جلسه صد و بیست و دوم ۲۶ خرداد ۱۳۹۸


این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

موافقت با کتاب

بین مفاد خبر قطب راوندی و بین مفاد خبر عمر بن حنظلة تفاوتی وجود دارد که خبر قطب می‌تواند از مقبوله رفع اجمال کند یا آن را تخصیص بزند و توضیح آن خواهد آمد. اما قبل از آن باید سند روایت قطب راوندی را بررسی کنیم. البته اگر صحت سند این روایت را هم نپذیریم همان روایت مقبوله برای اثبات ترجیح به موافقت با کتاب و مخالفت با عامه کافی است.

مرحوم قطب راوندی در رساله‌ای که برخی از آن به «رسالة الفقهاء» تعبیر کرده‌اند (مرحوم مجلسی در بحار الانوار جلد ۲، صفحه ۲۳۵ و التحفة السنیة صفحه ۳۷ و تعلیقة امل الآمل صفحه ۱۵۷ و بعید نیست این تعبیر تصحیف «رسالة الّفها» باشد) و برخی دیگر گفته‌اند «رِسَالَتِهِ الَّتِي أَلَّفَهَا فِي أَحْوَالِ أَحَادِيثِ أَصْحَابِنَا وَ إِثْبَاتِ صِحَّتِهَا» روایت را از محمد و علی پسران علی بن عبدالصمد از پدرشان از ابی البرکات از شیخ صدوق از پدرش از سعد بن عبدالله از ایوب بن نوح از ابن ابی عمیر از عبدالرحمن بن ابی عبدالله نقل کرده است. سند از مرحوم صدوق تا امام صحیح است و بحث فقط از قطب راوندی تا مرحوم صدوق است.

در خیلی از کلمات از این روایت به صحیحه تعبیر کرده‌اند و برخی هم در آن تشکیک کرده‌اند. مرحوم روحانی از مرحوم نراقی تشکیک در انتساب این رساله به مولف را نقل کرده است اما مرحوم شهید صدر پنج جهت اشکال بیان کرده‌اند.

اولین جهت اشکال این است که انتساب چنین رساله‌ای به قطب راوندی معلوم نیست و هیچ کدام از شاگردان مرحوم قطب راوندی مثل ابن شهر آشوب و شیخ منتجب الدین اسم چنین کتابی را در ضمن مولفات استادشان ذکر نکرده‌اند و حتی برخی گفته‌اند شاید مولف این کتاب سید راوندی بوده باشد در نتیجه نمی‌توان روایتی را که صاحب وسائل از این کتاب نقل کرده است قابل اعتماد دانست.

از اشکال عجیب است چرا که نسبت این رساله به قطب راوندی منحصر به صاحب وسائل نیست و قبل از ایشان هم در کلمات عده‌ای از علماء آمده است. مثلا مرحوم استرآبادی (الفوائد المدنیة صفحه ۳۸۱)، مجلسی اول در روضة المتقین (جلد ۶، صفحه ۴۲) نام همین کتاب را ذکر کرده‌اند و بعد از مرحوم صاحب وسائل هم برخی علماء مثل صاحب حدائق (الحدائق الناضرة، جلد ۱، صفحه ۹۴) این کتاب را ذکر کرده‌اند.

مرحوم صدوق در المقنع (صفحه ۴۵۷) همین روایت را به صورت مرسل نقل کرده است.

صرف اینکه این کتاب در ضمن مولفات قطب راوندی ذکر نشده است و یا علماء فقط همین روایت را از او نقل کرده‌اند دلیل بر تشکیک در صحت انتساب این رساله نیست. و ممکن است این کتاب بعد از تالیف کتاب ابن شهر آشوب و شیخ منتجب الدین نوشته شده باشد.

جهت دیگر اشکال این است که چرا مثل مرحوم علامه که در سند صاحب وسائل نقل شده است این روایت را نقل نکرده است یا چرا مرحوم محقق در کتاب اصولش این روایت را ذکر نکرده است و ... و این اشکالات بیشتر به بهانه گیری شبیه است تا اشکال.

اشکال سوم این است که مرحوم صاحب وسائل به این کتاب سندی را ذکر نکرده است و جواب هم این است که خود مرحوم صاحب وسائل بعد از ذکر طرقش گفته است سایر کتب و مولفاتی که نامشان را نبرده‌ام به این طرق که ذکر می‌شود نقل کرده‌ام.

