جلسه صد و هجدهم ۲۴ فروردین ۱۳۹۹


این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

صحیح و اعم

مرحوم اصفهانی از برخی اعلام دو ثمره‌ برای اینکه چیزی جزء مستحب عمل باشد یا اینکه مطلوب نفسی در ضمن عمل باشد نقل کردند و به آنها اشکال کردند.

یکی از آن ثمرات سرایت فساد جزء مستحب به همه عبادت است به خلاف فساد مطلوب نفسی مستقل و دیگری عدم جریان قاعده فراغ در جزء مستحب به خلاف مطلوب نفسی مستقل.

گفته شده این کلام مرحوم اصفهانی ناظر به کلام محقق رشتی است. چنانچه مرحوم اصفهانی در این عبارت ناظر به کلام محقق رشتی باشند، در تلقی و فهم مطلب محقق رشتی دچار اشتباه شده‌اند. البته مرحوم اصفهانی فرموده‌اند «و لغير واحد من الأعلام كلام في المقام» که ظاهر آن این است که عده‌ای از علماء این ثمرات را ذکر کرده‌اند اما ظاهرا مرحوم محقق رشتی جزو آن عده منظور مرحوم اصفهانی است.

در هر حال آنچه منظور مرحوم محقق رشتی است این است که جزء مستحب مشروط به شرایط آن عبادت است یعنی اگر نماز مشروط به طهارت از خبث است، همان طور که در اجزاء واجب آن باید این شرط وجود داشته باشد در اجزاء مستحب نیز این شرط باید وجود داشته باشد و همان طور که اخلال به شرط طهارت در هر کدام از اجزاء واجب، باعث بطلان آن جزء است، اخلال به این شرط در اجزاء مستحب موجب بطلان آن خواهد بود. همان طور که در هنگام رکوع باید مصلی از خبث طاهر باشد، در هنگام قنوت هم همین طور است و اگر در هنگام قنوت طهارت از خبث نداشته باشد قنوت باطل است نه اینکه همه عبادت فاسد می‌شود (که مرحوم اصفهانی تلقی کرده‌اند) اما اینکه فساد جزء مستحب به تمام عبادت سرایت می‌کند منظور محقق رشتی نیست همان طور که معلوم نیست فساد اجزاء واجب موجب فساد همه عبادت شود مثلا اگر مکلف در هنگام قرائت بخشی از فاتحة طهارت خبثی نداشته باشد، آن جزء فاسد است اما فساد آن موجب بطلان عمل نیست بلکه مکلف می‌تواند لباس نجس را از خودش جدا کند و آن قسمت از فاتحه را مجددا می‌خواند و نمازش هم صحیح است. بله اگر بر جزء فاسد اقتصار کند، همه عبادت محکوم به بطلان است چون عمل فاقد جزء بوده است نه اینکه فساد آن جزء موجب فساد عبادت شده است بلکه اخلال به آن جزء موجب فساد عمل است. اما در جزء مستحب، چون مستحب است اخلال به آن موجب بطلان عمل نخواهد بود و لذا اگر فرد در هنگام قنوت، طهارت خبثی نداشته باشد، قنوتش فاسد است اما اگر قنوت را تکرار نکند عملش باطل نیست.

در اینجا مناسب است کلام مرحوم محقق رشتی را توضیح دهیم چون در کلام ایشان مطالب مفیدی وجود دارد. مرحوم آخوند بعد از ذکر اجزاء و شرایطی که مقوم ماهیت هستند به اجزاء و شرایطی اشاره کردند که جزو مشخصات فرد و طبیعت هستند نه اینکه اجزاء و شرایط مقوم ماهیت باشند که از آنها به اجزاء مستحب تعبیر می‌کنند. و بعد به مستحبات نفسی که عمل و ماهیت ظرف آن است اشاره کردند و فرمودند این جزئی که مستحب نفسی است هیچ دخالت در عمل ندارد و موجب مزیت یا نقص در آن عمل نمی‌شود همان طور که اگر در غیر ظرف این عمل هم مطلوب بود نقشی در ایجاد مزیت یا نقص در عمل نداشت مثلا دعا در حال نماز مستحب است به این معنا که مخل به نماز نیست اما عملی مطلوب در ضمن نماز است که اگر در غیر نماز هم واقع شود باز هم مطلوب است و وجود آن در نماز باعث مزیت نماز نیست.

