جلسه سی و یکم ۱۰ آذر ۱۳۸۹


این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

باسمه تعالی

وجوهی در دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم بیان شد که تبادر و صحت تفریع و دلالت قضایای شرطیه مصدر به «لو» از نظر ما تمام بود.

یک وجه دیگر نیز قابل ذکر است و آن قابلیت جایگزینی عنوان شرط به جای ادات شرط است. یعنی مفاد قضیه شرطیه هر چند عنوان شرط نیست بلکه شرط به حمل شایع است اما می توان ادات شرط را برداشت و به جای آن کلمه شرط را گذاشت که در آن صورت دلالت آن بر انحصار و مفهوم واضح تر و روشن تر است. مثلا الماء اذا بلغ قدر کرّ لم ینجسه الشیء را می توان به صورت «شرط عدم تنجس الماء‌ بلوغه کرّا » بیان کرد که انحصار در آن واضح تر است.

بعد از ذکر استدلالات و قبل از بررسی تنبیهات ذکر چند نکته لازم است:

اول: دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم به وضع است نه به اطلاق. جمعی از بزرگان مانند مرحوم داماد و مرحوم صدر و مرحوم تبریزی متفقا می فرمایند جمله شرطیه دو دلالت دارد یکی اینکه حکم مطلق و رها نیست و دارای قید است و دلالت دوم اینکه قید حکم منحصر در قید ذکر شده در جمله شرطیه است و بدیل ندارد.

این بزرگان دلالت اول را به وضع (بر خلاف کلام مرحوم بروجردی که این دلالت را هم به ملاک فعل می دانستند) و دلالت دوم را به اطلاق می دانند. و چون اطلاق قابل تقیید است می گفتند اگر عدلی برای شرط ذکر شد محذوری پیش نمی آید بلکه اطلاق مقید می شود.

عرض ما این است که اگر منظور این بزرگان اطلاق اصطلاحی باشد که مرحوم نایینی نیز مفهوم شرط را بر مبنای آن پذیرفته اند حرف نادرستی است و اشکال مرحوم آخوند به آن وارد است.

توضیح اینکه اطلاق اصطلاحی به معنای شمول و سعه است و این اطلاق در اینجا قابل پیاده کردن نیست. چرا که اطلاق می گوید شرط به هر گونه محقق شد کافی است ولی انحصار را افاده نمی کند یعنی از اطلاق ترتب حکم بر شرط می توانیم شمول شرط را برای همه اقسام قابل تصور در شرط استفاده کنیم یعنی در این ترتب حکم بر شرط هیچ قیدی دخالت ندارد ولی نسبت به نبود قید و وجود شرط دیگر اطلاق دلالتی ندارد. اطلاق شمول و سریان را نسبت به حالات مختلف موضوع ثابت می کند و عدم موضوع از حالات موضوع نیست تا اطلاق آن را نفی کند. اطلاق بعد از فراغ از تحقق موضوع است و اینجا عدم موضوع است. و لذا مرحوم اصفهانی همین اشکال را به مرحوم نایینی کرده است.

اما منظور ما از اطلاق صرف مشابهت لفظی است و این اطلاق ربطی به مقدمات حکمت ندارد. این اطلاق یعنی عدل دیگری در قضیه ذکر نشده است و عدم تعلیق حکم بر عدل دیگری جدای از شرط ذکر شده دلالت بر انحصار دارد.

برای همین قضیه شرطیه خود تعلیق و انحصار را افاده می کند و هر دو دلالت هم وضعی است و لذا گفتیم می توان به جای ادات شرط از عنوان شرط استفاده کرد.

آنچه باعث شده است که این بزرگواران بین دلالت بر تعلیق و اطلاق و انحصار فرق بگذارند این است که دیده اند ذکر بدیلی برای شرط باعث مجازی در قضیه شرطیه نمی شود و لذا گفته اند این تقیید اطلاق است و مجاز نیست.

اما این اشکال قابل دفع است به اینکه دلالت قضیه شرطیه بر انحصار از باب دلالت عموم بر شمول است که بعد از تخصیص مجاز نمی شود ولی دلالتش بر اصل تعلیق به گونه ای است که اگر آن را نفی کند اصلا استعمال غلط است نه اینکه مجاز باشد.

اطلاق اینجا به معنای عدم تقیید به او است اما اطلاق مفاد وضع و لغت است و ارتباطی به مقدمات حکمت ندارد.

دوم: بین «اذا» شرطیه  و ظرفیه فرق است. به جای «اذا» ظرفیه می توان از به جای آن کلمه عند یا وقت را قرار داد و جمله ای که در آن «اذا» ظرفیه ذکر شده است فقط دلالت بر ثبوت عند الثبوت می کند و دلالتی بر مفهوم ندارد.

حال باید از کجا این دو قسم را از یکدیگر تشخیص داد؟ اگر موضوع قبل از اذا ذکر شده باشد شرطیه است و همین طور اگر قرینه خاصی بر آن داشته باشیم و همین طور اگر قرینه ای بر ذکر موضوع قبل از اذا داشته باشیم باز هم اذا شرطیه است اما در غیر این صورت که موضوع قبلا ذکر شده باشد «اذا» ظرفیه خواهد بود. به نقل از مرحوم صاحب حاشیه بر معالم این قضیه حینیه است که فقط دلالت بر ثبوت عند الثبوت دارد.

به نظر ما دیگرانی که این مطلب و تفصیل را ذکر نکرده اند یقینا متوجه به این مساله بوده اند و لذا گفته اند جایی که موضوع قبل از ادات شرط ذکر نشود آن جلمه مسوق برای بیان موضوع است.

سوم: در کلام برخی بزرگان از جمله مرحوم صدر مطلبی را مسلم فرض کرده اند و آن اینکه اگر جزاء در جمل شرطیه جلمه خبریه باشد مفروض گرفته اند که این جمله مفهوم ندارد. و بعد به دنبال تفاوت های بین جمل انشائیه و خبریه گشته اند.

به نظر ما تفاوتی بین این قضایا نیست و هر دو دلالت بر مفهوم دارند و مواردی که این بزرگان مثال زده اند دارای قرینه خارجیه بر عدم انحصار هستند مثل اینکه گفته است زید اذا اکل السمّ فیموت که چون می دانیم هیچ کس ابدی نیست و خواهد مرد این جمله مفهوم ندارد.

توجیهاتی که مرحوم خویی و مرحوم صدر نیز در این زمینه ذکر کرده اند همه ناتمام است.

 

و السلام علیکم



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است