اثبات وجوب نفسی، تعیینی و عینی با اطلاق امر (ج۹۸-۵-۱۲-۱۳۹۹)

مرحوم آخوند فرمودند مقتضای اطلاق امر، تعیین وجوب نفسی است چون وجوب غیری در حقیقت وجوب مشروط است و وجوب فعل، به وجوب ذی المقدمة مشروط است و اطلاقِ امر نافی اشتراط است. مرحوم آقای صدر به این کلام اشکال کرده‌اند که این دلیل اخص از مدعی است و علی الاطلاق وجوب نفسی را اثبات نمی‌کند

و اگر فعلی که وجوبش مردد بین وجوب نفسی و غیری است مشروط به چیزی باشد که با آنچه محتمل است ذی المقدمة باشد تلازم دائمی داشته باشد در این صورت تمسک به اطلاق امر برای اثبات وجوب نفسی ممکن نیست.

مثلا شک داریم وجوب غسل مس میت نفسی است یا غیری و مقدمه نماز است در این فرض اگر نماز مشروط به زوال است و وجوب غسل هم مشروط به زوال باشد اما احتمال می‌دهیم علاوه بر آن مشروط به وجوب نماز هم هست یا نه؟ تمسک به اطلاق برای اثبات وجوب نفسی ممکن نیست چرا که اینجا نمی‌توان گفت مقتضای اطلاق امر به غسل این است که غسل واجب است چه نماز واجب باشد و چه نباشد چرا که وجوب غسل از وجوب نماز منفک نیست. اگر وجوب غسل قابلیت تفکیک از وجوب نماز را داشت به اینکه به زوال مشروط نبود، می‌شد برای وجوب نفسی به اطلاق امر تمسک کرد ولی وقتی نماز به همان چیزی مشروط است که آنچه محتمل است ذی المقدمة باشد هم به آن مشروط است تمسک به اطلاق برای اثبات وجوب نفسی ممکن نیست.

به نظر ما هم این اشکال مرحوم آقای صدر صحیح است و بیان مرحوم آخوند نمی‌تواند در این فرض، دلالت اطلاق امر بر وجوب نفسی را تبیین کند.

مرحوم اصفهانی از کلام مرحوم آخوند این مطلب را فهمیده‌اند که از نظر ایشان وجوب نفسی و تعیینی و عینی، مثل وجوب غیری و تخییری و کفایی دارای قید است و قید هر دو هم وجودی است نه اینکه وجوب نفسی و تعیینی و عینی قید نداشته باشند.

وجوب نفسی آن چیزی است که وجوبش نشأت گرفته از مصلحت ذاتی عمل است در مقابل وجوب غیری که وجوبش نشأت گرفته از مصلحت غیر است.

اگر وجوب نفسی هم مقید است چطور می‌توان با اطلاق آن را اثبات کرد؟ ایشان در توضیح کلام آخوند می‌فرمایند برخی از قیود، در قوه عدم قید هستند یعنی عرفا قید محسوب نمی‌شوند. پس اگر چه هم واجب نفسی مقید است و هم واجب غیری، اما عرف قید موجود در وجوب نفسی را نیازمند بیان زائد نمی‌بیند و عدم تقیید به ضد را برای اثبات واجب نفسی کافی می‌داند.

ایشان بعد از تقریر کلام آخوند سه اشکال به بیان ایشان وارد کرده است:

اولا واجب نفسی مقید به قید وجودی نیست بلکه مقید به قید عدمی است. واجب نفسی آن چیزی است که به خاطر واجب دیگر، واجب نشده است. بنابراین اگر چه واجب نفسی هم مقید است (و لذا سلب محصل در مورد آن صادق نیست) اما قیدش عدمی است نه وجودی.

ثانیا اگر واجب نفسی مقید باشد نمی‌توان با اطلاق امر آن را اثبات کرد چرا که وجوب نفسی مفاد سلب محصل نیست تا با اطلاق قابل اثبات باشد. تفاوتی ندارد قید وجوب نفسی را وجودی بدانیم یا عدمی.

وجوب نفسی چیزی است که وجوبش متصف باشد به اینکه از ذاتش نشأت گرفته (مطابق نظر آخوند) یا متصف باشد به اینکه به خاطر چیزی دیگر واجب نشده است (مطابق نظر خود مرحوم اصفهانی) و با اطلاق امر نمی‌توان اتصاف را اثبات کرد چرا که نهایت مفاد اطلاق امر مطابق مبنای آخوند این است که عمل واجب است چه چیزی دیگر واجب باشد یا نه و این یعنی وجوب نفسی چیزی است که وجوبش مقارن با وجوب دیگری نباشد و وجوب غیری چیزی است که وجوبش مقارن با وجوب دیگری باشد و این معنا حتما از وجوب نفسی و وجوب غیری غلط است.

