جلسه نهم اول مهر ۱۳۹۱

بحث در وجه چهارم از وجوه اثبات حجیت ظواهر بود.

و آن عبارت بود از روایات فراوانی که از هر یک از آنها حجیت ظواهر قابل استفاده است. طائفه اول این روایات، آنهایی بود که در آنها امر به اخذ به کتاب و سنت شده بود. و طائفه دوم روایاتی است که در آنها امر به عرض اخبار بر کتاب و سنت بود.

طایفه سوم روایاتی بودند که ائمه علیهم السلام به ظواهر کتاب یا احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله استدلال کرده بودند که خود این استدلال حاکی از مفروغیت حجیت ظواهر از نظر ائمه علیهم السلام است.

ما آن بخش از روایاتی را که امام علیه السلام به عموم و اطلاق تمسک کرده اند را ذکر نکردیم. ما قسمی از روایاتی را ذکر کردیم که بر اساس ملازمه عرفیه یا الغای خصوصیت ظهور شکل گرفته است.

یکی از این روایات این است:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ‌ (الکافی ج ۲ ص ۶۳۰)

این دقیقا همان الغای خصوصیت است یعنی موارد خطابات مختص به مشافهین نیست بلکه همه حتی غائبین یا معدومین مشمول خطابات هستند.

روایت دیگر روایتی است که امام علیه السلام می فرمایند هر چه من بیان کردم شاهد آن را از قرآن بخواهید و بعد سه مورد حکم را بیان می کنند.

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِذَا حَدَّثْتُكُمْ بِشَيْ‌ءٍ فَاسْأَلُونِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ فِي بَعْضِ حَدِيثِهِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم نَهَى عَنِ الْقِيلِ وَ الْقَالِ وَ فَسَادِ الْمَالِ وَ كَثْرَةِ السُّؤَالِ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَيْنَ هَذَا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النّاسِ وَ قَالَ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِياماً وَ قَالَ لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ‌ ( الکافی ج ۱ ص ۶۰)

در این روایت امام علیه السلام به طور واضح از الغای خصوصیت و مناسبات حکم و موضوع استفاده کرده است.

و از این دست روایات بسیار است.

طایفه چهارم از روایاتی که حجیت ظواهر در آنها مفروغ عنه است روایات بسیار زیادی است که امر به ضبط و حفظ و جمع و تالیف احادیث و روایات و انتقال آنها به دیگران کرده است.

در حالی که غالب روایات ظواهر هستند و اگر ظواهر حجت نبودند نقل و حفظ آنها چه سودی برای دیگران داشت؟ اگر ظواهر حجیت نداشتند امر به نقل آنها و حفظ و جمع آنها اثری نداشت. و لذا از این روایات به صراحت استفاده می شود که ظواهر حجتند.

مرحوم آخوند بعد از اینکه فرمودند ظواهر حجت است وارد تفصیلاتی شده اند که در مقام مطرح است.

یک تفصیل این است ظواهر جایی حجت است که ظن به اراده ظاهر باشد یا اینکه بگوییم اگر چه برای حجیت ظواهر گمان به اراده ظاهر نمی خواهیم اما گمان به خلاف مضر است.

مرحوم آخوند می فرمایند این تفصیل باطل است و حتی اگر ظن به خلاف هم داشته باشیم یعنی ظن به عدم اراده ظاهر هم اگر باشد باز هم ظواهر حجت است. و سیره عقلا که دلیل حجیت ظواهر بود هیچ تفاوتی در آنها نمی گذارد. و عبد می تواند بر مولا احتجاج کند و همین طور مولی می تواند بر عبد احتجاج کند.

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است