تبدیل امتثال (ج۱۱۲-۲۶-۱۲-۱۳۹۹)

گفتیم مختار مرحوم آخوند در مساله تبدیل امتثال، صحیح است و اشکالات دیگران به ایشان وارد نیست. اما کلام مرحوم آخوند فقط متعرض مقام ثبوت بود و نسبت به مقام اثبات ساکت است. ما گفتیم در مقام اثبات، ظاهر اطلاق امر این است که امتثال، علت تامه تحقق غرض مولی است و لذا تبدیل امتثال صحیح نیست و خلاف آن نیازمند دلیل است.

گفتیم در عدم صحت تبدیل امتثال، بین اوامر نفسی و غیری تفاوتی نیست و همان طور که امر نفسی با موافقت و امتثال ساقط می‌شود و تبدیل آن ممکن نیست، امر غیری هم با امتثال ساقط می‌شود و تبدیل آن ممکن نیست. ممکن است توهم شود تبدیل امتثال امر غیری ممکن است، چرا که امر غیری وجود مستقلی از امر نفسی ندارد بلکه عین امر نفسی است. امر به کل، عین امر به اجزاء است نه اینکه اجزاء امر دیگری دارند که از امر به کل نشأت گرفته است. تفاوت کل و جزء به اعتبار است و امر به کل چیزی جز امر به اجزاء نیست، پس وقتی جزء انجام شود، امر نفسی به کل هم چنان باقی است و با بقای آن تبدیل امتثال جزء ممکن است.

این توهم غلط است چون انجام متعلق امر به نحو صحیح، منفک از اجزاء نیست. صحت جزء، یعنی آن جزء قابلیت انضمام به باقی اجزاء دارد. مثلا کسی که شش شوط از طواف را انجام داده است، یعنی آنها صحیح واقع شده‌اند به این معنا که قابلیت ضمیمه شدن به سایر اجزاء را دارند و به مجرد اعراض، باطل نمی‌شوند. بله ممکن است اعراض به ضمیمه عمل دیگری، موجب بطلان اجزاء سابق و عدم قابلیت انضمام به سایر اجزاء بشود (مثل اینکه در اعمال مشروط به موالات موجب فوت موالات شود) اما این خلف فرض ما ست. بحث ما در جایی است که مکلف صرفا بخواهد با اعراض، جزء سابق را کنار بگذارد و مجدد آن را انجام دهد. پس کسی که شش شوط از طواف را انجام داده است، بعد از آن اعراض کند و بخواهد مجددا از ابتداء طواف انجام بدهد، به مجرد اینکه اولین شوط از طواف دوم را انجام دهد، طواف سابق تمام می‌شود و در حقیقت شوط هفتم طواف قبل محسوب می‌شود و شروع شوط دوم از طواف دوم موجب بطلان طواف خواهد بود چون زیاده در طواف است و اگر همین طور شوط سوم تا هفتم از طواف دوم را انجام دهد، هم طواف اول باطل شده است و هم طواف دوم، طواف کامل نیست و باطل است (چون شوط اول از طواف دوم، شوط هفتم از طواف سابق است و طواف دوم از شروط دوم شروع می‌شود) بلکه ممکن است گفته شود حتی اگر طواف دوم را تا هفت شوط (از شوط دوم) کامل کند باز هم طواف دوم هم باطل است چون شوط اولی را که به نیت طواف دوم انجام داده است مصداق زیاده در طواف است.

مسائل متعددی بر این نکته که گفتیم مترتب است. مثلا:

الف) طواف، سعی، رمی جمرات و ... به همین ترتیب که در بالا گفته شد.

ب) کسی که یک رکعت نماز خوانده است و قصد دارد نماز را از ابتداء شروع کند اما بدون اینکه مبطلی انجام دهد (مثل استدبار قبله یا حرف زدن و ...) برای نماز جدید تکبیر بگوید، به مجرد اینکه رکعت اول از نماز دوم را بخواند، رکعت دوم از نماز اول او است و همین که بخواهد رکعت دوم از نماز دوم را انجام دهد هم نماز اول باطل است و هم نماز دوم.

