جلسه نود و یکم ۱۷ فروردین ۱۳۹۵

ارسال شده در فقه سال ۹۵-۱۳۹۴

قاعده اثراء

گفتیم در جایی که زمان قید است یک بحث به نسبت عمل واقع نشده است که مشهور اجاره را باطل می‌دانند و مرحوم آقای خویی اجاره را صحیح دانستند و اجیر را مستحق اجرت المسمی و ضامن اجرت المثل دانستند.

و یک بحث نسبت به عملی است که واقع شده است و مشهور عمل را مطلقا مهدور می‌دانند چه آن عمل ارزش افزوده ایجاد کرده باشد یا نکرده باشد.

اما مرحوم اصفهانی فرمودند عمل مضمون است و مهدور نیست.

برخی از معاصرین گفتند اگر چه طبق موازین فقهی و قواعد فقه عمل باید مهدور باشد اما اسباب ضمان در آنچه در فقه مذکور است منحصر نیست و دو سبب دیگر برای ضمان وجود دارد:

الف) در ارتکاز عقلاء در جایی که عمل فرد ارزش افزوده ایجاد کند عمل مضمون و محترم است البته به جامع بین قیمت ارزش افزوده و اجرت عمل که گفتیم منظور یعنی اقل الامرین از ارزش افزوده و اجرت عمل.

ضمن اینکه فرد می‌تواند از عامل و اجیر قیمت یا مثل اصل ماده خودش را طلب کند و ماده تغییر یافته را به خود عامل و اجیر بدهد.

این مساله بسیار محل ابتلاء است و موارد ابتلاء خیلی دارد از جمله در موارد غصب مثل اینکه فردی مال غصبی را بخرد (بدون اینکه بداند) و بعد کاری روی آن انجام دهد که قیمت آن چند برابر شود و بعد صاحب مال پیدا شود و آن مال را طلب کند و کاری که او انجام داده است مهدور باشد خلاف ارتکاز عقلاء است و عقلاء عمل را مضمون و محترم می‌دانند.

ب) عمل فرد ارزش افزوده ایجاد نکرده است مثل اینکه مثلا قرار بوده است اجناس را سر زمان مشخصی برای بازاری برساند و در غیر آن زمان مال را برساند که هیچ ارزش افزوده‌ای عمل او ایجاد نمی‌کند بلکه ممکن است موجب خسران و ضرر باشد.

در اینجا فرد عمل را به داعی اجرت انجام داده است و همان اجاره هم او را وادار به این کار کرده است و فرضا در این عمل نکردن به اجاره مقصر نبوده است بلکه کار را انجام داده است و غیر عمدی و به تخیل اینکه می‌تواند کار را انجام دهد کار را انجام داده است ولی نتوانست انجام دهد از نظر عقلاء عمل انجام گرفته مضمون به اجرت المثل است و مهدور نیست.

هر دو سبب در این مشترکند که اگر فرد عمل را از روی عمد و علم و توجه به اینکه کار از او طلب نشده است انجام داده است عمل مهدور است و تفاوت این است که جایی که عمل ارزش افزوده ایجاد کرده باشد عمل مضمون است حتی اگر اجاره‌ای هم نبوده باشد مثل اینکه فرد به خیاط گفته است با پارچه‌اش قبا بدوزد و فرد با پارچه‌اش کت دوخته است که اجاره‌ای بر دوخت کت وجود ندارد و لذا اگر عمل ارزش افزوده ایجاد نکند و اجاره‌ای هم در بین نباشد عمل مضمون نیست اما اگر عمل ارزش افزوده ایجاد نکرده باشد در صورتی عمل مضمون است که داعی بر انجام کار اجاره‌ای باشد که وجود دارد و امر اجاره موجب شده باشد که او کار را انجام دهد.

بنابراین در نظر این قائل غیر از اسباب معهود ضمان مثل اتلاف، عقود صحیحه، ایقاعات صحیح و ... دو سبب دیگر نیز برای ضمان وجود دارد.

