تعریف مدعی (ج۹۹-۱۴-۱۲-۱۴۰۰)

نوشته شده توسط مقرر. ارسال شده در فقه سال ۰۱-۱۴۰۰

بحث در تعریف مدعی و ضابطه آن بود. در تعریف و تفسیر مدعی وجود اختلاف قابل توجهی وجود دارد. معروف در کلمات فقهاء این است که مدعی کسی است که: «لو تَرَکَ تُرِکَ» یا «یُتْرَکُ لو تَرَکَ».

محقق کنی فرمودند اگر مدعی حقیقت شرعی یا متشرعی داشته باشد برای کشف معنای آن باید به بیان شارع یا اصطلاح متشرعه رجوع کرد اما اگر منکر حقیقت شرعی و متشرعی برای مدعی باشیم، رجوع به الفاظ شارع موضوع نخواهد داشت و فهم متشرعه هم ارزشی ندارد بلکه مهم کشف معنای عرفی و لغوی آن است که در اینجا هم دو احتمال وجود دارد یکی اینکه مدعی معنای واحدی داشته باشد و این اختلاف به جهت تلاش برای تبیین همان حقیقت عرفی و لغوی است و یا اینکه مدعی معانی متعددی داشته باشد که هر کدام از این تعاریف در مقام بیان یکی از آنها ست.

ایشان فرمودند احتمال وجود معانی متعدد برای مدعی خیلی بعید است و مدعی معنای واحدی دارد. سپس اشاره کرده‌اند که حقیقت شرعی و متشرعی هم برای آن وجود ندارد پس باید کشف معنای لغوی و حقیقت عرفی آن را روشن کنیم.

اهمیت کشف ضابطه و تعریف مدعی از این جهت است که مدعی موضوع برخی آثار و احکام در شریعت قرار گرفته است لذا روشن شدن تعریف و معنای آن مهم است. مثلا مدعی حق مطالبه قسم از مدعی علیه دارد و غیر از او کسی این حق را ندارد و اگر بعد از مطالبه او، مدعی علیه قسم بخورد حق مدعی ساقط می‌شود. هم چنین مدعی علیه می‌تواند بر مدعی رد قسم کند و اگر مدعی قسم نخورد حق او ساقط است. معروف بین فقهاء این است که بینه مدعی علیه فاقد اعتبار است و فقط مدعی می‌تواند بینه اقامه کند.

گفتیم معروف در کلمات فقهاء مثل محقق و علامه و شهیدین و ... این است که مدعی است که «لو تَرَکَ تُرِکَ». البته مرحوم شهید ثانی در مسالک این تعبیر را تغییر داده‌اند به اینکه «من اذا سکت خلی عنه» یعنی کسی که اگر ادعایش را رها کند و پیگیری نکند، رها می‌شود و کسی از او مطالبه نمی‌کند بر خلاف مدعی علیه که از او مطالبه می‌شود و این طور نیست که با رها کردن نزاع توسط او، نزاع رها شود.

مرحوم محقق کنی تعبیر «انه هو الذی یترک لو ترک» را به سه نوع بیان کرده‌اند:

فعل اول مجهول و دوم معلوم خوانده شود که معنای آن روشن است. یعنی کسی که اگر پیگیری دعوا را رها کند، رها می‌شود و کسی از او مطالبه نمی‌کند. یا اینکه اگر دعوا را رها کند نزاع رها می‌شود و ادامه پیدا نمی‌کند. یا اینکه اگر دعوا را رها کند بر همان حالت سابق بر نزاع رها می‌شود.

هر دو معلوم باشد یعنی مدعی کسی است که اگر رها کند، نزاع تمام می‌شود. یعنی امر نزاع به دست او است هر وقت بخواهد انجام می‌دهد و هر وقت ترک کند ترک می‌شود.

احتمال سوم اینکه هر دو مجهول خوانده شوند و ایشان فرموده است وجه این هم روشن است و البته برای ما وجه آن روشن نشد.

تعریف دیگری که برای مدعی ذکر شده است این است که مدعی کسی است که امر مخفی را ادعا می‌کند که خود ادعا را در تعریف مدعی ذکر کرده‌اند و این باعث می‌شود تعریف دوری شود. برخی دیگر برای فرار از دور گفته‌اند مدعی کسی است که امر مخفی را ذکر می‌کند.

