عدم صحت قسم به غیر خدا (ج۱۸-۲۸-۷-۱۴۰۰)

بحث در شرایط انعقاد قسم به لحاظ مُقسَم به است. معروف این بود که قسم به غیر خدا صحیح نیست و قسم باید به ذات خدا باشد و قسم به اسم خدا (خود لفظ) صحیح نیست ولی لازم نیست با لفظ «الله» باشد بلکه قسم با هر کدام از الفاظی که بر ذات خداوند دلالت دارند صحیح است و مراد ما از دلالت بر ذات، در مقابل صفات خداوند نیست بلکه قسم با صفات خداوند هم صحیح است و لازم نیست به عربی هم باشد.

گفتیم از نظر ما هم قسم به غیر خدا صحیح نیست (هر چند تکلیفا هم جایز باشد) و روایات متعدد بر این مساله دلالت دارد که به برخی از آنها اشاره کردیم و به برخی دیگر هم اشاره می‌کنیم:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا أَرَى أَنْ يَحْلِفَ الرَّجُلُ إِلَّا بِاللَّهِ فَأَمَّا قَوْلُ الرَّجُلِ لَابَ لِشَانِئِكَ فَإِنَّهُ مِنْ قَوْلِ أَهْلِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ لَوْ حَلَفَ الرَّجُلُ بِهَذَا وَ أَشْبَاهِهِ لَتُرِكَ الْحَلْفُ بِاللَّهِ فَأَمَّا قَوْلُ الرَّجُلِ يَا هَيَاهْ وَ يَا هَنَاهْ فَإِنَّمَا ذَلِكَ لِطَلَبِ الِاسْمِ وَ لَا أَرَى بِهِ بَأْساً وَ أَمَّا قَوْلُهُ لَعَمْرُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ لَا هَاهُ فَإِنَّمَا ذَلِكَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (الکافی، جلد ۷، صفحه ۴۵۰)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ هَلْ يَصْلُحُ لِأَحَدٍ أَنْ يُحْلِفَ أَحَداً مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ بِآلِهَتِهِمْ قَالَ لَا يَصْلُحُ لِأَحَدٍ أَنْ يُحْلِفَ أَحَداً إِلَّا بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (الکافی، جلد ۷، صفحه ۴۵۱)

این دو روایت به صورت واضح بر عدم صحت قسم به غیر خدا، دلالت دارند.

در موثقه سماعه علاوه بر عموم مذکور در ذیل روایت، به اولویت هم بر عدم جواز قسم مسلمان به غیر خدا هم دلالت دارد.

برای اثبات اینکه قسم با هر کدام از اسماء الهی جایز است و لازم نیست حتما با لفظ «الله» باشد به روایت ابوحمزه ثمالی تمسک کردیم و مرحوم آقای خویی به اطلاق روایت محمد بن مسلم و علی بن مهزیار تمسک کرده است و بلکه مرحوم محقق کنی گفته‌اند روایت ابن مهزیار صریح در جواز قسم با هر کدام از اسامی خدا ست.

اما ما گفتیم این دو روایت نه تنها اطلاق ندارند بلکه حتی در این مطلب ظهور هم ندارند چرا که مفاد این دو روایت این است که قسم صحیح منحصر در قسم به خدا ست و به تعبیر دیگر مفاد این دو روایت «عدم جواز الحلف بغیر الله» است و این مفاد بر جواز قسم به خدا با هر اسمی و به هر لفظ و لغتی دلالت ندارد. مفاد این دو روایت چیزی بیش از این نیست که قسم به غیر خدا صحیح نیست و فرضا بر اساس مفهوم قید دلالت می‌کند که به خدا می‌توان قسم خورد اما مفهوم قید اطلاق ندارد چون مفهوم قید بر اساس لغویت است و روشن است که در دفع لغویت متوقف بر اطلاق نیست و این همان است که گفته می‌شود قید مفهوم فی الجملة دارد.

حتی اگر گفته شود مفاد روایت این است که روایت بر اساس حضر دلالت می‌کند فقط قسم به خدا صحیح است اطلاقی ندارد چون این حصر در مقام عدم صحت قسم به غیر خدا ست نه در مقام بیان صحت قسم به خدا مطلقا.

بنابراین اطلاق این دو روایت بر اساس هیچ نکته اصولی قابل تبیین نیست.

اما روایت ابوحمزه ثمالی و ابوایوب بر جواز قسم با هر کدام از اسامی خداوند و به هر لغتی دلالت دارند چون مفاد آنها این بود که اگر برای کسی به خدا قسم خورده شد باید بپذیرد و روشن است که این تعبیر «حلف له بالله» در مورد قسم با هر کدام از اسامی الهی و به هر لغتی، صادق است.

از اینکه مرحوم صاحب وسائل روایت محمد بن مسلم را در ضمن باب «بَابُ أَنَّهُ لَا يَنْعَقِدُ الْإِيلَاءُ إِلَّا بِاللَّهِ وَ أَسْمَائِهِ الْخَاصَّةِ بِهِ‌» و روایت علی بن مهزیار را در ضمن باب «بَابُ أَنَّهُ لَا يَجُوزُ الْحَلْفُ وَ لَا يَنْعَقِدُ إِلَّا بِاللَّهِ وَ أَسْمَائِهِ الْخَاصَّةِ وَ نَحْوِ قَوْلِهِ لَعَمْرُو اللَّهِ وَ لَا هَا اللَّهِ‌» ذکر کرده است این فهمیده می‌شود که ایشان هم مفاد این دو روایت را قسم با لفظ الله متوجه شده‌اند و از کلام مرحوم اردبیلی استفاده می‌شود که ایشان هم همین طور فهمیده بوده‌اند ولی محقق اردبیلی در ادامه تصریح کرده است که قسم با سایر اسامی خدا هم جایز است و البته به صاحب مدارک هم نسبت داده‌اند که ایشان فقط قسم با لفظ «الله» را صحیح دانسته‌اند که به نظر ما این نسبت هم بعید است.

در هر حال چنین برداشتی از این روایات خیلی بعید است و متفاهم از «حلف بالله» قسم به لفظ الله نیست بلکه قسم به ذات خدا ست.

اما روایتی وجود دارد که شاید ظاهر ابتدایی آن عدم صحت قسم با غیر لفظ «الله» باشد.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِي‏ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: إِذَا قَالَ الرَّجُلُ أَقْسَمْتُ‏ أَوْ حَلَفْتُ‏ فَلَيْسَ بِشَيْ‏ءٍ حَتَّى يَقُولَ أَقْسَمْتُ بِاللَّهِ أَوْ حَلَفْتُ بِاللَّهِ. (تهذیب الاحکام، جلد ۸، صفحه ۳۰۱)

ممکن است گفته شود مفاد این روایت این است که تنها چیزی که اثر دارد این است که بگوید «أَقْسَمْتُ بِاللَّهِ أَوْ حَلَفْتُ بِاللَّهِ». دقت کنید که در این روایت نیامده است که تا وقتی که به خدا قسم بخورد بلکه آمده است که تا وقتی «بگوید» و این ظهور دارد در اینکه باید به لفظ الله قسم بخورد تا اثر داشته باشد و روشن است که کسی که به خدا با سایر الفاظ غیر «الله» قسم بخورد صدق نمی‌کند که او گفته است قسم به الله!

توضیح بیشتر در مورد این روایت و جمع آن با سایر روایات خواهد آمد.

برچسب ها: قسم, سوگند, قسم به خدا, احکام قسم

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است