جلسه شصت و نهم ۰۴ اسفند ۱۳۹۲


این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

مرحوم آخوند فرمودند در صورتی که قاعده قبح عقاب بلا بیان را قبول نکنیم برای بطلان قول به برائت لازم نیست قائل به وجوب دفع ضرر محتمل بشویم بلکه حتی اگر آن را هم نپذیریم باز هم برائت باطل است.

برائت حکمی است که موضوع آن عدم احتمال عقوبت است و در جایی که ما نفی عقوبت نکرده‌ایم حکم به برائت نداریم و همین برای بطلان برائت کافی است حتی اگر ما احتیاط را ثابت نکنیم.

بعد ایشان فرمودند اصلا آیا عقل قاعده وجوب دفع ضرر محتمل داریم؟ گفتند اگر منظور ضرر، عقوبت باشد عقل چنین حکمی دارد اما این حکم متوقف بر مواردی است که احتمال ضرر و عقاب باشد. و اگر منظور از ضرر، ضرر دنیوی باشد ایشان فرمود اصلا عقل چنین حکمی ندارد بلکه عقل حتی ضرر مقطوع را هم منع نمی‌کند و عقلاء در موارد بسیاری به خاطر دواعی مختلفی خود را متضرر می‌کنند.

پس قاعده وجوب دفع ضرر محتمل به معنای ضرر دنیوی، ناتمام است و نداریم.

از طرف دیگر تلازمی بین احتمال تکلیف و احتمال ضرر دنیوی وجود ندارد. آنچه هست احکام بر مذهب عدلیه تابع مصالح و مفاسد است نه اینکه تابع مضار و منافع باشد و بین مفسده و بین ضرر تلازمی نیست. در موارد متعددی هست که مفسده‌ای نیست اما ضرر هست مثلا پرداخت خمس و زکات، ضرر است اما مفسده نیست بلکه عکس است یعنی عدم پرداخت آنها مفسده است.

ممکن است کسی بگوید عقل حکم به لزوم دفع مفسده محتمل هم می‌کند. و لذا مرحوم شیخ بر اصالة الحظر به همین قاعده استدلال کرده است.

مرحوم آخوند می‌فرمایند عقل چنین حکمی ندارد و شاهد آن این است که شارع در مواردی اذن در ارتکاب مفسده داده است مثلا در موارد شک در تکلیف با اینکه احتمال مفسده هست اما شارع حکم به برائت کرده است. به عبارت دیگر محذوری در آن نیست. مشکل اخباری هم اثباتی است نه ثبوتی و لذا خود اخباری هم در شبهات وجوبیه برائت را پذیرفته است.

مرحوم اصفهانی در مورد کلام مرحوم آخوند در مورد وجوب دفع ضرر محتمل فرموده است اگر منظور از ضرر،‌ عقوبت باشد این یا قاعده‌ای است با قطع نظر از ثبوت حکم در واقع یعنی هر کجا احتمال عقوبت باشد دفعش لازم است یعنی اگر مکلف احتمال عقوبت داد و آن را دفع نکرد و در واقع هم عقوبتی نبود باز هم او را عقاب می‌کنند یعنی وجوب نفسی برای آن تصور کنیم که مرحوم شیخ قائل است.

یا اینکه منظور با در نظر گرفتن واقع باشد یعنی اگر دفع نکرد و در واقع هم عقوبت بود در این صورت فرد عقاب می‌شود.

ایشان فرموده است اگر دوم را بپذیریم حرف آخوند صحیح است و در جایی که ما قاعده قبح عقاب بلا بیان نداشته باشیم قول به برائت باطل است حتی اگر قاعده وجوب دفع ضرر محتمل را هم نداشته باشیم.

و اما اگر منظور این باشد که وجوب نفسی دارد این ارتباطی با برائت ندارد. چون مدعای در مورد برائت و احتیاط این است که همان عقوبت حکم واقعی است نه اینکه دلیل دیگری بر عقوبت بر مساله دیگری باشد.

اگر بدون در نظر گرفتن واقع باشد این قاعده ربطی به مساله احتیاط و برائت ندارد.

اما اگر منظور ضرر دنیوی باشد ایشان فرموده‌اند ما برای اثبات برائت باید دفع ضرر محتمل را با ملاک تحسین و تقبیح عقلی اثبات کنیم.