برخی دیگر تعبیر را تغییر داده‌اند و اینکه مدعی کسی است که گفته او خلاف ظاهر است و امر خلاف ظاهر را ادعا می‌کند.

تعریف سوم مدعی این است که مدعی کسی است که قولش خلاف اصل است.

برخی دیگر از بزرگان اصل و ظاهر را در کنار یکدیگر ذکر کرده‌اند یعنی گفته‌اند مدعی کسی است که قول او خلاف ظاهر یا اصل است.

محقق کنی فرموده‌اند مراد از ظاهر در کنار اصل با معنای ظاهر در تعریف دوم متفاوت است.

بعضی از فقهاء گفته‌اند ما نباید در تعریف مدعی معطل شویم و باید آن را به عرف احاله داد. محقق کنی بعد از نقل این نظر گفته‌اند تعاریفی که ذکر شد همه برای تبیین معنای لغوی و عرفی است. با صرف احاله به عرف بدون تبیین معنای عرفی، مشکل حل نمی‌شود. درست است که عرف مرجع در تشخیص معنا ست اما چون مساله بر حدس مبتنی است و محل اختلاف قرار گرفته است لذا فقیه نمی‌تواند در تبیین حقیقت عرفی دخالت نکند و آن را صرفا به عرف احاله دهد. مثل اینکه فقیه باید معنای غنا را تبیین کند و صرفا نمی‌تواند آن را به عرف احاله بدهد چون فقیه است که می‌تواند مرتکز عرف را کشف کند. درست است که معیار در تشخیص معنا همان عرف عام است و فقیه معنا را ابداع نمی‌کند اما خود عرف به خاطر برخی مسائل نمی‌تواند همان معنای عرفی را تبیین کند و فقیه است که باید با تحقیق و بررسی ارتکاز عرف و پیدا کردن منبهات معنای عرفی را تبیین کند.

خلاصه اینکه در کلمات سه تعریف برای مدعی ذکر شده است و باید صحت و سقم آنها را بررسی کرد.

تذکر این نکته لازم است که تعاریف مذکور در کلمات فقهاء حدّ منطقی نیست و لذا نمی‌توان به عکس و طرد آن تعاریف نقض کرد با این حال باید این تعاریف به صورت عام مورد بررسی قرار بگیرند.

اینکه گفته شد مدعی کسی است که امر خفی را ادعا می‌کند یا اینکه مدعی کسی است که قولش خلاف ظاهر است. منظور از ظاهر در کلمات فقهاء، ظاهر معتبر در شرع است اما منظور اهل سنت در ظاهر، ظاهر معتبر در شرع نیست. ظاهر در کلمات فقهای ما به معنای حجت است و لذا مدعی کسی است که بر خلاف حجت حرف می‌زند. اما منظور از ظاهر در کلمات اهل سنت، همان ظاهر متعارف است هر چند موافق شرع هم نباشد که به اصطخری نسبت داده شده است و اینکه کسی که قولش مخالف ظاهر است اصلا ادعایش مسموع نیست و برای آن مثال‌هایی زده‌ است مثل اینکه یک شخص فقیر و ندار ادعا کند پادشاه از او پول قرض کرده است!

محقق کنی گفته‌اند اگر تعریف مدعی این باشد که کسی که قولش خلاف ظاهر است پس این ادعاها که در مثال بیان کرده‌اند باید مسموع باشد نه اینکه ادعا مسموع نباشد.

در هر حال این تعاریف هر چند قابل توجیه هستند اما هر کدام از آنها به موارد دیگری نقض شده‌اند و مرحوم آقای خویی برای مدعی تعریف چهارمی ذکر کرده‌اند و اینکه مدعی کسی است که بر کسی دیگر چیزی را ادعا می‌کند و از نظر عقلاء او ملزم به اثبات حرفش باشد. بعید نیست در قانون هم چنین تعریفی برای مدعی در نظر گرفته شده باشد. بنابراین اگر چه هم مدعی و هم مدعی علیه ادعا و حرف دارند اما آن کسی که در نظر عرف و عقلاء ملزم به اثبات گفته خودش است مدعی است و دیگری مدعی علیه است.

برچسب ها: مدعی, خواهان, تعریف مدعی

چاپ