توریه در قسم (ج۴۳-۷-۹-۱۴۰۰)

بحث در توریه در قسم بود. بر اساس آنچه گفتیم توریه در قسم تکلیفا جایز نیست. از نظر ما که توریه کذب است و توریه در قسم مشمول ادله قسم کذب است و اگر کسی توریه را کذب نداند (چه حرام بداند و چه نداند) بر اساس حکومت روایت مسعدة بن صدقة، اگر حالف ظالم باشد، قسم توریه‌ای حرام است و مشمول ادله قسم کذب خواهد بود.

اما به نسبت به حکم وضعی قسم توریه‌ای باید گفت:

اگر حاکم به توریه حالف علم ندارد که ظهور کلام او حجت است و راهی هم برای کشف توریه او وجود ندارد.

اما اگر به توریه حالف علم دارد یا اینکه خود حالف گفت توریه‌ کردم، مرحوم آقای خویی گفتند این قسم وضعا صحیح نیست و فاصل خصومت نیست و مرحوم شیخ هم همین نظر را پذیرفته‌اند و استدلالاتی که دارند همان استدلالات علی القاعده است مثل اینکه مدعی علیه باید بر انکار ادعای مدعی قسم بخورد و چنین قسمی فاصل خصومت است و قسم توریه‌ای قسم بر انکار ادعای مدعی نیست.

عرض ما این است که اگر ما دلیل خاصی نداشتیم مقتضای قاعده همین است که مرحوم شیخ هم فرموده‌اند اما بر اساس روایت مسعدة بن صدقة که از امام علیه السلام در مورد جواز و نفوذ قسم سوال کردند و امام جواب دادند که اگر فرد مظلوم باشد قسم او بر نیت خودش واقع می‌شود و قسمش هم نافذ است و اگر فرد ظالم باشد قسم او بر نیت مظلوم واقع می‌شود و قسمش هم نافذ است.

پس حالف چه مظلوم باشد و چه ظالم باشد، اگر در قسم توریه کند، قسم او نافذ است و فاصل خصومت است. به عبارت دیگر حالف چه توریه نکند و چه توریه بکند و چه ظالم باشد و چه مظلوم باشد قسم او نافذ است.

بنابراین با وجود روایت معتبر مسعدة بن صدقة، قسم توریه‌ای نافذ است و اطلاق آن شامل می‌شود چه فرضی را که حاکم بداند که حالف توریه کرده است و چه نداند البته بارها تذکر داده‌ایم که منظور علم حاکم به توریه حالف است نه به کذب او و گرنه قسم کذب حتما معتبر نیست.

تمام آنچه تا کنون گفته‌ایم در توریه در محلوف علیه بود. اما در توریه در محلوف به، مثل اینکه فرد از «الله» ذات خداوند را اراده نکرده باشد بلکه چیزی دیگر را اراده کرده باشد. مرحوم شیخ فرموده‌اند به نسبت به حکم وضعی این قسم نافذ نیست چون قسم صحیح، قسم به خداوند است و این شخص به خدا قسم یاد نکرده است.

نسبت به حکم تکلیفی مرحوم آشتیانی فرموده‌اند شیخ معتقد بود این قسم حرام نیست و بعد فرموده‌اند اما بعدا به حرمت آن مایل شده‌اند و دلیل آن را ذکر نمی‌کنند و بعید نیست بر اساس برخی از وجوه سابق که در توریه در محلوف علیه بیان کردیم چنین نظری را پذیرفته‌اند. چرا که ایشان فرمودند از ادله حرمت قسم کذب استفاده می‌شود که استخفاف به نام خدا جایز نیست و استعمال نام خدا در غیر خدا هم نوعی استخفاف به نام خدا ست یا حدیث سلسله و یا آیه شریفه نهی از عرضه قرار دادن نام خدا.

و البته جواب آنها هم روشن است چون مراد از آیه شریفه این است که خدا را عرضه قرار ندهید و کسی که در محلوف به توریه می‌کند به خدا قسم نخورده است و ... و لذا ایشان نتوانسته است به حرمت فتوا بدهد اما چون وجدانا متوجه این بوده‌اند که اگر توریه در محلوف به جایز باشد عملا قسم بی خاصیت می‌شود و دیگر هیچ نوع رادعیت و اماریت و کاشفیتی نخواهد داشت در این مساله مردد شده‌اند.