اشکال چهارم این است که آیا این روایت از محمد و علی پسران علی بن عبدالصمد نقل شده است یا از محمد و علی پسران عبدالصمد؟

اگر محمد و علی پسران علی بن عبدالصمد باشند در این صورت هم علی بن عبدالصمد و هم علی بن علی بن عبدالصمد توثیق شده‌اند ولی عبدالصمد توثیق ندارد و آنچه در نقل این روایت در کتب مختلف نقل شده است محمد و علی پسران علی بن عبدالصمد است و صرف اینکه نام پدر و پسر هر دو یکی باشد اشکال نیست و موارد متعددی این گونه است. فقط مرحوم مجلسی در روضة المتقین این روایت را از محمد و علی پسران عبدالصمد نقل کرده است ولی با در نظر گرفتن نقل مرحوم استرآبادی و سایر نقل‌ها احتمال سقط در نقل مرحوم مجلسی اول زیاد است.

علاوه که حتی اگر علی بن عبدالصمد از پدرش هم باشد مرحوم علامه مجلسی این روایت را صحیحه دانسته‌اند که نشان دهنده توثیق عبدالصمد است.

اشکال پنجم تشکیک در وثاقت ابی البرکات است. عده‌ای از متاخرین او را توثیق کرده‌اند و مرحوم شهید صدر اشکال کرده‌اند که توثیقات متاخرین با وجود فاصله بسیار بین آنها و ابی البرکات معتبر نیست و این را نباید با توثیقات مثل مرحوم شیخ و نجاشی مقایسه کرد. و خودشان جواب داده‌اند که آنچه مهم است جریان اصالة الحس است و قرب و بعد زمانی در این مساله تاثیری ندارد بلکه مهم وجود منابع و مآخذی است که بر اساس آن بتوان اصالة الحس را جاری دانست به اینکه بتوان به نحو عقلایی احتمال داد توثیق و تضعیف بر اساس حس اتفاق افتاده است و وجود منابع و مآخذی در دست امثال شیخ حر عاملی و مجلسی اول نسبت به توثیق ابی البرکات (که کمی متاخر از شیخ طوسی است) کاملا محتمل است بلکه بیش از احتمال وجود منابع و مآخذ توثیقات اصحاب پیامبر و ائمه علیهم السلام در دست شیخ طوسی و نجاشی است.

علاوه که احتمال زیاد این افراد شیخ اجازه بوده‌اند و این روایت مرحوم صدوق است همان طور که خود ایشان در المقنع صدر روایت را ذکر کرده است.

و اعلم أن الشّطرنج قد روي فيه نهي و إطلاق، و لكنّي رويت أنّ رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قال: إذا ورد عليكم حديثان مختلفان، فاعرضوهما على كتاب الله، فما وافق‌ كتاب الله فخذوه، و ما خالف كتاب الله فذروه، فوجدنا الله يقول (في كتابه): فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثٰانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ و في التفسير إنّ الرّجس من الأوثان: الشّطرنج، و قول الزّور: الغناء. فالصّواب و الاحتياط في ذلك نهي النّفس عنه، و اللّعب به ذنب.

بنابراین سند روایت قطب راوندی تمام است و دلالت آن هم واضح است.

مرحوم شیخ هم استبصار روایتی به همین مضمون به صورت مرسل نقل کرده است:

وَ قَدْ رُوِيَ عَنْهُمْ ع أَنَّهُمْ قَالُوا إِذَا جَاءَكُمْ عَنَّا حَدِيثَانِ فَأَعْرِضُوهُمَا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَهُ فَاطْرَحُوهُ. (الاستبصار، جلد ۱، صفحه ۱۹۰)

آنچه باید بررسی شود نسبت بین این روایت و مقبوله عمر بن حنظلة است. مقبوله از جهت ذکر ترجیح به شهرت اخص از این روایت است و طبق نظر شیخ که مرجحات صفاتی را هم پذیرفته است مقبوله از آن جهت هم اخص از این روایت خواهد بود و مقبوله مخصص این روایت است.

از طرف دیگر روایت قطب راوندی به صورت روشن ترتیب بین موافقت کتاب و مخالفت با عامه را ذکر کرده است و در روایت مقبوله این ترتیب معلوم نیست و برخی آن را مجمل دانسته‌اند و این روایت می‌تواند در رفع اجمال کمک کند هر چند ما به بیان دیگری هم اجمال را برطرف کردیم.



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است