ج) مرحوم امام در مناسک فرموده‌اند:

«زنى با شوهرش كه يك دور طواف را انجام داده بود، نيت طواف كرد، و با او ادامه داد و بعد از شوط آخرِ مرد كه شوط ششم زن است، او به جاى اينكه يك شوط ديگر بياورد تا طوافش كامل شود، طواف را از سر گرفت، آيا طواف اول و دوم زن چگونه است؟

ج- احتياط آن است كه يك شوط ديگر به قصد احتياط به جا آورد كه مجموعاً چهارده شوط مى‌شود، و بعد از انجام نماز طواف، طواف و نماز را اعاده نمايد.» (مناسک حج، صفحه ۱۵۵)

احتمالا وجه اینکه گفته‌اند طواف را حتی بعد از چهارده شوط، اعاده کند همین نکته‌ای بوده است که ما عرض کردیم و شاید هم مساله قرن بین طوافین بوده است.

در هر حال اینکه ایشان گفته است یک شوط دیگر را احتیاطا به جا بیاورد، از این جهت است که از نظر ایشان شوط اول از طواف دوم، ملحق به طواف اول است و صرف اعراض موجب بطلان جزء و سقوط آن از قابلیت انضمام نیست.

د) مرحوم سید در عروه فرموده‌اند:

«(مسألة ۲۷): يجوز أن ينوب جماعة عن الميّت أو الحيّ في عام واحد في الحجّ المندوب تبرّعاً أو بالإجارة، بل يجوز ذلك في الواجب أيضاً، كما إذا كان على الميّت و الحيّ الّذي لا يتمكّن من المباشرة لعذر حجّانمختلفان نوعاً كحجّة الإسلام و النذر، أو متّحدان من حيث النوع كحجّتين للنذر، فيجوز أن يستأجر أجيرين لهما في عام واحد، و كذا يجوز إذا كان أحدهما واجباً، و الآخر مستحبّاً، بل يجوز أن يستأجر أجيرين لحجّ واجب واحد كحجّة الإسلام في عام واحد احتياطاً، لاحتمال بطلان حجّ أحدهما، بل و كذا مع العلم بصحّة الحجّ من كلّ منهما، و كلاهما آت بالحجّ الواجب، و إن كان إحرام أحدهما قبل إحرام الآخر، فهو مثل ما إذا صلّى جماعة على الميّت في وقت واحد. و لا يضرّ سبق أحدهما بوجوب الآخر، فإنّ الذمّة مشغولة ما لم يتمّ العمل، فيصحّ قصد الوجوب من كلّ منهما و لو كان أحدهما أسبق شروعا.»

ایشان فرموده‌اند می‌تواند دو نفر را برای انجام حج واحد اجیر کند اما مرحوم آقای خویی در این مساله حاشیه دارند:

«هذا إذا كان إتمام أعمال الحجّ منهما في زمان واحد و أمّا إذا كان قد سبق أحدهما بالإتمام كان هو حجة الإسلام و كذا الحكم في الصلاة عن الميّت.»

مرحوم امام هم تعلیقه دارند:

«لكنّهما يراعيان التقارن في الختم.»

مرحوم عراقی در ضمن این مساله، گفته‌اند:

«فيكون حينئذٍ من قبيل امتثال الطبيعة بفردين دفعة.» و بعد فرموده‌اند: «ما دام كان في تحصيل الفراغ متقاربين و إلّا فيلغو المتأخّر فتجي‌ء فيه شبهة سفهيّة المعاملة.»

اگر این عبارت درست باشد و کلمه «متقاربین» باشد نه «متقارنین» حرف جدیدی در مساله تبدیل امتثال خواهد بود و البته حرف عجیبی است.

ممکن است گفته شود بنابر آنچه ما گفتیم، در صورتی حج دو نفر به نیابت از یک نفر صحیح است و امتثال به افراد متعدد در عرض یکدیگر محسوب می‌شود که همه افعال حج را دقیقا مقارن با یکدیگر شروع و تمام کنند.

اما این حرف اشتباه است چون احرام نائب اول در صورتی مانع از احرام دوم است که امر نفسی ساقط شود و لذا اگر نائب دوم که بعد از نائب اول محرم شده است، قبل از نائب اول، حج را تمام کند، حج نائب اول را ابطال می‌کند چون با اتمام حج، امر نفسی حج ساقط می‌شود و بعد از آن، اجزای حج نائب اول، صحت تاهلی (قابلیت انضمام به سایر اجزاء) را از دست می‌دهند.

 

برچسب ها: تبدیل امتثال, هدم امتثال, امتثال بعد از امتثال, امتثال مجدد

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است