به عبارت دیگر وجوب نفسی مفاد سلب محصل نیست تا بتوان با اطلاق امر آن را اثبات کرد. اینکه غسل مس میت واجب باشد چه نماز واجب باشد و چه نباشد در هیچ کدام از فروض وجوب نفسی نیست چرا که اگر نماز واجب نباشد و غسل میت واجب باشد به این معنا نیست که وجوب آن نفسی است.

واجب نفسی چیزی است که متصف باشد به اینکه برای غیر واجب نشده باشد یا متصف به این باشد که برای ذاتش واجب شده باشد و این معنا را نمی‌توان با وجوب شیء علی تقدیر عدم وجوب الآخر اثبات کرد.

اطلاق قاصر از اثبات اتصاف و قید است که قوام وجوب نفسی به آن است.

اشکال ایشان که اطلاق نفی قید می‌کند نه اثبات قید در حقیقت به این معنا ست که تمسک به اطلاق فقط به مدلول مطابقی ممکن است یعنی «اعتق رقبة» اقتضاء می‌کند تمام موضوع «رقبة» است و قیود در آن دخالت ندارند اما وقتی گفته شد غسل مس میت واجب است چه چیزی دیگر واجب باشد یا نباشد اطلاقش اثبات نمی‌کند که آن وجوب نفسی است چون اگر شیء واجب باشد و چیزی دیگر واجب نباشد به این معنا نیست که وجوبش نفسی است.

کلام مرحوم آخوند این است که درست است که معنای وجوب نفسی این نیست که شیء واجب باشد و چیزی دیگر واجب نباشد اما این معنا مستلزم وجوب نفسی است. اینکه اگر نماز هم واجب نباشد، غسل مس میت واجب است مستلزم این است که وجوب غسل مس میت غیری و به عنوان ذی المقدمة نماز نیست و این یعنی وجوبش نفسی است.

اشکال مرحوم اصفهانی این است که اطلاق دلیل باید به دلالت مطابقی معنای مد نظر را اثبات کند و در مواردی که معنای مورد نظر به عنوان مدلول مطابقی قابل اثبات نیست بلکه بر اساس مدلول التزامی اثبات می‌شود اطلاق معنا ندارد و نمی‌تواند آن معنا را اثبات کند.

در حالی که مرحوم آخوند می‌فرمایند اثبات وجوب نفسی به عنوان خاصش لازم نیست بلکه اثبات چیزی که مستلزم وجوب نفسی است با اطلاق برای اثبات وجوب نفسی کافی است.

به نظر ما در این میان حق با مرحوم آخوند است.

ثالثا اینکه غسل مس میت واجب باشد چه چیزی دیگر واجب باشد و چه نباشد وجوب نفسی را اثبات نمی‌کند چون معنای آن این است که غسل میت واجب است چه وجوبش نفسی باشد و چه غیری و این اصلا معقول نیست چون وجوب فعل یا نفسی است یا غیری و معنا ندارد وجوبش اعم از وجوب نفسی و غیری باشد.

 

ضمائم:

کلام مرحوم شهید صدر:

المقام الأول- في ان إطلاق الأمر هل يقتضي النفسيّة أو الغيرية؟

و المعروف انه يقتضي النفسيّة و هذا ما يمكن تقريبه بوجوه:

الأول- التمسك بالإطلاق الأحوالي لصيغة الأمر لحال عدم وجوب واجب آخر أو عدم تحقق شرط وجوبه كالزوال بالنسبة إلى الصلاة فيثبت بالالتزام ان وجوب هذا الواجب نفسي و ليس غيريا مشروطا بإيجاب الصلاة.

و هذا التقريب انما يتم إذا لم يكن الواجب المشكوك كونه غيريا أو نفسيا مشروطا بما يكون ملازما دائما مع ثبوت وجوب الواجب الآخر، كما إذا كان دليل الأمر بالغسل مثلا مشروطا أيضا بالزوال فانه حينئذ لا يمكن إثبات كونه واجبا نفسيا كالصلاة مع ان تشخيص ذلك أيضا مهم و يترتب عليه ثبوت وجوبين نفسيين يعاقب على كل منهما مستقلا.

(بحوث فی علم الاصول، جلد ۲، صفحه ۱۱۱)

برچسب ها: صیغه امر, وجوب نفسی, وجوب غیری, واجب تعیینی, واجب تخییری, واجب عینی, واجب کفایی

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است