این قائل معتقد است برخی از روایات نیز شاهد بر این مدعا ست. در صحیحه محمد بن مسلم این گونه است که دو نفر به قاضی مراجعه می‌کنند و یکی می‌گوید من این فرد را اجاره کرده بودم که این بار را برای من به بازار فلانی در زمان مشخصی برساند و این کار را نکرده است یعنی در زمان خاص نرسانده است. قاضی گفت اجیر مستحق چیزی نیست چون مورد اجاره را انجام نداده است اما امام علیه السلام به مستاجر فرمودند حق اجیر را ضایع نکن و به اجیر هم فرمودند تو هم همه کرایه را مستحق نیستی.

امام علیه السلام برای اجیر حق قائل شدند و این روایت ارتکاز عقلایی را تایید می‌کند. البته این روایت اختلاف در نقل دارد و البته احتمال دارد دو روایت متفاوت هم باشند و نقل دو قضیه متفاوت باشند.

 

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ قَاضٍ مِنْ قُضَاةِ الْمَدِينَةِ فَأَتَاهُ رَجُلَانِ فَقَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي تَكَارَيْتُ هَذَا يُوَافِي بِيَ السُّوقَ يَوْمَ كَذَا وَ كَذَا وَ إِنَّهُ لَمْ يَفْعَلْ قَالَ فَقَالَ لَيْسَ لَهُ كِرَاءٌ قَالَ فَدَعَوْتُهُ وَ قُلْتُ يَا عَبْدَ اللَّهِ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَذْهَبَ بِحَقِّهِ وَ قُلْتُ لِلْآخَرِ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَأْخُذَ كُلَّ الَّذِي عَلَيْهِ اصْطَلِحَا فَتَرَادَّا بَيْنَكُمَا‌ (الکافی جلد ۵، صفحه ۲۹۰)

 

رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ إِنِّي كُنْتُ عِنْدَ قَاضٍ مِنْ قُضَاةِ الْمَدِينَةِ فَأَتَاهُ رَجُلَانِ فَقَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي اكْتَرَيْتُ مِنْ هَذَا دَابَّةً لِيُبَلِّغَنِي عَلَيْهَا مِنْ كَذَا وَ كَذَا إِلَى كَذَا وَ كَذَا فَلَمْ يُبَلِّغْنِي الْمَوْضِعَ فَقَالَ الْقَاضِي لِصَاحِبِ الدَّابَّةِ بَلَّغْتَهُ إِلَى الْمَوْضِعِ قَالَ لَا قَدْ أَعْيَتْ دَابَّتِي فَلَمْ تَبْلُغْ فَقَالَ لَهُ الْقَاضِي لَيْسَ لَكَ كِرَاءٌ إِذْ لَمْ تُبَلِّغْهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي اكْتَرَى دَابَّتَكَ إِلَيْهِ قَالَ ع فَدَعَوْتُهُمَا إِلَيَّ فَقُلْتُ لِلَّذِي اكْتَرَى لَيْسَ لَكَ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَنْ تَذْهَبَ بِكِرَاءِ دَابَّةِ الرَّجُلِ كُلِّهِ وَ قُلْتُ لِلْآخَرِ يَا عَبْدَ اللَّهِ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَأْخُذَ كِرَاءَ دَابَّتِكَ كُلَّهُ وَ لَكِنِ انْظُرْ قَدْرَ مَا بَقِيَ مِنَ الْمَوْضِعِ وَ قَدْرَ مَا رَكِبْتَهُ فَاصْطَلِحَا عَلَيْهِ فَفَعَلَا‌ (من لایحضره الفقیه جلد ۳، صفحه ۳۴)

از ذیل این نقل استفاده می‌شود که اجیر کار را تا نهایت انجام نداده است و به مقصد نرسانده است بلکه تا بخشی از راه برده است و بخشی از راه باقی مانده است و اینکه حضرت هم فرموده‌اند اصطلحا یعنی صلح کنید نه از این باب که حقی نیست بلکه چون وسائل اندازه گیری دقیق نبوده است و دقیق معلوم نبوده است که چقدر از راه پیموده شده است و چقدر از راه باقی مانده است امام فرموده‌اند صلح کنید.

و نقل اول مناسبت بیشتری با کلام این قائل دارد که زمان مشخصی برای کار تعیین شده بوده است و فرد این کار را انجام نداده است حال یا اصلا به مقصد نرسانده است یا رسانده و در غیر آن زمان رسانده است.

 

 

چاپ