جلسه چهل و پنجم ۱۹ دی ۱۳۹۴
قاعده لاضرر
مختار مرحوم شیخ در مفاد لاضرر، نفی حکم شرعی که سبب برای ضرر است بود. ایشان فرمودند در روایت اگر چه ضرر نفی شده است و منظور از آن هم نفی ضرر تکوینی است (طبق بیان مرحوم نایینی) و با در نظر گرفتن مقام تشریع و اینکه این بیان از شارع صادر شده است نفی ضرر تکوینی، به معنای نفی تسبیب حکم شارع برای ضرر است و لذا هیچ خلاف ظاهری در این مفاد وجود ندارد و این تعبیر هم هیچ تعرضی به ضرری که ناشی از غیر از احکام شارع باشد ندارد و ناظر به آن نیست.
و همه علماء این را پذیرفتهاند که لاضرر در مقام تشریع صادر و برای بیان حکم و قانون وارد شده است.
عرض ما این بود که علاوه بر این بیان، ممکن است منظور از لاضرر، نفی ضرر زدن باشد یعنی شارع با لاضرر میفرماید ضرر اشخاص به یکدیگر منفی است و در این صورت مستقیما ناظر به اضرار مکلفین به یکدیگر است (بیان مرحوم شیخ ناظر به حیثیت سببیت شارع برای ضرر بود) و گفتیم این دو معنا با یکدیگر متفاوت است و باعث اجمال روایت خواهد شد. روایت مردد بین این است که ضرر زدن جایز نیست چون ضرر زدن نداریم که در حقیقت به نهی از اضرار برگشت میکند هر چند مدلول استعمالی آن نفی است اما کنایه از نهی است و با آن احکامی که منشأ ضرر زدن به دیگران بشود را نفی میکنیم و بین اینکه مراد از روایت نفی تسبیب احکام شارع برای ضرر باشد.
هر دو بیان در اینکه روایت ناظر به سببیت شارع برای ضرر است مشترکند اما در بیان مرحوم شیخ عام بود و بیان دوم خاص بود (البته گفتیم بین آنها از نظر معنوی تفاوت است هر چند در نتیجه عام و خاصند).
احتمالی مطرح شد که اگر منظور از روایت ضرر زدن هم باشد در نتیجه با بیان شیخ تفاوتی ندارد چون ضرر زدن مطلق است هم ضرر زدن به دیگران را شامل است و هم ضرر زدن به نفس را شامل است و فقط تفاوت این است که در بیان شیخ به بیان نفی تسبیب حکم شارع برای ضرر این حکم نفی میشود اما در بیانی که ما ارائه کردیم به بیان اطلاق نفی ضرر زدن این حکم نفی میشود اما گفتیم برای اثبات این نتیجه باید اطلاقی در ضرر نسبت به دیگران و نفس باشد تا شامل هر دو بشود.
ولی حق این است که ضرر زدن عرفا نسبت به ضرر نفس اطلاقی ندارد و از آن منصرف است مثل کلمات قتل و ... و لذا وقتی میگویند لاتقتلوا یعنی دیگران را نکشید نه اینکه دال بر حرمت خودکشی هم باشد، یا لاتسبوا یعنی به دیگران فحش ندهید نه اینکه دال بر این باشد که فحش دادن فرد به خودش هم حرام باشد. و لذا علماء در حرمت اضرار به نفس اختلاف کردهاند.
بنابراین ظاهر از تعابیری که متعدی هستند، تعدی به غیر از فاعل است نه اینکه خود فاعل را هم شامل باشد و اگر انصراف را هم نپذیریم حداقل این است که اطلاقی در آن احراز نمیشود و لذا اگر مفاد لاضرر، نفی ضرر زدن باشد منظور از آن نفی ضرر زدن به دیگری است و اگر بنا باشد علاوه بر نفی ضرر زدن به دیگری، ضرر زدن به نفس را هم شامل باشد استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد است چون به بیانی که ارائه کردیم (انصراف این الفاظ از شمول نسبت به فاعل) ضرر زدن به دیگران و ضرر زدن به نفس، دو معنای متباین خواهند بود.
مرحوم محقق داماد نیز در اولین تنبیه لاضرر، فرمودهاند بنابر اینکه منظور از لاضرر، نفی سببیت حکم شارع برای ضرر باشد آیا شامل اضرار به نفس هم هست؟
شیخ فرمودهاند اگر لاضرر علی المومن باشد شامل نفس نمیشود ولی اگر نباشد شامل ضرر زدن به نفس هم میشود اما مرحوم محقق داماد میفرمایند حتی در این صورت نیز شامل ضرر به نفس نیست.
خلاصه کلام اینکه به خاطر وجود دو احتمال در روایت (بیان شیخ و بیان ما) روایات لاضرر مجمل است و فقط به قدر متیقن آن میتوان تمسک کرد که همان نفی ضرر زدن به دیگران ناشی از حکم شارع است.
بنابراین به قاعده لاضرر نمیتوان برای نفی احکام ضرری تمسک کرد اما چون ما ضرر را اخص از حرج دانستیم با ادله نفی حرج مثل ما جعل علیکم فی الدین من حرج، میتوانیم احکام ضرری را نفی کنیم.