جلسه هشتاد و هشتم ۲۵ اسفند ۱۳۹۴

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در اصول سال ۹۵-۱۳۹۴

استصحاب/ ادله/ روایات: صحیحه اول زراره

بحث در صحیحه اول زراره است. گفتیم یکی از اشکالات سندی این روایت مضمره بودن آن است که در مورد آن بحث کردیم و گذشت.

بحث دیگر سندی که در آن وجود دارد این است که در سند مرحوم شیخ احمد بن محمد بن الحسن بن الولید وجود دارد و او هیچ توثیق خاصی ندارد و لذا روایت از نظر سندی ساقط است و البته این اشکال در بسیاری از روایات دیگری نیز وجود دارد همان طور که قبلا گفتیم همین اشکال در مورد احمد بن محمد بن یحیی العطار نیز وجود دارد و در ضمن حدیث رفع به برخی از وجوه دفع آن اشاره کردیم.

و گفتیم چه این دو نفر ثقه باشند و چه نباشند خللی در اعتبار اسناد وارد نخواهد شد و چند بیان در این زمینه وجود دارد:

اول: این روایت مروی از کتاب حسین بن سعید است. هر چند مرحوم شیخ سند را به طور کامل ذکر کرده است اما ظاهرا این روایت از کتاب حسین بن سعید است و همان طور که شیخ در مشیخه و تهذیب ذکر کرده است طرق متعددی به کتاب حسین بن سعید دارد که در برخی از آنها احمد بن محمد بن الحسن بن الولید نیست.

دوم: مرحوم شیخ فرموده است روایات تهذیب را از کتاب کسانی که ابتدای سند واقع شده‌اند نقل کرده‌ام بنابراین شیخ شهادت داده‌اند که این روایات را از کتب این روات نقل کرده است.

و ما به بررسی طرق شیخ تا این کتب نیازی نداریم. شأن شیخ به این کتب، شأن ما به کتب اربعه است. همان طور که ما برای عمل و نقل روایات کتب اربعه نیازی به بررسی طریق از خودمان تا مولفین نداریم و یقین داریم این کتب همان کتب است، مرحوم شیخ نیز نیاز ندارند طریق معتبر و صحیح به این کتب داشته باشند بلکه این کتب، مشهور و معتمد است.

همان طور که مرحوم صدوق نیز از کتب مشهور و معتمد نقل روایت کرده است فقط تفاوت اینجاست که مرحوم شیخ به اسم صاحب کتاب سند را آغاز می‌کند اما مرحوم صدوق این گونه نیست و ممکن است سندی که در مشیخه آمده است قسمتی از سند منقول در خود همان کتاب باشد.

و به همین بیان هم گفتیم جهالت مشایخ بلاواسطه شیخ صدوق، مخل به اعتبار روایات فقیه نیست چون یا این روایت را از کتاب خود او نقل کرده است که به شهادت شیخ صدوق که کتابش از کتب معتمد و معول بوده است وثاقت او ثابت می‌شود و یا از کتاب او نقل نمی‌کند بلکه از کتاب مشایخ بعد از او نقل می‌کند که وجود یا عدم وجود او نقشی در اعتبار و عدم اعتبار روایت ندارد.

سوم: احمد بن محمد بن الحسن بن الولید از مشایخ اجازه است. مشایخ اجازه راوی نیستند و کتاب هم ندارند بلکه فقط شیخ اجازه است. نمونه آنها در عصر ما مثل آغا بزرگ تهرانی و آقای مرعشی است. و در مشایخ اجازه احراز وثاقت لازم نیست چون آنها راوی نیستند و روایت از دیگران است و این عده فقط نقل روایت را اجازه داده‌اند.

و این در حقیقت به همان وجه دوم برگشت می‌کند. هیچ کدام از این سه وجه، اثبات کننده وثاقت احمد بن محمد بن الحسن بن الولید نبودند و فقط اثبات می‌کردند روایات او از ناحیه عدم وثاقتش اشکالی ندارند.

چهارم: خود شیخ اجازه بودن از امارات توثیق است. چون وجه اجازه گرفتن این بوده است که این روایات از حالت ارسال خارج شوند و معتبر باشند اگر فرد ضعیف باشد اجازه او ارزشی ندارد و آن هدف را تامین نمی‌کند. تفاوتی بین عدم اجازه یا اجازه یک فرد ضعیف وجود ندارد آنچه باعث می‌شود سند اعتبار پیدا کند و از ارسال خارج شود این است که واسطه فرد ثقه‌ای باشد.

پنجم: مرحوم علامه برخی از روایات مشتمل بر احمد بن محمد بن الحسن بن الولید را صحیحه دانسته است و این نشان می‌دهد که از نظر ایشان ثقه بوده است.

مرحوم آقای خویی توثیقات علامه را قبول ندارند و می‌فرمایند چون ایشان از متاخرین است توثیقات او مبتنی بر حدس است چون کتب رجالی که به دست ایشان رسیده است همان است که به دست ما رسیده است.

ما قبلا هم جواب دادیم که اولا این یک ادعای صرف است که غیر از کتبی که به دست ما رسیده است چیز دیگری در دست ایشان نبوده است بلکه اماراتی هست که کتب دیگری در دست آنها بوده است.

و ثانیا بر فرض توثیقات او نسبت به اصحاب ائمه علیهم السلام مبتنی بر حدس باشد اما توثیقات او نسبت به کسانی مثل احمد بن محمد بن الحسن بن الولید که از مشایخ شیخ مفید است مبتنی بر حدس نیست همان طور که توثیقات شیخ طوسی به اصحاب ائمه علیهم السلام مبتنی بر حس است.

ششم: بیانی که از مرحوم آقای تبریزی نقل شده است که ایشان می‌فرمایند عدم ورود قدح در مورد معاریف و مشاهیر، نشان از وثاقت آنها دارد چرا که اگر آنها قدح و ضعفی داشتند حتما مشهور می‌شد.

هفتم: اعتماد شیخ مفید به احمد بن محمد بن الحسن بن الولید که از نقل بسیار شیخ مفید از او قابل کشف است.

در هر حال تا اینجا اثبات کرده‌ایم که این روایت از نظر سندی مشکلی ندارد.

برچسب ها: استصحاب

چاپ