جمل خبری مستعمل در انشاء (ج۳۸-۲۸-۸-۱۳۹۹)
مرحوم آخوند به مدلول جمل خبری مستعمل در مقام انشاء اشاره کردهاند و البته این بحث به انشاء طلب اختصاصی ندارد بلکه در مورد انشاء ترک و زجر هم هست.
مرحوم آخوند در این موضوع چند مطلب را بیان کردهاند. یکی اصل استعمال جمل خبری در مقام انشاء با قطع نظر از اینکه مدلول آن وجوب است یا استحباب. دیگری دلالت جمل خبری مستعمل در مقام انشاء بر وجوب و سوم منشأ دلالت بر وجوب.
ایشان مفروض گرفتهاند که این جمل در حکایت استعمال نشدهاند بلکه در انشاء استعمال شدهاند و بر اینکه شارع در مقام اخبار از خارج و وقوع و تحقق نیست قرینه داریم و بعد هم میفرمایند این جمل در وجوب ظاهرند و بلکه دلالت آنها بر وجوب از دلالت صیغه امر هم محکمتر است.
ایشان میفرمایند مدلول استعمالی این جمل در مقام انشاء همان مدلول استعمالی در مقام حکایت و اخبار است و مدلول استعمالی آنها در دو مقام متفاوت نیست و در هر دو جا مدلول استعمالی حکایت از تحقق مدلول است بلکه داعی در این دو مقام متفاوت است. خصوصیت بعث و تحریک و طلب و عدم رضایت به ترک، اگر چه مدلول قضیه است اما مستعمل فیه لفظ نیست بلکه از قرینه دیگری فهمیده میشود و آن قرینه همان استعمال جمله در کلام مشرع و مقنن است. البته این با مجاز بودن استعمال جمل خبری در مقام انشاء منافات ندارد که قبلا توضیح دادیم مجاز بودن در اینجا به معنای استعمال در غیر موضوع له نیست بلکه به معنای استعمال به غیر وضع است. استعمال جمل خبری و حکایت از تحقق به داعی بعث و تحریک و تنبیه به عدم رضای به ترک، مجاز است چون استعمال به غیر وضع است. همان طور که قبلا توضیح دادیم قیود و شرایط وضع یا موضوع له با اینکه از لفظ فهمیده میشوند اما جزو معنای موضوع له نیستند. لفظ بر این قیود (قید وضع یا موضوع له) دلالت دارد اما دلالت آن استعمالی نیست.
پس بین مستعمل فیه جمل خبری در مقام اخبار و مستعمل فیه جمل خبری در مقام انشاء هیچ تفاوتی نیست و مستعمل فیه در هر دو خبر از وقوع و تحقق است تنها تفاوت در داعی است. داعی در مقام اخبار، حکایت از وقوع در خارج است و داعی در مقام انشاء بیان عدم رضایت به ترک است.
بعد اشکالی را مطرح کردهاند که اگر مستعمل فیه جمل خبری در مقام انشاء همان مستعمل فیه در مقام حکایت است باید این جمل کذب باشند چرا که حکایت از وقوع امری که در خارج محقق نشده است کذب است و فرض هم این است که مستعمل فیه جمل خبری در مقام انشاء همان حکایت از وقوع است.
و جواب دادهاند که کذب در جایی است که داعی حکایت و اخبار از وقوع در خارج باشد اما در جایی که داعی انشاء است عدم تحقق در عالم خارج کذب نیست لذا ملاک صدق و کذب در جمل کنایی آن مدلول نهایی است نه مدلول استعمالی. در مثل «زید کثیر الرماد» وقتی کذب است که زید جواد نباشد اما اگر زید جواد باشد جمله صادق است حتی اگر هیچ خاکستری هم در خانه زید نباشد چه برسد به اینکه خاکستر خانهاش زیاد باشد. در این جا هم مدلول استعمالی مطابق با واقع نیست اما ملاک در صدق و کذب، مدلول استعمالی نیست بلکه آن مدلول تفهیمی و نهایی است. وقتی مدلول نهایی از جمل خبری مستعمل در مقام انشاء، بعث و تحریک باشد عدم تحقق مدلول در خارج مستلزم کذب نیست.
در ادامه فرمودهاند جمل خبری مستعمل در مقام انشاء بر وجوب دلالت دارند چون آنچه مناسب با معنای حقیقی این جمل است (حکایت از وقوع خارجی) انشاء وجوب است نه انشاء استحباب. درست است که داعی اخبار یا انشاء جزو معنای موضوع له نیست اما ظهور جمل خبری در حکایت از وقوع خارجی به داعی اخبار است و حکایت از وقوع خارجی به داعی انشاء خلاف ظاهر و مجاز است اما مناسبت بین داعی الزام و اخبار از وقوع خارجی است نه بین استحباب و تشویق و اخبار از وقوع مگر اینکه قرینه خاصی بر استحباب باشد.
پس با وجود قرینه بر عدم اراده معنای حقیقی، به خاطر تناسب بین معنای حقیقی و انشاء وجوب و الزام جمله خبری بر آن حمل میشود و حمل آن بر معنای استحباب و تشویق به انجام کار نیازمند به قرینه دیگری است.
درست است که هم تفهیم وجوب و هم استحباب با جمل خبری مجاز است اما به خاطر مناسبت وجوب با معنای حقیقی، همان قرینه بر عدم اراده معنای حقیقی برای حمل بر وجوب و الزام کافی است و بیان استحباب نیازمند به قرینه زائد است.
کلام آخوند در مقابل سایر مبانی است مثل اینکه مستعمل فیه جمل خبری در مقام انشاء همان حکایت اما مقید است مثلا معنای «اعاد» این است که او اگر اراده امتثال داشته باشد اعاده خواهد کرد پس این جمله خبری اصلا بر انشاء دلالت ندارد بلکه بر حکایت مقید دلالت میکند اما مرحوم آخوند میفرمایند این جمله بر انشاء دلالت دارد و اینکه اعاده مطلوب و واجب است اما مستعمل فیه این جمله با مستعمل فیه آن در مقام اخبار یکی است و این طور نیست که این جمله در مفهوم انشاء استعمال شده باشد. یعنی جمل خبری در مقام انشاء در همان حکایت از خارج استعمال شدهاند اما با قرینه از آنها انشاء طلب و وجوب فهمیده میشود.
و البته همان چیزی که مرحوم آخوند در بحث صیغه فرمودند در اینجا هم هست یعنی همین انشاء طلب گاهی به داعی حکم تکلیفی است و گاهی به داعی ارشاد است.