جلسه سی و سوم ۲۳ آبان ۱۳۹۵

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در اصول سال ۹۶-۱۳۹۵

استصحاب/ ادله: روایات/ روایت علی بن محمد القاسانی

بحث در دلالت روایت علی بن محمد القاسانی بود. مرحوم شیخ فرمودند این روایت بر استصحاب دلالت واضحی دارد و منظور از الیقین لا یدخله الشک یعنی نباید یقین را با شک نقض کرد و در ذیل روایت این قاعده کلی بر مورد تطبیق شده است.

عرض کردیم این بیان متوقف بر این است که منظور از یقین در روایت، یقین به عدم دخول ماه جدید باشد مثلا یقین به عدم دخول ماه رمضان (در پایان شعبان) و یا یقین به عدم دخول ماه شوال (در پایان رمضان).

مرحوم آخوند فرمودند ظاهر روایت خلاف حرف مرحوم شیخ است و منظور از یقین در روایت، یقین به دخول ماه رمضان است. یقین به دخول ماه رمضان، موضوع وجوب روزه است و شک داخل در این یقین نمی‌شود که گفتیم دو معنا دارد یا اینکه شک از افراد یقین نیست جزما و یا اینکه یقین شک بردار نیست و معنا ندارد کسی در حصول یقین شک داشته باشد.

همان طور که موضوع افطار، یقین به دخول ماه شوال است. بنابراین هم موضوع وجوب روزه و هم موضوع وجوب افطار، یقین است (در یکی یقین به دخول ماه رمضان و در دیگری یقین به دخول ماه شوال)

با این بیان روایت ربطی به استصحاب ندارد چون استصحاب مربوط به فرض شک است در حالی که با این بیان، وقتی مکلف در دخول ماه رمضان شک دارد، یعنی یقین که موضوع وجوب است در حق او محقق نشده است و جزما و حتما روزه بر او واجب نیست نه اینکه در وجوب روزه شک داشته باشد.

و وقتی آخر ماه رمضان شد، تا وقتی به دخول ماه شوال یقین نداشته باشد نباید افطار کند چون وجوب افطار، متوقف بر یقین به ماه شوال است.

اولین اشکالی که به بیان مرحوم آخوند وارد شده است عدم سازگاری این کلام با فقه است. آنچه در فقه مورد تسالم فقهاء است طریقی بودن قطع در روزه است و فقهاء قطع را در روزه، موضوعی نمی‌دانند. لذا اگر کسی روزی را که شک دارد آخر شعبان است یا اول رمضان است،  روزه نگیرد و بعد مشخص شود اول ماه رمضان بوده است باید یک روز را قضا کند. در حالی که اگر حرف مرحوم آخوند باشد، معنا ندارد بر او قضا واجب باشد چون اگر قطع موضوعی باشد وقتی مکلف قطع نداشت، موضوع حکم در حق او محقق نیست و لذا قطعا روزه بر او واجب نبوده است.

بنابراین نظر مرحوم آخوند با تسالم فقهاء مخالف است.

اما این اشکال تمام نیست و چند جواب به آن قابل بیان است:

اول) موضوع وجوب قضا، فرض وجوب اداء بر مکلف نیست. ممکن است اداء بر مکلف واجب نباشد و قضا بر او واجب باشد. کسی که در تمام وقت نماز خواب باشد، قطعا قضا بر او واجب است در حالی که در تمام وقت خواب بوده است و تکلیف به اداء نداشته است.

در اینجا هم کسی که به دخول ماه رمضان یقین ندارد، بر او واقعا روزه واجب نیست اما اگر بعدا منکشف شد که یک روز از ماه مبارک رمضان را روزه نگرفته است قضا بر او واجب است هر چند اداء بر او واجب نبوده است.

دوم) موضوع وجوب روزه، یقین است اما نه فقط یقین در همان ظرف بلکه هر گاه یقین بود، روزه واجب است پس حتی اگر بعدا هم یقین پیدا کرد روزی از ماه رمضان بوده است باید روزه آن را بگیرد.

سوم) ممکن است گفته شود در روزی که به ماه رمضان یقین ندارد، اما در واقع ماه رمضان است، موضوع وجوب روزه محقق است اما صرف تحقق موضوع وجوب روزه، به معنای صحت روزه از فرد نیست.

بعد از اذان نماز واجب است، اما تا وقتی فرد طهارت نداشته باشد نمازش صحیح نیست. وجوب ملازم با این نیست که مکلف در همان حال اگر عمل را انجام داد از او صحیح باشد.

در محل بحث ما هم روزه واجب است، اما تا وقتی مکلف به دخول ماه رمضان یقین نداشته باشد، روزه از او صحیح نیست. مکلف باید تحصیل یقین کند و به دخول ماه رمضان قطع داشته باشد تا روزه از او صحیح باشد.

و در اینجا اگر چه که مکلف واقعا تکلیف دارد اما چون مکلف به آن علم ندارد، در ترک آن معذور است. بله این مکلف چون واقعا به روزه تکلیف دارد، مکلف به تحصیل یقین هم هست اما چون مکلف به ذی المقدمه و وجوب آن علم ندارد، بنابراین مقدمه هم بر خودش لازم نمی‌داند.

خلاصه اینکه در حق این مکلف واقعا روزه واجب بود اما چون به آن علم نداشت روزه از او صحیح نبود و او هم در ترک روزه، معذور بود و بعدا که به آن یقین پیدا کرد، باید آن را قضاء کند.

پس هم اداء بر او واجب بوده است اما چون شرط صحت را نداشته است نماز از او صحیح نبوده است و بعدا باید قضاء کند.

و لذا حتی اگر موضوع وجوب قضاء کسی باشد که اداء بر او واجب بوده باشد، در اینجا هم این چنین است.

بنابراین می‌شود که مکلفی تکلیف به اداء داشته باشد اما در ترک هم معذور باشد و بعدا قضاء هم بر او واجب باشد.

مثل زنی که باید بنا را بر حیض بگذارد و لذا در ترک نماز معذور است و بعدا که منکشف شود حائض نبوده است قضا بر او واجب است.

یکی از مباحث اصولی که در این بحث کاربرد دارد، امکان امر آمر با علم به انتفای شرطش است. آیا مولا می‌تواند با علم به انتفای شرط ماموربه، تکلیف را جعل کند؟ یکی از موارد آن بحث همین جاست که مولا با اینکه می‌داند شرط صحت عمل در حق این مکلف وجود ندارد با این حال وجوب روزه را بر او جعل کرده است.

برچسب ها: استصحاب

چاپ