جلسه چهل و سوم ۱۳ دی ۱۳۹۰

مرحوم آخوند فرمودند عقوبت در مورد تجری به خاطر عزم و اراده بر عصیان است نه به خاطر فعلی که انجام گرفته است چرا که فعل حسن با اعتقاد به قبح قبیح نمی شود و بالعکس. برهان ایشان هم علاوه بر ضرورت و وجدان این بود که عمل واقعی در اختیار مکلف نیست. آنچه مکلف مرتکب شده است به وصف مقطوعیت نبوده است بلکه انجام کار به عنوان واقعی که تصور می کرده است بوده. یعنی آب را به عنوان مقطوع الخمریه نخورده است بلکه به عنوان انه خمر خورده است و فرض این است که خوردن خمر در واقع اتفاق نیافتاده است. و بعد اشکال شد که اگر فعل غیر اختیاری مکلف است عقاب معنا ندارد. که ایشان جواب داد که بر عزم و قصد عقاب می شود. مجددا اشکال شد که عزم و قصد از مبادی اراده است و غیر اختیاری است که ایشان دو جواب داد اول اینکه عزم و قصد هم اختیاری است هر چند از مبادی اراده است. و دوم اینکه استحقاق عقوبت از لوازم و تبعات بعد از مولی و خداوند است. حتی در معصیت واقعی و حقیقی هم آنچه موجب عقاب است همین بعد از مولی است. هم در معصیت و هم در تجری آنچه موجب عقاب است قصد و عزم بر گناه است که منشا بعد از مولی است.

بعد می فرمایند سوال از اینکه کافر چرا کفر را انتخاب کرده است سوال اشتباهی است. یعنی کافر اختیار کرده است اما چرا اختیار کرده است؟ چون در ذاتش قصور است و الذاتی لا یعلل. پس اختیارا کفر را انتخاب کرده است می توانسته است ایمان را اختیار کند اما کفر را انتخاب کرده است چرا کفر را انتخاب کرده است چون ذاتا میل به کفر دارد.

به نظر مرحوم آخوند خلط کرده اند بین ذاتی به معنای ذاتی بودن زوجیت برای اربعه و بین ذاتیات شخص خلط کرده است. ذاتیات شخص یعنی خصوصیات فردی او. کفر برای کافر مثل زوجیت برای اربعه نیست که لا یمکن التخلف عنه. بلکه یعنی او حتما کفر را اختیار می کند به خاطر اینکه در ذات او خبث و پلیدی هست.

در هر حال ایشان ذاتی طینت و خلقت را با ذاتی باب برهان قیاس کرده است که اشتباه است.

اما گفتیم صریح کلام آخوند در حاشیه این است که مکلف مختار است و هیچ جبری در کار نیست. معصیت یعنی مخالفت عمدی. مخالفت اختیاری است اما خود عمد و اختیار آن اختیاری نیست و گرنه تسلسل پیش می آید.

بعد اشکالی مطرح می شود که اگر قرار است خبث باطن و حسن سریره فرد را کافر یا مومن می کند بعث رسل و انبیاء برای چیست؟ ایشان جواب می دهند خبث باطن و حسن سریره مقتضی است و این مقتضی باید به فعلیت برسد و بعث رسل و انبیاء برای به فعلیت رسیدن این مقتضی است. حسن سریره به تنهایی برای هدایت کافی نیست بلکه باید انبیاء برای هدایت باشند. انبیاء برای اتمام حجت بر مردم است برای اینکه کسی حجت و بهانه ای نداشته باشد. به نظر ما این جمله اتمام حجت یکی از بهترین دلیل ها ست برای اینکه مرحوم آخوند قائل به اختیار است و گرنه اگر قائل به جبر باشد احتجاج و اتمام حجت معنا ندارد.

و لذا با اینکه عقل رسول باطنی هر فردی است خداوند به آن اکتفاء نکرده است بلکه ارسال رسل و انبیاء کرده است.

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است