جلسه صد و یکم ۱۵ فروردین ۱۳۹۶

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در اصول سال ۹۶-۱۳۹۵

استصحاب/ تنبیهات: استصحاب فرد مردد

تقسیمی را که بیان کردیم به صورت ثنایی هم می‌توان بیان کرد:

مستصحب یا موجود شخصی خارجی معلوم به تفصیل است که همان استصحاب شخص است و یا غیر آن است.

اگر مستصحب موجود شخصی خارجی معلوم به تفصیل نباشد یا موجود شخصی نیست که استصحاب کلی و جامع است و یا فرد و شخصی است اما معلوم به تفصیل نیست که یا اجمالی است یا مردد است.

گفتیم مرحوم اصفهانی گفته‌اند در استصحاب فرد مردد، یقین به حدوث وجود ندارد و لذا استصحاب جاری نیست.

توجه کنید استصحاب فرد مردد در جایی است علم اجمالی منجز نیست و گرنه نیازی به استصحاب فرد مردد نیست و علم اجمالی خود منجز و موثر است.

ایشان می‌فرمایند در این موارد نسبت به فرد و شخص علم نیست و علم نسبت به جامع اگر چه هست اما جامع موضوع اثر نیست.

اینکه ما می‌دانیم فرد و شخص در ضمن یکی از اطراف موجود است علم به شخص و فرد نیست بلکه همان علم به جامع است و می‌دانیم آن جامع از ضمن این اطراف خارج نیست. کلی هر مقدار قید هم داشته باشد باز هم کلی است اینکه ما می‌دانیم در ضمن این اطراف موجود است باز هم کلی است اما نمی‌دانیم کدام از این اطراف همان معلوم به اجمال است پس به شخص و فرد علم نداریم.

به عبارت دیگر فرد مردد واقعی و مصداقی، (واقع مردد در خارج) محقق نمی‌شود، فرد متعین هم معلوم نیست، جامع اگر چه معلوم است اما موضوع اثر نیست در نتیجه در موارد فرد مردد یقین به حدوث نیست و لذا استصحاب جاری نیست.

گفتیم این کلام متوقف بر مبنای مرحوم اصفهانی است که متعلق علم اجمالی را جامع می‌دانند اما طبق مبنای کسانی که این نظر را ندارند بلکه مثل مرحوم عراقی متعلق علم اجمالی را واقع اجمالی می‌دانند این بیان برای عدم جریان استصحاب کافی نیست.

ما هم گفتیم معنا ندارد در جایی که معلوم تعین واقعی دارد، متعلق علم جامع باشد چرا که جامع قابل انطباق بالفعل بر همه افراد است در حالی که در این موارد معلوم قابلیت انطباق بالفعل بر همه اطراف را ندارد بلکه احتمال انطباق دارد و این نشان می‌دهد که متعلق علم جامع نیست.

و لذا بالوجدان ما بین مواردی که معلوم ما متعین است و مواردی که معلوم ما متعین نیست فرق می‌بینیم. بین اینکه می‌دانیم یکی از این دو لباس نجس است و یکی پاک است اما نمی‌دانیم کدام نجس است و بین اینکه می‌دانیم یکی از این دو لباس نجس است و شاید هم هر دو نجس باشد و در واقع هم هر دو نجس باشد، فرق است.

و لذا ما قبلا هم بین این دو مورد فرق گذاشتیم و گفتیم بین علم اجمالی در موارد تعین معلوم به حسب علم شخص یا واقع و موارد عدم تعین معلوم به حسب علم شخص و واقع تفاوت است و اینجا دو حقیقت علم است و دو سنخ متفاوت است در یکی متعلق علم واقع اجمالی است و در دیگری متعلق علم، جامع است.

خلاصه اینکه در این موارد، معلوم ما فرد اجمالی است. بنابراین در این موارد قطع به تحقق شخص و فرد هست اما این قطع اجمالی است نه تفصیلی.

و لذا گفتیم استصحاب در فرد اجمالی جاری است هر چند در آنجا هم شخص و فرد معلوم به تفصیل نیست.

جایی که می‌دانیم یکی از دو لباس نجس است و احتمال می‌دهیم هر دو یا یکی از آنها تطهیر شده باشد، استصحاب بقای همان نجاست جاری است هر چند نجاستی که در بین بود معلوم به تفصیل نبود اما می‌دانیم که یکی از آن دو فرد حتما مجرای استصحاب است.

مثل جایی که اگر می‌دانیم این لباس نجس است و بعد در تطهیر آن شک کردیم، استصحاب نجاست جاری است و بعد از جریان استصحاب، این فرد با فرد دیگری مشتبه و مختلط شود در این صورت هم استصحاب جاری است.

بنابراین به نظر می‌رسد بیان مرحوم اصفهانی در عدم جریان استصحاب فرد مردد، کافی نیست.

علاوه که گفتیم علم و یقین رکن استصحاب نیست بلکه تحقق در واقع رکن استصحاب است و ما فقط محرز و طریق به واقع نیاز داریم و این طریق به هر نحوی باشد کفایت می‌کند چه تفصیلی باشد و چه اجمالی باشد.

ما نیاز به طریق و مشیری به واقع داریم، و مشیر اجمالی هم کفایت می‌کند. عنوان احدهما مشیر به همان فرد مشخص و متعین خارجی است که به لحاظ علم مکلف مردد است و همین برای اینکه ما بفهمیم استصحاب جریان دارد و موضوع دارد کافی است.

پس ما دو جواب به مرحوم اصفهانی دادیم یکی اینکه ایشان می‌گفت در موارد فرد مردد، یقین به فرد وجود ندارد و ما گفتیم یقین داریم اما یقین اجمالی است.

و دیگری اینکه اصلا رکن استصحاب یقین نیست بلکه احراز موضوع لازم است و تحقق موضوع استصحاب که ثبوت در واقع است در اینجا محقق است.

برچسب ها: استصحاب

چاپ