مرحوم محقق رشتی فرموده‌اند اجزاء مستحب سه قسم است:

«و هو أنّ الأجزاء المستحبة على ضروب ثلاثة (أحدها) أن يكون مستحبّا نفسيّا في جميع الأحوالات الّتي منها حال الاشتغال بالصّلاة و ذلك كتلاوة القرآن و الذّكر و نحوها من الأمور الّتي ثبت حسنها على كلّ حال و هذا القسم في الحقيقة خارج عن حدّ الجزء و تسميته جزءا للصّلاة مبني على التوسّع و المسامحة و التشبيه»

عمل در همه احوال مستحب نفسی باشد از جمله در حال نماز البته مثال‌هایی که ایشان بیان کرده‌اند مثل ذکر و تلاوت قرآن مجرد فرض است وگرنه ذکر در نماز موجب مزیت در نماز است و لذا جزو اجزاء مستحبی هستند مثل قنوت و لذا در روایت آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ كُلُّ مَا ذَكَرْتَ اللَّهَ بِهِ وَ النَّبِيَّ ص فَهُوَ مِنَ الصَّلَاةِ ... ( الکافی، جلد ۳، صفحه ۳۳۷)

قسم دوم آنچه مستحب نفسی است اما ظرف آن مثلا نماز است و موجب مزیت در نماز هم نمی‌شود. یعنی این عمل در ضمن نماز مطلوبیت خاصی دارد حال اینکه خارج از نماز هم مطلوب عام داشته باشد یا نه. پس در این قسم، عمل مستحب نفسی مشروط به نماز است نه اینکه نماز به واسطه آن عنوانی پیدا کند و مزیتی در آن ایجاد شود.

«و الثّاني أن يكون مستحبّا نفسيّا في حال الصّلاة سواء كان مستحبّا في خارجها أيضا أم لا و المراد باستحبابه النّفسي أنّ الرّجحان الشّرعي إنّما ثبت له في حال الصّلاة بحيث يكون الاشتغال بالصّلاة مقدّمة للتوصّل إليه و هذا مثل الصّلاة على النبي صلى اللَّه عليه و آله بعد الركوع و السّجود فإنّها في جميع الأحوال مستحبة إلا أنّ استحبابها في أثناء العبادة الصلاة آكد و أرجح منه في غيرها و هذا الاستحباب يسري إلى الكلّ المشتمل عليها مقدّمة فتكون الصّلاة المشتملة عليها مستحبّة غيرية و هو لا ينافي وجوبه التخييري لأنّ الوجوب التخييري يجتمع مع الاستحباب العيني كما تحقق في محلّه أمّا الأجزاء الواجبة فهي لا تتصف بالاستصحاب الغيري لاتصافها بالوجوب العيني الغيري و قد تقرر أن الوجوب العيني لا يجامع سائر الأحكام و لو الاستحباب»

مثل صلوات برای پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از ذکر رکوع و سجده که مطلوبیت نفسی خاصی دارد علاوه بر آن مطلوبیت عامی که دارد. صلوات در این حالت ارجح از صلوات در غیر آن حالت است. پس در حقیقت نماز به نسبت آن مطلوبیت خاص، مطلوبیت غیری پیدا می‌کند.

قسم اول و دوم هر دو مستحب نفسی هستند نه اینکه جزء مستحب عمل باشند اما قسم سوم آن اموری هستند که به واسطه وجود آنها مزیتی در عمل ایجاد می‌شود. مثلا رفع دو دست در حال تکبیر، جزء مستحب نماز است که به واسطه آن نماز دارای مزیت می‌شود.

«و الثالث أن يكون مستحبّا غيريّا لمستحب نفسي كرفع اليدين في حال التكبير مثلا فإنّه جزء مستحب و معنى كونه كذلك أنّ الصّلاة المشتملة عليه مستحب فيستحبّ حينئذ مقدّمة لحصول تلك الصّلاة»

پس خود این عمل مطلوب غیری به نسبت نماز است یعنی عکس آنچه در صورت دوم گفتیم.

