عبادیت طهارات ثلاث (ج۷۲-۲۵-۱۰-۱۴۰۰)

مرحوم آخوند عبادیت طهارات ثلاث را بر اساس امر استحبابی نفسی تصحیح کردند. در ادامه ایشان به ثمره این بحث اشاره کرده‌اند و گفتند اگر مصحح قصد قربت در طهارات ثلاث را امر نفسی بدانیم، قصد توصل در انجام مقدمه شرط نیست همان طور که موصله بودن آن هم لازم نیست و لازم هم نیست مکلف عازم بر انجام ذی المقدمه هم باشد. بنابراین کسی که وضو می‌گیرد، قصد قربت از او متمشی می‌شود حتی اگر قصد انجام کاری مثل نماز را هم نداشته باشد بلکه اصلا قصد ترک آن را داشته باشد. علت آن هم روشن است چرا که طهارات ثلاث امر استحبابی نفسی دارند و در انجام مأمور به به امر نفسی، قصد چیز دیگری لازم نیست.

اما اگر مصحح عبادیت طهارات ثلاث را امر غیری بدانیم (که مرحوم شیخ به این مسلک معتقد بود) هر چند از نظر مرحوم آخوند، امر غیری نمی‌تواند مصحح عبادیت مقدمه باشد اما اگر کسی به این مسلک معتقد باشد عبادیت مقدمه به قصد امر غیری است و قصد امر غیری تنها در صورتی محقق می‌شود که مکلف قصد توصل به ذی المقدمه و انجام ذی المقدمه را داشته باشد. یعنی حتی اگر امر به ذات مقدمه تعلق گرفته باشد (نه به خصوص مقدمه موصله یا به مقدمه‌ای که قصد توصل در آن باشد) با این حال انجام مقدمات عبادی متوقف بر قصد توصل است چون مصحح عبادیت آن، امر غیری است و امتثال امر غیری و مقدمی در صورتی واقع می‌شود که مکلف ذی المقدمه را قصد کند. درست است که امر غیری به مقدمه موصله یا مقدمه با قصد توصل تعلق نگرفته است اما امتثال منوط به قصد توصل است. اگر مکلف قصد توصل نکرده باشد این است که

هر چند امر به ذات مقدمه تعلق گرفته است اما چون امر متعلق به ذات مقدمه غیری است نه نفسی، مکلف باید قصد امتثال امر غیری داشته باشد و قصد امتثال امر غیری یعنی قصد انجام وضو برای انجام دادن نماز در بعد. پس در عین اینکه در متعلق امر به وضو، قصد توصل به نماز نیامده است اما امتثال این امر متوقف بر قصد توصل به ذی المقدمه است و از آنجا که مفروض این است که مقدمه امتثال امر غیری است (چون فرض این است که مقدمه عبادی است) پس تحصیل مقدمه به نحو معتبر، متوقف بر امتثال امر غیری است و امتثال امر غیری هم ممکن نیست جز با قصد توصل به ذی المقدمه.

مرحوم آخوند می‌فرمایند علت اشتراط قصد توصل همین مطلب است نه آنچه شیخ گفته است که مبتنی بر تعلق امر به عنوان مقدمه است و صدق عنوان مقدمه متوقف بر قصد توصل به ذی المقدمه است چرا که روشن است که حیثیت مقدمیت، حیثیت تقییدیه نیست بلکه حیثیت تعلیلیه است برای تعلق امر به ذات مقدمه. ملاک امر غیری، مقدمیت و توقف ذی المقدمه بر مقدمه است و ذات مقدمه است که مقدمه است و ذی المقدمه بر آن متوقف است نه عنوان مقدمیت. پس امر به ذات مقدمه تعلق گرفته است نه به عنوان مقدمه تا گفته شود قصد عنوان مقدمه لازم است و قصد عنوان مقدمه به قصد به توصل به ذی المقدمه است.

