اثبات ادعا بر میت با غیر بینه (ج۱۳۲-۸-۳-۱۴۰۰)

بحث در جایی بود که مدعی بر میت، بینه ندارد بلکه با شاهد و یمین اصل ادعا را اثبات کرده است. آیا در این موارد همان یک قسم کافی است یا به قسم دیگری نیاز است؟ مرحوم آقای خویی فرمودند این بحث مبتنی بر این است که مدرک در مساله لزوم انضمام قسم، چه روایتی باشد؟

اگر دلیل روایت عبدالرحمن باشد، شاهد و یمین هم مثل بینه خواهد بود و بعد باید بحث کرد که آیا به قسم دیگری نیاز است یا نه؟ ولی این روایت از نظر ایشان ضعیف بود.

اما اگر دلیل روایت محمد بن یحیی باشد، ادعای بر میت با شاهد و یمین قابل اثبات نیست و اصلا بحث از لزوم یا عدم لزوم انضمام قسم دیگر، سالبه به انتفای موضوع خواهد بود. ایشان فرمودند در این روایت فرض شده است که شهادت وصی با شهادت عادل دیگری بر میت با انضمام قسم قابل پذیرش است و اگر ادعای بر میت با یک شاهد و قسم قابل اثبات بود، فرض شهادت وصی لغو خواهد بود.

به عبارت دیگر مفاد روایت سوال از اعتبار شهادت وصی بر میت است در فرضی که یک شاهد دیگر هم وجود دارد و مفاد آن این است که اگر شهادت وصی پذیرفته نشود، نمی‌توان ادعای بر میت را اثبات کرد یعنی مصب سوال راوی این است که آیا شهادت وصی چون وصی در کنار شاهد دیگر است پذیرفته است؟

مرحوم آقای تبریزی برای اثبات مختار استادشان و عدم اثبات ادعای بر میت با شاهد و یمین بیان دیگری ارائه کرده‌اند. ایشان فرموده‌اند مستفاد از روایت محمد بن یحیی بر اساس مفهوم شرط این است که شهادت وصی به همراه قسم به تنهایی کافی نیست چون در روایت شهادت یک شاهد عادل دیگر در کنار وصی به همراه قسم فرض شده است و مفهوم آن این است که شهادت وصی با قسم به تنهایی کافی نیست.

به نظر ما بیان سومی هم برای این ادعا قابل طرح است و آن هم ذیل روایت عبدالرحمن است. «فَإِنِ ادَّعَى بِلَا بَيِّنَةٍ فَلَا حَقَّ لَهُ لِأَنَّ الْمُدَّعَى عَلَيْهِ لَيْسَ بِحَيٍّ» در این روایت فرض شده است که اگر مدعی بر میت بینه نداشته باشد، ادعای او مسموع نیست و شاهد و یمین هم بینه نیست. مفاد روایت سلیمان بن حفص هم مانند همین روایت است.

به نظر ما این ادعا تمام نیست و در اثبات حق با شاهد و یمین بین ادعای بر میت و زنده تفاوت نیست.

اما قبل از توضیح آن ذکر این نکته لازم است که مرحوم آقای خویی گفتند چون این قسم، اثباتی است، ادعای بر میت با شاهد و یمین قابل اثبات نیست ولی اگر این قسم انکاری باشد شاهد و یمین در موارد ادعای بر میت هم معتبر است. یعنی اگر روایت عبدالرحمن از نظر سندی صحیح بود ادعای بر میت با شاهد و یمین هم قابل اثبات است اما سند این روایت از نظر ایشان معتبر نیست.

اما به نظر ما این حرف صحیح نیست و مساله اعتبار و عدم اعتبار شاهد و یمین در موارد ادعای بر میت، بر اثباتی یا انکاری بودن یمین مبتنی نیست. یعنی اگر فرض کنیم مفاد روایت محمد بن یحیی این است که قسم، انکاری است باز هم بر اساس بیان مرحوم آقای خویی و بیان مرحوم آقای تبریزی، باز هم مستفاد از این روایت این است که یک شاهد و یمین ارزشی ندارد.

اشکال دوم ما این است که مرحوم آقای خویی فرمودند اگر مدرک در این مساله روایت عبدالرحمن باشد، شاهد و یمین در موارد ادعای بر میت هم معتبر است در حالی که در آن روایت هم گفته شده است اگر مدعی بر میت بینه نداشته باشد حقی ندارد. خصوصا که مرحوم آقای خویی مفاد روایت عبدالرحمن را قسم انکاری نمی‌دانند بلکه قسم استظهاری می‌دانند.

