جلسه سی و هفتم ۲۵ آذر ۱۳۹۲
حدیث رفع - معارضه با ادله احتیاط
اشکال دوم ما به مرحوم اصفهانی این است که اگر حدیث رفع احتیاط را در موارد علم اجمالی نفی کند به طریق اولی احتیاط را در شبهات بدوی رفع میکند چون در شبهات اطراف علم اجمالی علاوه بر شک، علم هم هست به خلاف شبهات بدوی که فقط شک است. معنا ندارد کسی بگوید در علم اجمالی احتیاط لازم نیست اما در شبهات بدوی احتیاط لازم است.
اما کلام مرحوم آخوند که ایشان فرمودند حدیث رفع مواردی را که اصل ثبوت حکم مشکوک است اما اگر ثابت باشد مترتب بر عناوین ثانوی ماخوذ در حدیث رفع است رفع نمیکند و مشهور نیز همین را قائلند این نیز صحیح نیست.
حدیث رفع همان طور که به احکام مترتب بر عناوین اولی را رفع میکند و باعث میشود اطلاق ادله احکام تقیید بشوند مورد بحث ما را نیز تقیید میکند. کسی که نمیداند سجده سهو برای هر زیاده و نقیصه اشتباهی و خطایی جعل شده است یا نه؟ رفع ما لایعلمون آن را شامل است همان طور که اگر نداند شرب تتن حرام است یا نه؟ حدیث رفع آن را شامل است. چه تفاوتی بین این دو مساله هست؟
بله اگر حکم سجده سهو ثابت بود حدیث رفع آن را شامل نمیشد چون بر عناوین ثانوی ماخوذ در حدیث رفع مترتب است اما وقتی ثابت نیست به همان بیان که رفع ما لایعلمون نفی حرمت شرب تتن مجهول را میکند نفی وجوب سجده سهو مجهول را هم میکند.
مرحوم صدر بیان قوم را ناقص دیدهاند اما اصل حرف را پذیرفتهاند لذا سعی کردهاند بیان دیگری برای عدم شمول حدیث رفع بیان کنند. محصل بیان ایشان این است که حدیث رفع یا باید ناظر باشد به رفع آثار مترتب بر عناوین اولی و یا باید ناظر باشد به رفع آثار مترتب بر عناوین ثانوی و هر دو نمیتوان مشمول حدیث رفع باشد و چون شمول حدیث رفع نسبت به آثار مترتب بر عناوین اولی یقینی است بنابراین حدیث رفع شامل رفع آثار مترتب بر عناوین ثانوی نیست.
اشکال این حرف این است که حدیث رفع شامل هر دو نوع اثر هست و این از قبیل استعمال لفظ در متعدد نیست بلکه از قبیل جامع است. حدیث رفع میگوید حکم مجهول مرفوع است چه آن حکم مجهول از آثار مترتب بر عناوین اولی باشد یا از آثار مترتب بر عناوین ثانوی باشد.
جهت هفتم:
آیا مفاد حدیث رفع اثبات برائتی است که با با وجود دلیل اخباری جایی برای آن باقی نمیماند؟ یعنی اگر اخباری روایاتی را که بر وجوب احتیاط بیان کرده است از نظر سندی و دلالی تمام باشند حاکم بر حدیث رفع خواهند بود؟ حدیث رفع حداکثر حق الطاعة را نفی میکند اما احتیاط شرعی را نفی نمیکند. یا اینکه مفاد حدیث رفع برائتی است که اگر ادله اخباری تمام باشد معارض با آنها خواهد بود؟
بحث مهمی است که ثمره حدیث رفع مترتب بر آن است. کسانی که قائل به لزوم احتیاط هستند از باب حق الطاعة نیست بلکه به خاطر روایات خاص است و کسانی که مسلک حق الطاعة را پذیرفتهاند بسیار کم هستند.
این بحث متوقف بر این است که ما لایعلمون در شبهات حکمیه بر چه چیزی تطبیق میشود؟ آیا بر وجوب احتیاط تطبیق میشود؟ در این صورت ادله اخباری حاکم بر حدیث رفع است. چون دلیل اخباری وجوب احتیاط را اثبات میکند و حدیث رفع شامل آن نیست چون حدیث رفع گفت وجوب احتیاط غیر معلوم مرفوع است و دلیل اخباری وجوب احتیاط را ثابت میکند و حاکم بر حدیث رفع خواهد بود این در صورتی است که دلیل اخباری خبر واحد باشد. اما اگر دلیل اخباری خبر متواتر و علم آور باشد احادیث مثبت احتیاط وارد بر حدیث رفع خواهند بود.
اما اگر مبنای آخوند را بپذیریم و بگوییم حدیث رفع تطبیق بر خود حکم مجهول میشود و مرفوع خود حکم مجهول است در این صورت دلیل احتیاط اگر هم تمام باشد حداکثر وجوب احتیاط را اثبات میکند و با معلوم شدن وجوب احتیاط، حکم واقعی معلوم نمیشود و بر همان مجهولیت باقی میماند. با وجوب احتیاط تنجز حکم واقعی معلوم است اما خود حکم واقعی معلوم نیست. در این فرض اگر دلیل احتیاط تمام باشد معارض با حدیث رفع خواهد بود اما حاکم یا وارد بر دلیل برائت نیست.
دلیل وجوب احتیاط میگوید جایی که واقع را نمیدانی احتیاط کن و حدیث رفع میگوید جایی که واقع را نمیدانی احتیاط لازم نیست و برائت است بنابراین معارضند. نسبت این دو تساوی است.
ان قلت: حدیث رفع موضوع دلیل احتیاط را رفع میکند پس حاکم است چون دلیل احتیاط میگوید هر کجا احتمال واقع هست باید احتیاط کرد و حدیث رفع میگوید اینجا واقعی نیست تعبدا.
جواب: اگر این طور بگوییم روایات احتیاط لغو خواهند بود و جایی باقی نمیماند که اثبات احتیاط کند.
اینکه شارع مستقیم بگوید واقع مجهول مرفوع است معارض با دلیل اخباری خواهد بود اما اگر رفع وجوب احتیاط بکند دلیل اخباری حاکم بر آن خواهد بود.
مرحوم آخوند میفرمایند حدیث رفع هر دو را میگوید به اعتبار شک در وجوب احتیاط، نفی وجوب احتیاط میکند و به اعتبار شک در حکم واقعی مجهول، نفی احتمال واقع میکند و لذا معارض با دلیل احتیاط خواهد بود.