جلسه نود و پنجم ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۰

باسمه تعالی

مرحوم آخوند قائل به جریان اصل عدم ازلی شدند. مرحوم نایینی منکر جریان اصل عدم ازلی است و برای اثبات آن مقدماتی ذکر کرده اند. ایشان می فرمایند: بعد از آنکه فرض شد محل جریان اصل عدم ازلی جایی است که موضوع مرکب تصور شود موضوعات مرکب خود به دو دسته تقسیم می شوند:

قسم اول: گاهی آن قید از انقسامات و حالات آن موضوع و ذات است مثل اینکه گفته است عالم عادل را اکرام کن که اینجا عادل و فاسق از انقسامات و حالات عالم است.

قسم دوم: و گاهی آن قید از انقسامات آن موضوع نیست بلکه از مقارنات آن موضوع است. مثلا اینکه گفته باشد عالم را اگر خورشید طلوع کرد اکرام کن. که طلوع خورشید از انقسامات عالم نیست.

غرض مرحوم نایینی از بیان این تقسیم این است که بفرمایند اصول عملیه در موضوعات بسیط جاری هستند اما در موضوعات مرکب به طور مطلق جاری نیستند و ضابطه دارند که ضابطه آن در گرو روشن شدن این تقسیم است.

در جایی که از قسم دوم باشد یعنی قید از  مقارنات موضوع باشد نه از انقسامات و حالات موضوع ایشان می فرمایند اصل عملی به مفاد کان و لیس تامه جاری می شود و اثر هم بر آن مترتب است. مثلا اگر عالم بودن زید را می دانیم ولی نمی دانیم خورشید طلوع کرده است یا نه؟ استصحاب مفاد کان تامه یا لیس تامه که وجود یا عدم وجود طلوع خورشید است جریان دارد.

کان تامه یعنی تحقق یک چیز و لیس تامه یعنی عدم تحقق یک چیز. مثلا زید هست یک قضیه کان تامه است یا زید نیست یک قضیه لیس تامه است. یا قیام زید هست یک قضیه کان تامه است و هکذا...

اما کان ناقصه یعنی تحقق چیزی برای چیزی مثل تحقق قیام برای زید که بگوییم زید قائم است و لیس ناقصه یعنی عدم تحقق چیزی برای چیزی مثل اینکه بگوییم زید قائم نیست.

بنابراین در مفاد کان تامه تفاوتی نیست که فاعل کان واحد باشد یا مضاف باشد یا موصوف باشد خلق الله زیدا و خلق الله زیدا العالم هر دو مفاد کان تامه است.

لیس تامه با عدم وجود موضوع نیز سازگار است یعنی عدم قیام زید با فرض عدم زید هم سازگار است. و لذا مفاد کان تامه و لیس تامه با اصل قابل اثبات است و این اصل عدم ازلی جریان دارد ولی کسانی که قائل به جریان اصل عدم ازلی هستند مرادشان این اصل عدم ازلی نیست بلکه آنها درصدد جریان اصل در مفاد کان ناقصه و لیس ناقصه هستند.

مرحوم نایینی می فرمایند در مفاد کان و لیس تامه اصل جاری است و اثر هم دارد. یعنی در مثالی که گفتیم اکرام عالم واجب است اگر خورشید طلوع کند. وقتی شک در طلوع خورشید داریم می توان وجود آن یا عدم آن را استصحاب کرد و هر دو نیز دارای اثر هستند چرا که عدم الحکم نیز حکم است.

اینجا اشکالی مطرح شده است که با استصحاب مفاد کان تامه یا لیس تامه اگر قرار باشد قید موضوع که از مقارنات موضوع و ذات بود اثبات شود اصل مثبت است.

جوابی که مرحوم نایینی به این اشکال داده اند این است که اثر مترتب بر واقع اقتران است نه بر عنوان اقتران. بله اگر اثر مترتب بر عنوان اقتران بود اگر می خواستیم با اصل بگوییم طلوع خورشید هست و عالم بودن هم که بالوجدان هست پس این دو مقارن با یکدیگرند اصل مثبت بود ولی ما به عنوان اقتران کاری نداریم بلکه واقع اقتران برای حکم مهم است. و واقع اقتران یعنی اینکه این جزء باشد و آن جزء هم باشد. یک قسمت موضوع که وجدانا هست و یک قسمت دیگر هم با اصل اثبات می شود پس واقع اقتران محقق می شود.

بله اگر جایی شارع عنوان خاصی را بین دو مقارن لحاظ کند اصل مثبت خواهد بود. یعنی اگر شارع بین دو مقارن عناوینی مانند سبق و لحوق و ظرفیت و ... را لحاظ کند اصل مثبت است.

مثلا شارع گفته است اگر ماموم اقتدا کرد و به رکوع رفت و امام نیز در رکوع بود نمازش صحیح است. حالا اگر ماموم اقتدا کرد و شک کرد که آیا امام از رکوع برخاسته است یا نه نمی تواند با اصل استصحاب کند که برنخاسته و حکم به صحت نمازش بکند چون اینجا شارع حالت اقتران را لحاظ کرده است و اثبات حالت اقتران با اصل مثبت است.

یا مثلا گفته است اذا ولد الجنین حیا ورث. حال اگر ندانیم این بچه در وقت تولد زنده بود یا نه با استصحاب حیات نمی توان حکم به ارث او کرد. چون در اینجا نیز شارع حالت اقتران را لحاظ کرده است.

بعد در ادامه مرحوم نایینی فرموده اند و از اینجا روشن می شود که بسیاری از مواردی که مشهور فتوایی دارند از باب تمسک به عام در شبهات مصداقیه مخصص نیست که به مشهور نسبت داده شده است بلکه از باب جریان اصل در مفاد کان و لیس تامه است.

 

و السلام علیکم

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است