البته از ایشان می‌توان دفاع کرد که از نظر ایشان بینه به معنای مطلق حجت است نه خصوص دو شاهد عادل.

اشکال سوم ما این است که اگر مفاد روایت محمد بن یحیی سوال از اعتبار شهادت وصی بود، مفاد روایت این است که در موارد ادعای بر میت، شاهد و یمین معتبر نیست و حتما باید دو شاهد عادل وجود داشته باشد و گرنه بود و نبود شهادت وصی مدخلیتی ندارد و ذکر آن لغو می‌شود در نتیجه این روایت مخصص اطلاقات ادله اعتبار شاهد و یمین خواهد بود.

اما مفاد روایت محمد بن یحیی سوال از مجموع است یعنی آیا شهادت وصی و یک عادل دیگر برای اثبات ادعا بر میت کافی است؟ مثل اینکه راوی از اثبات ادعا بر میت با بینه سوال می‌کرد و امام علیه السلام جواب می‌دهند که باید قسم به آن ضمیمه شود و صرف بینه کافی نیست (تفاوتی ندارد این قسم مثبت باشد یا استظهاری باشد یا انکار ادعای احتمالی میت باشد). بنابراین مفاد روایت سوال از فرض قیام بینه بر میت است و اینکه آیا ادعای بر میت در این صورت مسموع است یا نه؟ این قضیه مفهوم ندارد و از قبیل جملات شرطیه مسوق برای بیان تحقق موضوع است و لذا مفاد آن این نیست که ادعای بر میت با غیر بینه قابل اثبات نیست.

خلاصه اینکه مفاد این روایت از لزوم انضمام شهادت وصی در فرض وجود شاهد دیگر و قسم نیست تا مفهوم آن عدم اثبات ادعای بر میت با یک شاهد و قسم باشد بلکه مفاد آن اعتبار بینه به ضمیمه قسم در موارد ادعای بر میت است. و به عبارت دیگر سوال از اثبات ادعای بر میت با دو شاهد است.

مرحوم آقای تبریزی به مرحوم آقای خویی اشکال کرده‌اند که فرض شهادت وصی در کلام سائل آمده است نه در کلام امام علیه السلام و لذا عدم تاثیر آن موجب لغویت در کلام امام نمی‌شود. اگر منظور ایشان از این جمله همان است که ما عرض کردیم که کلامی صحیح است و گرنه صرف اینکه فرض شهادت وصی در کلام سائل آمده باشد به استدلال مرحوم آقای خویی خللی وارد نمی‌کند چرا که فرض شده است که اگر شهادت وصی پذیرفته نشود وجود یک شاهد به تنهایی برای اثبات ادعا بر میت کافی نیست.

اما آنچه در روایت عبدالرحمن مذکور است هم مخصص اطلاقات ادله اعتبار شاهد و یمین نیست چون مفاد روایت عبدالرحمن این است که ادعای بر میت بدون بینه مسموع نیست یعنی نمی‌توان ادعا را با قسم اثبات کرد (در حالی که در موارد زنده این امکان دارد به اینکه بینه نداشته باشد و از مدعی علیه قسم مطالبه کند) و بینه مصادیقی دارد و همان طور که دو شاهد بینه است، یک شاهد و یمین هم بینه است. پس این روایت در حقیقت در مقام بیان این است که در موارد ادعای بر میت، مدعی نمی‌تواند خودش به تنهایی ادعایش را اثبات کند.

در نتیجه شاهد و یمین همان طور که در موارد ادعای بر زنده معتبر است در موارد ادعای بر میت هم معتبر است و این مساله اجماعی است و غیر از مرحوم آقای خویی هیچ کس دیگری چنین تفصیلی را ندارد. اگر اعتبار شاهد و یمین مختص به موارد ادعای بر زنده باشد حتما این تفصیل در کلمات علماء مطرح می‌شد خصوصا توجه به اینکه اعتبار شاهد و یمین از اختصاصات فقه امامیه (در مقابل اهل سنت) است.

جواب از روایت سلیمان بن حفص هم همین است.

برچسب ها: ادعای بر میت, شاهد و یمین

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است