«فهذا و السّابق متعاكسان من حيث الغيرية و النفسيّة لأنّ الاستحباب في القسم الأول عارض لنفس الجزء أصالة و عروضه للكلّ المشتمل عليه عروض غيري تبعي بخلافه في هذا القسم فإنّ الاستحباب النّفسي فيه عارض في الحقيقة للكلّ و عروضه للجزء عروض غيري»

در قسم دوم نماز مستحب غیری برای آن مستحب نفسی بود اما در این قسم این عمل مستحب غیری برای نماز است.

سپس فرموده‌اند قسم دوم و سوم ممکن است در برخی احکام دیگر هم تفاوت داشته باشند.

«و ربما يختلفان في بعض الأحكام مثلا إذا قلنا بأنّ التّسليم مستحب و أن استحبابه من قبيل الأوّل لغي الشكوك الواقعة في حال التّسليم لأنّها شكوك قد عرضت بعد الفراغ عن الصّلاة و لو قلنا أنّه من قبيل الثاني وجب العمل بمقتضاها لأنّها شكوك في حال الصّلاة على هذا التقدير»

مثلا اگر تسلیم در نماز مستحب باشد (منظور اصل سلام نیست که جزء واجب نماز است بلکه منظور مقدار بعد از سلام واجب است مثلا اگر ذکر «السلام علینا و علی عبادالله الصالحین» را به عنوان مقدار واجب کافی بدانیم، بعد از آن یعنی «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» سلام مستحب است) اگر از قبیل مستحب نفسی باشد که ظرف آن نماز است، در این صورت اگر در هنگام خواندن این سلام، در نماز شک کند، شک بعد از فراغ است چون این سلام، جزء نماز نیست بلکه یک مستحب نفسی است که ظرف آن نماز است، مثل سه تکبیر بعد از سلام.

اما اگر از قبیل جزء مستحب نماز باشد (مثل قنوت) شک در نماز در حین آن، شک بعد از فراغ نیست بلکه باید به شک اعتناء کند.

سپس ایشان گفته‌اند چه بسا در موارد تخییر بین قصر و اتمام، رکعت سوم و چهارم از قبیل مطلوب نفسی که ظرف آن نماز است،‌ باشند.

«و ربما يجعل الركعتان الأخيرتان من التمام في مواضع التخيير بين القصر و الإتمام من القسم الأول و يلزمه حينئذ عدم جواز اختيار التمام في تلك المواضع لمن عليه فريضة بناء على عدم جواز فعل النافلة لمن كان عليه فريضة (قال) في محكي المنتهى من كان عليه فريضة لا يجوز له الإتمام في مواضع التخيير لأنّه لا صلاة لمن عليه الفريضة (قلت) و هو جيّد بناء على كون الركعتين الأخيرتين مستحبة مستقلّة لعدم توقف صدق النافلة على الافتتاح بالتكبير مستقلاّ و أمّا على تقدير كونهما من القسم الثاني على أن يكون الرجحان ثابتا للإتمام نفسا و يكون عروضه للركعتين عروضا غيريّا ففي ما ذكره إشكال أو منع واضح لأنّ الاشتغال بالفريضة لا يمنع عن فعل مستحبّات الصّلاة كالأذان و الإقامة و القنوت و نحوها ممّا هو مستحبّ غيري بمعنى كونه مقدمة لوجود الكلّ الّذي هو أفضل الفردين كالصّلاة المتعقبة للإقامة مثلا»

ثمره آن هم اینجا ظاهر می‌شود که اگر بپذیریم که کسی که نماز واجب بر عهده دارد نمی‌تواند نماز مستحب بخواند، کسی نماز قضای واجب دارد، نمی‌تواند در این موارد (تخییر بین قصر و اتمام) نماز را به صورت تمام بخواند چون رکعت سوم و چهارم نافله محسوب می‌شوند و مستحب نفسی هستند و فرض این است که کسی که نماز فریضه بر عهده دارد حق ندارد نماز نافله بخواند. پس برای مسافری که نماز قضا دارد، در این مکان‌ها هم قصر متعین است.

