جلسه هفتاد و نهم ۱۲ بهمن ۱۳۹۸
صحیح و اعم
مرحوم اصفهانی به کلام مرحوم آخوند در تصویر جامع بسیط بین افراد صحیح که متحد با فعل مکلف و منطبق بر آن است، اشکالاتی را وارد دانسته بودند و بعد نظر خودشان را در تصویر جامع بیان کردهاند.
مرحوم اصفهانی فرمودند لازمه تصویر جامع بسیط بین افراد صحیح که متحد با فعل مکلف و منطبق بر آن باشد، اتحاد مقولات مختلف است که استحاله آن روشن است و هیچ جامعی بین مقولات مختلف وجود ندارد چون مقولات اجناس عالیه هستند که بالاتر از آنها جنس و جامعی وجود ندارد. اگر قرار باشد یک جامع بسیط وجود داشته باشد که بر فعل مکلف که مرکب از مقولات متعدد است منطبق باشد یعنی باید مقولات متعدد و متباین متحد باشند و این محال است. علاوه که عمل مکلف، مرکب است و امر بسیط نمیتواند با مرکب اتحاد داشته باشد و استحاله آن هم روشن است.
ایشان فرمودهاند برای برخی در کم منفصل، توهم اتحاد بسیط و مرکب رخ داده است مثلا یک متر عین صد سانتی متر است.
و برای دفع آن توهم چند جواب بیان کردهاند از جمله:
اول) این مختص به کم منفصل است و در مقوله دیگری قابل تصور نیست.
دوم) کم منفصل وجود عرضی در زمان دارد یعنی در همان لحظه که یک متر وجود دارد صد سانتی متر هم وجود دارد اما مثل نماز، وجود طولی در طول زمان دارد و نمیتوان همه اجزاء آن را در زمان واحد ایجاد کرد و زمان قاطع اجزاء از یکدیگر است که وجودات مستقل از یکدیگر در عمود زمان هستند.
سوم) اصلا معقول نیست مثل نماز را مقوله کم منفصل به حساب آورد بلکه اصلا نماز از مقوله کم نیست بلکه متکمم است. کسی خیال هم نمیکند نماز برای آن وصف عرضی آن که همان حیث کم اجزاء و افعال است وضع شده باشد. اصلا کسی توهم نمیکند کلمه «نماز» برای آن حیث کم و اتصال افعال و اجزاء و شرایط وضع شده باشد. بر خلاف مثل یک متر که برای همان وصف و همان حیثیت وضع شده است و گرنه آنچه که الان یک متر است که اصلا کم نیست بلکه یک جوهر است که یک متر بودن وصف آن است و کم منفصل همان وصف است. در حالی که نماز، اتصال تکبیر و رکوع و سجده و ... نیست بلکه نفس تکبیر و رکوع و سجده و ... نماز است.
خلاصه اینکه تصویر یک جامع بسیط متحد با فعل مکلف غیر معقول است و جامع واحد عنوانی اگر چه معقول است اما از نظر اثباتی کسی به آن معتقد نیست و خلاف عرف است و هیچ عرفی نماز را همان مفهوم «ناهی از فحشاء و منکر» نمیداند. و البته مرحوم اصفهانی مختار مرحوم آخوند را همان جامع مقولی ذاتی میداند و به آن اشکال میکند و جامع عنوانی را فقط برای دفع توهم ذکر کردهاند نه اینکه آن را محتمل کلام آخوند بدانند.
در نهایت اشکال دیگری به کلام آخوند ذکر کردهاند که اگر با این بیان جامع مقولی ذاتی بین افراد صحیح قابل تصویر باشد، بین افراد اعم هم قابل تصور خواهد بود چون اولا صحیح و فاسد معمولا متداخلند یعنی هر فرد از صحیح را که در نظر بگیریم صدورش از یک شخص صحیح است و از شخص دیگر فاسد است و نمیشود گفت فعل واحد اگر از یک شخص صادر شد یک ماهیت است که از آن به نماز تعبیر میکنیم و اگر شخص دیگر صادر شد ماهیت دیگری است که حقیقت آن متفاوت است. ماهیت امر اعتباری نیست تا بتوان گفت اگر از کسی صادر شد نماز باشد و اگر از دیگری صادر شد نماز نباشد.
