکم واقعی و حکم ظاهری در موارد علم اجمالی، چون واقع انکشاف تام ندارد، و بین غرض لزومی و غرض ترخیصی تزاحم است اگر از نظر شارع غرض الزامی اهم باشد حکم به احتیاط می‌کند ولی اگر از نظر شارع غرض ترخیصی اهم باشد حکم به برائت می‌کند. نکته‌ای که در باب شبهات بدوی هست که تزاحم بین غرض لزومی و غرض ترخیصی صورت می‌گیرد در همین جا هم هست.

ولی در علم تفصیلی نمی‌تواند ترخیص بدهد چون مرتبه حکم ظاهری محفوظ نیست چون ملاک حکم ظاهری، تزاحم حفظی است و تزاحم حفظی در اینجا نیست. در موارد علم تفصیلی هیچ اشتباه و شکی نیست تا شارع بتواند جعل اصل یا اماره بکند اما در موارد علم اجمالی جا دارد و لذا ترخیص در مخالفت قطعی اشکالی ندارد.

چاپ