تعریف مدعی (ج۹۸-۱۱-۱۲-۱۴۰۰)

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در فقه سال ۰۱-۱۴۰۰

نسبت به بحث قبل باید نکته‌ای را به عنوان تکمیل بیان کنیم. آنچه در مورد وقف مطرح شد در وقف بر معین است که اشخاص مالک مال موقوفه خواهند بود نه در جایی که وقف بر عنوان غیر محصوری مثل فقراء باشد که در این صورت اشخاص مصرف وقف هستند نه اینکه همه بالفعل مالک آن باشند.

پس منظور از محصور و غیر محصور این نیست که در یکی عدد مشخصی وجود دارد و در دیگری وجود ندارد بلکه منظور از محصور جایی است که وقف بر اشخاص موقوف علیهم صورت گرفته است و آنها مالک هستند بنابراین تفاوتی ندارد بگوید وقف بر اولاد فقیر زید یا بگوید وقف بر اولاد زید، و منظور از غیر محصور جایی است که وقف بر عنوان صورت گرفته است و لذا موقوف علیهم مالک نیستند بلکه مصرف وقف هستند.

در فرضی که وقف نسبت به بطن اول وقف بر معین و محصور باشد ولی نسبت به بطون بعدی وقف غیر محصور باشد. در این صورت دو احتمال در کلام شیخ مطرح شده است یکی اینکه بعد از اثبات وقف توسط بطن اول با شاهد و یمین و انقراض آنها، اثبات وقف برای سایر بطون که به نحو غیر محصور مال برای آنها وقف شده است ممکن نیست.

احتمال دیگر اینکه بعد از اثبات وقف توسط بطن اول، وقف به نسبت به سایر بطون که مال به نحو غیر محصور بر آنها وقف شده است، نیاز به اثبات ندارد و وقف برای آنها ثابت است.

دلیل احتمال اول این است که ادعا در صورتی با یمین قابل اثبات است که ملزِم مدعی علیه باشد و در موارد وقف غیر محصور، ادعای موقوف علیهم ملزِم متولی وقف نیست بلکه اختیار مصرف با او است و او را به تحویل مال به شخص خاصی از آنها نمی‌توان الزام کرد چون آنها صرفا مصرف مال هستند و مالک آن نیستند. بله حاکم می‌تواند او را در صورت امتناع از مصرف مال در عنوان به صرف مال موقوفه در برخی از افراد اجبار کند.

اما احتمال دوم وجهی ندارد. بطن دوم اگر محصور بودند باید وقف را اثبات می‌کردند اما اگر غیر محصور باشند چرا به اثبات وقف نیاز نیست؟ اگر منظور این است که قسم بطن سابق برای اثبات وقف برای آنها کافی است اشکالش همان است که قبلا هم گفته شد که قسم بطن متقدم نمی‌تواند مثبت وقف برای بطون متأخر باشد تفاوتی ندارد بطون متأخر محصور باشند یا غیر محصور! اینکه بطن متأخر نمی‌توانند اثبات کنند دلیل بر این نمی‌شود که ادعای آنها بدون دلیل اثبات شود!

بنابراین اصلا ادعای بطونی که مال به نحو غیر محصور برای آنها وقف شده است صحیح نیست و مثل این است که خود فقیر نسبت به زکات در مال کسی طرح ادعا کند!

بحث بعد از این به مسائل مربوط به مدعی می‌رسد. یکی از ارکان بحث قضا، مدعی است. قبلا مباحث باب قضا را به این صورت تقسیم کردیم که بعد از تعریف قضا و بیان حکم آن، باید در مورد مدعی صبحت کنیم چون یکی از ارکان تعریف قضا، مدعی است.

مرحوم محقق کنی، مدعی را در ذیل بحث از دعوا تعریف کرده است چون قضا را حکم در مورد دعوا دانسته‌اند و چون دعوا (معنای مصدری) متقوم به مدعی و مدعی علیه و مدعی به است در مورد هر کدام از آنها بحث را مطرح کرده‌اند.