ثانیا بین افراد صحیح و فاسد هم میتوان جامع تصویر کرد و برای آن هم عنوان مشیری قرار داد به اینکه نماز آن چیزی است که اگر مثلا از فلان فرد صادر شود ناهی از فحشاء و منکر خواهد بود. مثلا نماز برای آن عملی وضع شده است که اگر از حاضر بالغ عاقل مختار ... صادر شود ناهی از فحشاء و منکر خواهد بود. پس همان اثر که در افراد صحیح مشیر به یک جامع بین همه افراد بود میتواند جامع بین افراد صحیح و فاسد هم باشد تنها تفاوت این است که آن اثر در افراد صحیح فعلی بود و در اعم، تقدیری است.
اشکال: برخی از افراد نماز هستند که از هیچ کس صحیح نیست در نتیجه حتی با بیان اثر تقدیری و اقتضاء الاثر هم نمیتوان بین آن و سایر افراد جامع تصویر کرد. به عبارت دیگر صدق عنوان نماز بر آنها روشن است اما نمیتوان بین آن و سایر افراد جامعی تصویر کرد.
جواب: در آنجا هم جامع قابل تصویر است به اینکه مشیر به جامع عنوان موثر در نهی از فحشاء و منکر علی تقدیر الانضمام باشد یعنی مشیر به آن جامع این است که اگر به این عمل باقی اجزاء و شرایط ضمیمه شود و از فرد عاقل بالغ مختار حاضر ... صادر شود ناهی از فحشاء و منکر خواهد بود.
حاصل این اشکالات، عدم صحت بیان مرحوم آخوند در تصویر جامع بین افراد صحیح است. مرحوم اصفهانی در ادامه بیانی برای تصویر جامع بین افراد صحیح ارائه کردهاند. ایشان قبل از بیان تحقیق خودشان مقدمهای ذکر کردهاند. مفهوم و ماهیت در سعه و اطلاق عکس وجود است. اطلاق مفاهیم و ماهیات به ابهام آنها ست اما اطلاق در وجود به فعلیت آن است یعنی وجود هر چقدر فعلیت بیشتری داشته باشد اطلاق و سعه بیشتری دارد اما ماهیت و مفهوم هر چقدر مبهمتر باشد اطلاق و سعه بیشتری دارد. پس هر چقدر فعلیت وجود بیشتر باشد، سعه وجودی و اطلاق آن بیشتر است و لذا ماهیات را حد وجود دانستهاند که ماهیت در حقیقت بیان عدمهای نسبت به یک وجود است که باعث ضیق وجود میشود دقیقا بر عکس ماهیت که هر چقدر ابهام آن بیشتر باشد اطلاق آن بیشتر خواهد بود و هر چقدر برای آن قید تصور شود که از ابهام آن بکاهد موجب تضییق آن خواهد شد.
و لذا خداوند متعال که فعلیت مطلق است یعنی هیچ حدی ندارد و لذا هر حدی برای خدا تصور شود یعنی برای آن ماهیت تصور شده است و هر ماهیتی ممکن است و در روایات هم به همین نکته اشاره شده است که خداوند حدی ندارد و ذات خداوند همان بی حدی او است. البته اطلاق و سعه در اینجا به معنای صدق بر امور متعدد نیست بلکه وجود واحد است که هر چقدر فعلیت آن بیشتر باشد سعه بیشتری خواهد داشت. اما ماهیت هر چقدر قیود کمتری داشته باشد اطلاق و شمول بیشتری خواهد داشت.
ماهیات خود دو قسمند یکی ماهیات حقیقی و دیگری ماهیات اعتباری که مولف از امور مختلف هستند.
توضیح بیشتر مطلب خواهد آمد.