اگر منظور از ضرر، عقوبت باشد نیازی نبود برای بطلان برائت، این قاعده را اثبات کنیم و بگوییم دفع ضرر محتمل لازم است اما در اینجا باید وجوب دفع ضرر محتمل را به ملاک حسن و قبح اثبات کنیم تا بتوان برائت را نفی کرد. اما اگر بگوییم مثلا عقلاء این قاعده را لازم می‌دانند نه به ملاک حسن و قبح بلکه به ملاک فطرت و ... برائت را باطل نمی‌کند. اگر نتوانیم اثبات کنیم که وجوب دفع ضرر محتمل حسن است و ترک آن قبیح است برائت باطل نمی‌شود حتی اگر عقلاء انجام آن را لازم بدانند. چون اگر لازم بدانند اما نه به ملاک حسن و قبح، اگر کسی مرتکب شد و دفع ضرر نکرد آیا مستحق مذمت است؟ خیر و برای ما آن لزومی مهم است که در در ترک آن مذمت و عقوبت باشد و این لزوم با برائت ناسازگار است.

حال آیا ضرر دنیوی محتمل در موارد مخالفت با احکام محتمل،‌ لزوم رعایت دارد؟ ایشان می‌فرمایند در موارد احکام محتمل لزوم دفع ضرر دنیوی کبرویا و صغرویا ممنوع است و ناتمام است.

صغرویا همان است که مرحوم آخوند فرمودند که احتمال حکم تلازمی با احتمال ضرر دنیوی ندارد.

اما اینکه کبرویا هم ناتمام است دو بیان ممکن است باشد:

یکی همان است که در کلام مرحوم آخوند آمد ه است و دیگری تحقیق خود ایشان است.

بیان موجود در کلام مرحوم آخوند بود همین مقدار است که عقلاء حکم به لزوم دفع ضرر یقینی دنیوی هم نمی‌کنند چه برسد به ضرر محتمل.

بعد ایشان می‌فرمایند ممکن است کسی بگوید در نزد عقلاء دفع ضرر قطعی لازم است اما به وزان ارتکاب کذب. همان طور که در کذب اقتضای منع هست در ارتکاب ضرر دنیوی هم اقتضای منع هست و اینکه عقلاء به خاطر برخی دواعی خود را متضرر می‌کنند دلیل بر این نیست که در آن اقتضای منع نیست. ممکن است در مواردی که مضرات با مصالح دیگری تعارض پیدا کند به خاطر آن مصالح مرتکب ضرر می‌شوند مثل کذب.

همان طور که قبح کذب منافاتی با انجام آن به خاطر مصالح اهم ندارد در اینجا هم ارتکاب ضرر به خاطر مصالح اهم منافاتی با قبح آن ندارد.

بله قبح ارتکاب ضرر مثل قبح ظلم ذاتی نیست اما این به معنای این نیست که اصلا قبیح نیست.

اما ممکن است گفته بشود اگر قبول کردیم که اقدام بر ضرر مقتضی قبح دارد در جایی که نمی‌دانیم مصلحت جبران کننده و معارضی در مقابل آن هست یا نه؟ نباید مرتکب شد و باید رعایت کرد.

هر کجا حکم شرعی محتمل باشد چون احتمال دارد در این مورد ضرری وجود داشته باشد و علم به اینکه مصلحتی معارض با آن است نداریم بنابراین باید احتیاط کرد چون اگر اقدام اقتضای قبح دارد باید مانع احراز شود و تا وقتی مانع احراز نشود باید احتیاط کرد.

پس تا اینجا نتیجه این شد که اگر کسی قائل به وجوب دفع ضرر محتمل شد باید در موارد احتمال تکلیف احتیاط کند.

اما بیانی که خود مرحوم اصفهانی ارائه کرده‌اند این است که عقل حکم به لزوم دفع ضرر قطعی به ملاک حسن و قبح نمی‌کند.

عقلاء‌ حکم به وجوب دفع ضرر محتمل می‌کنند اما نه به ملاک قبح اقدام بر ضرر احتمالی. بلکه حکم آنها به ملاک تحرز و فرار از ضرر است نه به ملاک قبح اقدام بر ضرر.

یعنی عقلاء می‌گویند اگر کسی بخواهد متضرر نشود نباید در موارد ضرر احتمال اقدام کند اما اگر کسی اقدام کرد کار او را قبیح نمی‌دانند بلکه نهایت این است که او را سفیه می‌دانند اما کار او را قبیح و زشت نمی‌دانند و لذا او را مستحق عقوبت نمی‌دانند. و لذا لزوم دفع ضرر محتمل اصلا اثبات عقوبت یا احتمال عقوبت نمی‌کند تا منافاتی با اصل برائت داشته باشد.

ایشان می‌فرمایند استحقاق مدح و ذم از نظر عقلاء به ملاک حفظ نظام اجتماعی است. و لذا عقلاء در مواردی معتقد به استحقاق مدح و ذم در موارد مختلفی شده‌اند.

اما آیا در موارد اقدام بر ضرر محتمل چنین ملاکی وجود دارد؟



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است