جلسه نود و هفتم ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰


این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

باسمه تعالی

بحث در ضابطه قیود بود که در چه صورتی از مقارنات موضوع است و در چه صورتی از انقسامات و حالات موضوع است. مرحوم نایینی گفتند در جایی که دو جزء موضوع از قبیل دو جوهر یا دو عرض باشند یا یک جوهر و یک عرض بر جوهر دیگر باشند از مقارنات خواهند بود.

اما اگر قید از قبیل جوهر و عرض بر خود همان جوهر باشند مثل عدالت بر عالم در این صورت قید از انقسامات و حالات خواهد بود.

در اینجا اگر موضوع مرکب حالت سابقه داشته باشد همان حالت قابل استصحاب است و اگر نداشته باشد با استصحاب عدم ازلی به مفاد کان و لیس تامه نمی توان مفاد کان و لیس ناقصه را اثبات کرد.

تفاوت اصلی مرحوم نایینی با قائلین به جریان اصل عدم ازلی در این نکته است که ایشان گفتند همان طور که وجود عرض برای ذات به صورت وصفی و نعتی است عدم آن عرض هم برای ذات به صورت وصفی و نعتی است. یعنی عدم محمولی است که موضوع هست و وصف عدمی بر آن مترتب است. یعنی موضوع زن غیر قرشی است که غیر قرشی نعت و صفت برای آن است.

مرحوم نایینی می گوید عدم عرض وصف برای موضوع است و این وصف عدمی حالت سابقه ندارد تا استصحاب شود اما مرحوم خویی می گوید عدم عرض وصف برای موضوع نیست و لذا با استصحاب اثبات می شود.

حاصل کلام مرحوم نایینی این است که اصل عدم ازلی هر کجا موضوع حکم باشد جاری است ولی چون عدم ازلی در احکام شریعت موضوع حکم نیست اصل جاری نمی شود.

چند اشکال به مرحوم نایینی وارد شده است که هر کدام از آنها در حقیقت تقریری از جریان اصل عدم ازلی است.

اشکال اول را مرحوم خویی ذکر کرده اند البته در تقریر ایشان اشتباهات اصطلاحی وجود دارد که خواهد آمد.

ایشان می فرمایند تقسیم موضوعات مرکب به دو دسته صحیح است و ما نیز قبول داریم وجود عرض برای جوهر خودش به عنوان نعت و وصف لحاظ می شود. اما قبول نداریم که عدم عرض هم وصف و نعت برای جوهر باشد. تلازمی بین این دو وجود ندارد.

بله معقول است عدم عرض هم به صورت وصفی لحاظ شود ولی لازم نیست حتما به صورت وصفی باشد و ممکن است عدم عرض به صورت سلب محصل موضوع حکم باشد که با نبود موضوع نیز سازگار است.

مثلا این فرد قبلا که نبود و الان که هست می توان بگوید من قبلا که نبودم قائم نبودم. درست است که موضوع نبود ولی این حمل و قضیه نیز درست است. سلب محصل یعنی آنچه با عدم موضوع هم سازگار باشد  و توجه کنید این سلب محصل مفاد لیس ناقصه است نه اینکه مفاد لیس تامه باشد.

به عبارت دیگر این قضیه سلب محصل است نه معدولة المحمول که مرحوم نایینی می گفت. در قضیه معدوله موضوع باید وجود داشته باشد تا عدم بر آن حمل شود اما در سلب محصل لازم نیست موضوع وجود داشته باشد. سلب محصل نیز مانند معدولة المحمول مفاد لیس ناقصه است اما در آن احتیاجی به وجود موضوع نیست.

اگر مفاد دلیل سلب محصل شد در این صورت موضوع حالت سابقه دارد یعنی وقتی موضوع وجود نداشت و ذات مقید نبود متصف به قید و عدم عرض هم نبود و الان همان استصحاب می شود.

در عبارات مصباح خلط بین لیس تامه و سلب محصل و عدم محمولی شده است و همه اینها را مترادف با هم حساب کرده است که بعید نیست اشتباه از مقرر باشد در هر صورت منظور ایشان همان سلب محصل است که مفاد لیس ناقصه است.

به نظر ما این بیان تمام است و اصل عدم ازلی طبق این بیان جاری است.

اشکال دوم از مرحوم آقای صدر است. ایشان در ابتدا می گوید محال است عدم عرض به نحو وصف و نعت برای موضوع لحاظ شود. و بعد می گویند اما اگر حرف مرحوم نایینی را هم بپذیریم که عدم عرض وصف برای موضوع لحاظ شده است باز هم ارکان استصحاب تمام است. درست است که در وصف و نعت باید موضوع وجود داشته باشد اما لازم نیست این موضوع حتما وجود خارجی داشته باشد بلکه باید واقعیت داشته باشد و دایره واقعیت اوسع از دایره وجود خارجی است. لذا قضایایی مانند اجتماع نقیضین محال است واقعیت دارد اما اجتماع نقیضین وجود خارجی ندارد تا حکم بر آن حمل شود. در هر قضیه وجود موضوع متناسب با حکم در نظر گرفته می شود. در اینجا نیز آنچه باید در نظر گرفته شود مفهوم موضوع است. و مفهوم از قبل مفروض است. و وجود هم بر همین مفهوم مترتب است و حمل می شود پس مفهوم قبل از وجود و بعد از وجود یکی است و صدق می کند که متصف به عدم عرض است.

 

و السلام علیکم



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است