اما اگر رکعت سوم و چهارم را مطلوب نفسی ندانیم بلکه جزء مستحب نماز بدانیم در این صورت کسی هم که قضای نماز فریضه بر عهده او است می‌تواند در این اماکن نماز را تمام بخواند چون این دو رکعت، نافله محسوب نمی‌شوند بلکه از قبیل مستحبات نماز هستند. و بعد کلامی را از علامه نقل می‌کنند که برای کسی که نماز قضا دارد در اماکن تخییر نمی‌تواند نماز کامل بخواند و می‌فرمایند این حرف فقط در صورتی صحیح است که ما دو رکعت سوم و چهارم را در این موارد از قبیل مستحب نفسی بدانیم که ظرف آن نماز است و گرنه حرف ایشان صحیح نیست.

و چون اینجا بحث فقه نیست ما متعرض این بحث نمی‌شویم و گرنه چه بسا بتوان کلام مرحوم علامه را حتی بر فرض جزء مستحب بودن رکعت سوم و چهارم هم توجیه کرد به این بیان که اطلاق دلیل عدم جواز نماز نافله برای کسی که فریضه بر عهده او است هم شامل نوافل مستقل می‌شود و هم شامل نماز مستحبی که جزء عمل واجب محسوب می‌شوند و بین قنوت و این دو رکعت فرق هست، چون بر رکوع نماز نافله صدق نمی‌کند اما بر این دو رکعت، حتی اگر جزء مستحب نماز هم باشند، نماز نافله صدق می‌کند.

بعد فرموده‌اند ثمره دیگر این است که اگر شیء جزء مستحب عمل باشد رعایت شرایط عبادت در آن هم لازم است و گرنه لازم نیست و این با آنچه مرحوم اصفهانی فرمودند خیلی متفاوت است.

«و ربما تظهر الثمرة بين القسمين أيضا في شروط أفعال الصّلاة دون الأكوان فيجب مراعاتها في الجزء المستحبّ إذا كان من القسم الثاني لكونه فعلا من أفعال الصّلاة و جزءا من أجزائها و لا يجب إذا كان من القسم الأول لكونه فعلا أجنبيا غير متقوم به الهيئة الوجوبية و لا الهيئة الاستحبابية فلا وجه لمراعاتها فيها»

و بعد می‌فرمایند این قسم اصلا نه جزء واجب است و نه جزء مستحب است بلکه عمل مستحب مستقل است که ظرف آن عمل دیگری است.

«و من هنا يظهر أن تسمية ذلك القسم جزءا مسامحة لأنه ليس مقوّما للفرد الواجب و لا للفرد المستحب لأنّ الفرد حينئذ مقدّمة لوجوده لا أنه متقوم به فتدبّر»

سپس فرموده‌اند هر کس رعایت شرایط افعال واجب را در اجزاء مستحب هم لازم می‌داند باید دقت کند تا بفهمد آیا این عمل جزء مستحب است (تا رعایت شروط نماز در آن لازم باشد) یا عمل مستحب نفسی در ضمن نماز است (تا رعایت شروط نماز در آن لازم نباشد.

«و على ذلك فمن يقول بوجوب مراعاة شرائط الأفعال الواجبة في الأجزاء المستحبة أيضا حتى أنه لو أتى بالجزء المستحبّ رياء بطل صلاته فعليه الفرق بين الأجزاء المستحبة و عدم اطّراد القول به في سائر المستحبات و هذا مبني على إشباع التأمّل في تمييز كون الجزء من أي القسمين بعد معرفة أنّ الشرط من شروط الأفعال لا الأكوان إذ الخطب في شروط الأكوان سهل لاقتضاء الإخلال بها فساد العبادة في القسمين كما لا يخفى هذا ثم إنّه لو شكّ في كون الشي‏ء شرطا للعبادة أو جزءا لزم التوقف على المذهبين و الرجوع في الأحكام الثابتة للشرائط أو الأجزاء إلى الأصول فيدفع احتمال اعتبار قصد القربة الثابت لأجزاء العبادة بأصل البراءة و اللّه الهادي»

آنچه موجب اشتباه مرحوم اصفهانی شده است همین قسمت از کلام مرحوم رشتی است که ایشان گمان کرده است منظور مرحوم رشتی این است که بطلان جزء مستحب موجب بطلان نماز است در حالی که منظور ایشان اعتبار شروط نماز در جزء مستحب است به خلاف مستحبات مستقل.

و اینکه ایشان گفته است «لو أتى بالجزء المستحبّ رياء بطل صلاته» ارتباطی به آنچه ایشان گفته‌اند ندارد به نکته‌ای که خواهد آمد.



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است