مرحوم محقق کنی در رد کلام برخی از علماء که فرموده بودند همه کفار را باید به خدا قسم داد و عدم اعتقاد آنها به خدای حقیقی مانع نیست چون بر اساس روایات قسم بر اساس نیت مستحلف واقع می‌شود پس اگر مسلمان قسم می‌دهد قسم بر اساس نیت او و خدای او واقع می‌شود، گفتند روایت مسعده در مورد توریه در محلوف علیه است و به توریه در محلوف به مرتبط نیست و بر همین اساس هم بر خلاف عده‌ای از علمای بزرگ گفتند نمی‌توان کتابی یا مجوسی را به خدا قسم داد در حالی که او همان خدای خودش را اراده می‌کند و این قسم صحیح نیست اما مثل صاحب جواهر فرمودند حلف بر اساس نیت قسم دهنده واقع می‌شود و مهم نیست که حالف چه چیزی را اراده کرده باشد.

پس محقق کنی و شیخ و مرحوم آشتیانی در این مساله متفقند که توریه در محلوف به موثر است و موجب می‌شود حلف به خدا واقع نشود و بر این اساس هم مشمول ادله حرمت قسم کذب نیست در مقابل مثل مرحوم صاحب جواهر و برخی دیگر از علمای دیگر که گفتند توریه در محلوف به موثر نیست و قسم به همان خدای واقعی که مورد نیت قسم دهنده است واقع می‌شود در نتیجه اگر دروغ باشد تکلیفا حرام است.

ما ابتدا معتقد بودیم حق با محقق کنی است و روایت مسعدة در مورد توریه در محلوف علیه است اما اکنون به نظر می‌رسد حق با صاحب جواهر است و روایت اطلاق دارد و هم شامل توریه در محلوف علیه است و هم توریه در محلوف به.

پس اگر ظاهر کلام شخص قسم به خدا باشد اما غیر خدا را قصد کرده باشد این توریه او ارزش و تأثیری ندارد و قسم بر همان چیزی که قسم دهنده اراده کرده است واقع می‌شود در نتیجه قسم کذب به خدا خواهد بود. علت آن هم همان است که قبلا گفتیم که اگر توریه در محلوف به جایز باشد عملا قسم رادعیتی ندارد چرا که طرف می‌تواند دروغ بگوید و قسم دروغ هم نخورد و از آثار دنیوی و اخروی قسم دروغ رهایی پیدا کند پس قسم رادع از کذب نخواهد بود.

و البته این مطلب با آنچه قبلا در مساله قسم مجوسی و ... بیان کردیم منافاتی ندارد چون در آنجا دلیل داشتیم که مجوسی باید به خدا قسم بخورد و بر واقع شدن قسم مجوسی بر خدای واقعی مطابق نظر قسم دهنده دلیلی نداریم اما در اینجا مفاد روایت مسعدة این است که اگر مسلمان در قسم به خدا توریه کند و چیزی غیر از خدا را اراده کند، این توریه تأثیری ندارد و قسم به خدا واقع می‌شود پس همان آثار قسم کذب بر آن مترتب است و در این صورت است که قسم رادع از کذب است و کاشفیت خواهد داشت. این روایت اطلاق دارد و اینکه حالف اگر مظلوم باشد توریه او موثر است و باعث می‌شود قسم بر نیت خود او واقع شود و اگر ظالم باشد توریه او موثر نیست و قسم بر نیت مظلوم واقع می‌شود و وقتی مظلوم او را به قسم به خدا بر نفی ادعایش قسم می‌دهد توریه او موثر نیست و بر اساس نیت مظلوم واقع می‌شود یعنی بر نفی ادعا و قسم به خدا محسوب می‌شود. بر همین اساس است که می‌توان گفت قسم رادعیت و کاشفیت دارد چون ظالم می‌بیند در هر حال (چه توریه در محلوف به داشته باشد و چه در محلوف علیه) توریه او موثر نیست و قسم او کذب است و آثار دنیوی و اخروی قسم دروغ را دارد.

درست است که ما توریه را کذب شمردیم اما در اینجا نمی‌توانیم بدون تمسک به روایت مسعدة برای حرمت قسم با توریه در محلوف به به ادله حرمت قسم کذب تمسک کنیم چون آنچه حرام است قسم کذب به خدا ست و در این فرض فرد به خدا قسم نخورده است، اما با تمسک به روایت مسعدة و حکومت آن، قسم با توریه در محلوف به نیز حکم قسم کذب را دارد.

برچسب ها: توریه در قسم, توریه

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است