چه بر اساس آنچه ما گفتیم و چه بر اساس آنچه محقق کنی مطرح کرده‌اند بحث از مدعی و مسائل آن بحثی کاملا مرتبط است که در مباحث کتاب قضاء دارای جایگاه منطقی است نه اینکه مانند آنچه در کلمات قریب به اتفاق فقهاء به صورت گسسته و متداخل در مسائل مطرح شده است.

بحث در مدعی ابتداء به لحاظ بیان حقیقت مدعی و تعریف آن است. منظور از مدعی کیست؟ آیا مراد معنای لغوی است یا اصطلاح خاصی در مورد آن وجود دارد؟ که البته با تعریف مدعی، حقیقت و تعریف مدعی علیه هم روشن می‌شود. و در ادامه باید به شروط و احکام مدعی پرداخته شود.

در تعریف مدعی چند بیان مختلف ارائه شده است. محقق کنی قبل از اشاره به این تعاریف، به این مساله پرداخته‌اند که آیا در مدعی، حقیقت شرعی یا متشرعی وجود دارد و ما به دنبال آنیم یا اینکه حقیقت شرعی یا متشرعی در مدعی وجود ندارد و ما به دنبال حقیقت عرفی و لغوی مدعی هستیم و آنچه در کلمات فقهاء هم ذکر شده است تلاش برای تحقیق و تحدید معنای عرفی و لغوی مدعی است نه بیان تعریف شرعی یا متشرعی. البته ایشان احتمال هم داده است که تعاریف متعدد، ناشی از وجود معنای و حقایق متعدد برای مدعی باشد که البته این احتمال محتمل نیست. اگر مدعی حقیقت شرعی یا متشرعی داشته باشد برای تبیین آن باید به قول شارع (بر فرض وجود حقیقت شرعی) یا اقوال فقهاء (بر فرض وجود حقیقت متشرعی) مراجعه کرد اما اگر حقیقت شرعی یا متشرعی وجود نداشته باشد برای کشف حقیقت آن باید به فهم عرفی و لغوی مراجعه کرد.

 سپس ایشان گفته‌اند به نظر ما مدعی حقیقت شرعی و متشرعی ندارد و بلکه حقیقت عرفی و لغوی دارد و اختلاف تعاریف فقهاء به جهت تبیین و تحدید همان حقیقت عرفی و لغوی است.

از نظر ما از برخی از روایات می‌توان تعریف مدعی را استفاده کرد. در روایتی هست که امام علیه السلام از برخی از اصحابشان در مورد قضای برخی از قضات اهل سنت در اثاث خانه سوال کرده‌اند و بعد در تبیین مساله فرموده‌اند که در مورد اثاث خانه، زن مدعی علیها ست و مرد مدعی است و آن را تعلیل کرده‌اند به اینکه اگر از اهل مکه بپرسید همه خواهند گفت جهاز از طرف زن تامین می‌شود.

عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ وَ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلَنِي هَلْ يَقْضِي ابْنُ أَبِي لَيْلَى بِالْقَضَاءِ ثُمَّ يَرْجِعُ عَنْهُ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّهُ قَضَى فِي مَتَاعِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ إِذَا مَاتَ أَحَدُهُمَا فَادَّعَاهُ وَرَثَةُ الْحَيِّ وَ وَرَثَةُ الْمَيِّتِ أَوْ طَلَّقَهَا الرَّجُلُ فَادَّعَاهُ الرَّجُلُ وَ ادَّعَتْهُ الْمَرْأَةُ بِأَرْبَعِ قَضِيَّاتٍ قَالَ وَ مَا هُنَّ فَقُلْتُ أَمَّا أَوَّلُ ذَلِكَ فَقَضَى فِيهِ بِقَوْلِ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ- كَانَ يَجْعَلُ مَتَاعَ الْمَرْأَةِ الَّذِي لَا يَكُونُ لِلرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ وَ مَتَاعَ الرِّجَالِ الَّذِي لَا يَكُونُ لِلنِّسَاءِ لِلرَّجُلِ وَ مَا يَكُونُ لِلرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ بَيْنَهُمَا نِصْفَيْنِ ثُمَّ بَلَغَنِي أَنَّهُ قَالَ هُمَا مُدَّعِيَانِ جَمِيعاً وَ الَّذِي بِأَيْدِيهِمَا جَمِيعاً مِمَّا يَدَّعِيَانِ جَمِيعاً بَيْنَهُمَا نِصْفَيْنِ ثُمَّ قَالَ الرَّجُلُ صَاحِبُ الْبَيْتِ وَ الْمَرْأَةُ الدَّاخِلَة عَلَيْهِ وَ هِيَ الْمُدَّعِيَةُ وَ الْمَتَاعُ كُلُّهُ لِلرَّجُلِ إِلَّا أَنَّ مَتَاعَ النِّسَاءِ الَّذِي لَا يَكُونُ لِلرِّجَالِ فَهُوَ لِلْمَرْأَةِ ثُمَّ قَضَى بَعْدَ ذَلِكَ بِقَضَاءٍ لَوْ لَا أَنِّي شَهِدْتُهُ لَمْ أَرْوِهِ عَلَيْهِ مَاتَتِ امْرَأَةٌ مِنَّا وَ لَهَا زَوْجٌ وَ تَرَكَتْ مَتَاعاً فَرَفَعْتُهُ إِلَيْهِ فَقَالَ اكْتُبُوا الْمَتَاعَ فَلَمَّا قَرَأَهُ قَالَ لِلزَّوْجِ هَذَا يَكُونُ لِلْمَرْأَةِ وَ الرَّجُلِ وَ قَدْ جَعَلْتُهُ لِلْمَرْأَةِ إِلَّا الْمِيزَانَ فَإِنَّهُ مِنْ مَتَاعِ الرِّجَالِ فَهُوَ لَكَ فَقَالَ لِي عَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ هُوَ الْيَوْمَ قُلْتُ رَجَعَ إِلَى أَنْ قَالَ بِقَوْلِ إِبْرَاهِيمَ أَنْ جَعَلَ الْبَيْتَ لِلرَّجُلِ ثُمَّ سَأَلْتُهُ أَنَا عَنْ ذَلِكَ فَقُلْتُ مَا تَقُولُ فِيهِ أَنْتَ قَالَ الْقَوْلُ الَّذِي أَخْبَرْتَنِي أَنَّكَ شَهِدْتَ مِنْهُ وَ إِنْ كَانَ قَدْ رَجَعَ عَنْهُ فَقُلْتُ لَهُ يَكُونُ الْمَتَاعُ لِلْمَرْأَةِ فَقَالَ أَ رَأَيْتَ إِنْ أَقَامَتْ بَيِّنَةً إِلَى كَمْ كَانَتْ تَحْتَاجُ قُلْتُ شَاهِدَيْنِ قَالَ فَقَالَ لَوْ سَأَلْتَ مِنْ بَيْنِ لَابَتَيْهَا يَعْنِي الْجَبَلَيْنِ وَ نَحْنُ يَوْمَئِذٍ بِمَكَّةَ لَأَخْبَرُوكَ أَنَّ الْجَهَازَ وَ الْمَتَاعَ عَلَانِيَةً يُهْدَى‏ مِنْ‏ بَيْتِ‏ الْمَرْأَةِ إِلَى بَيْتِ زَوْجِهَا فَهِيَ الَّتِي جَاءَتْ بِهِ وَ هُوَ الْمُدَّعِي فَإِنْ زَعَمَ أَنَّهُ أَحْدَثَ فِيهِ شَيْئاً فَلْيَأْتِ عَلَيْهِ بِالْبَيِّنَةِ. (تهذیب الاحکام، جلد ۹، صفحه ۳۰۱)

بنابراین ممکن است کسی ادعا کند مدعی حقیقت شرعی دارد و ممکن است کسی هم ادعا کند این روایت و امثال آن در مقام بیان معنای شرعی برای مدعی نیستند بلکه بیان معنای عرفی مدعی محسوب می‌شوند. توضیح بیشتر مطلب خواهد آمد.

برچسب ها: مدعی, خواهان, تعریف مدعی

چاپ