خلاصه اینکه از نظر ایشان علت اعتبار قصد توصل در مقدمات باید بر این اساس باشد که امثتال امر مقدمی متوقف بر قصد توصل به ذی المقدمه است و از آنجا که امتثال امر غیری لازم است پس قصد توصل در آن لازم است. مکلفی که وضو بگیرد و قصد توصل به ذی المقدمه را نداشته باشد، امر غیری را قصد نکرده است در نتیجه امتثال و عبادت هم نیست در حالی که مفروض این است که مقدمه با قصد قربت و به نحو عبادی مقدمه است.

امر غیری وقتی محرک مکلف است و انگیزه مکلف می‌شود که مکلف ذی المقدمه را قصد کرده باشد در نتیجه امتثال امر غیری فقط با قصد توصل به ذی المقدمه ممکن است. در نتیجه اگر عبادیت طهارات ثلاث را با امر غیری تصحیح کنیم قصد توصل به ذی المقدمه لازم است اما نه از این جهت که قصد توصل در متعلق امر غیری اخذ شده است و شرط آن است و نه از این جهت که امر غیری به عنوان مقدمه تعلق گرفته باشد.

امتثال امر متعلق به مقدمه تنها با قصد توصل به ذی المقدمه ممکن است و بدون آن امر غیری امتثال نشده است و اگر امتثال نشده باشد یعنی عبادی نیست و قصد قربت در آن حاصل نشده است و این خلف فرض این است که مقدمه عبادت است و قصد قربت در آن شرط است و باید آن را امتثال کرد.

آنچه گفتیم برای دفع این مطلب بود که برخی گمان کرده‌اند آنچه مرحوم آخوند در اینجا فرموده‌اند با آنچه خود ایشان به آن معتقد است (از عدم اعتبار قصد توصل در مقدمه و عدم وجوب مقدمه موصله و عدم لزوم عزم بر انجام ذی المقدمه و تعلق وجوب به ذات مقدمه نه عنوان مقدمه) منافات دارد در حالی که چنین تنافی وجود ندارد و مرحوم آخوند می‌فرمایند درست است که متعلق امر غیری ذات مقدمه است نه عنوان مقدمه و قصد توصل هم در آن شرط نیست همان طور که موصل بودنش هم لازم نیست اما اگر عبادیت مقدمات را بر اساس امر غیری تصحیح کنیم، امتثال امر غیری و عبادیت آن بر قصد توصل به ذی المقدمه متوقف است.

بین این احتمالات ثمرات متعددی مترتب است از جمله اینکه طبق مبنای خود آخوند، مقدمه واجب مقدمه است حتی اگر فرد قصد توصل به ذی المقدمه هم نداشته باشد و حتی اگر ذی المقدمه را هم انجام ندهد و بر اساس بیانی که برای تصحیح عبادیت با امر غیری مطرح کردند فقط در مقدمات عبادی، قصد توصل به ذی المقدمه لازم است و طبق بیان مرحوم شیخ بر اعتبار قصد توصل به ذی المقدمه نه تنها بین مقدمه توصلی و تعبدی تفاوتی نیست بلکه اگر فرد قصد توصل به ذی المقدمه را نداشته باشد، حتی اگر ذی المقدمه را هم انجام دهد مقدمه‌‌ مصداق واجب نبوده است.

مرحوم آخوند در ادامه به مساله اشتراط قصد توصل در مقدمه و وجوب مقدمه موصله و وجوب مقدمه‌ای که مکلف عازم بر انجام ذی المقدمه هم باشد اشاره کرده‌اند که بحث بسیار مهمی است.

اگر ما به وجوب مقدمه معتقد شویم متعلق آن چیست؟ آیا مطلق است یا مشروط؟ و اگر مشروط است به چه چیزی مشروط است؟

ایشان می‌فرمایند وجوب مقدمه از حیث اطلاق و اشتراط تابع وجوب ذی المقدمه است پس هر چه وجوب ذی المقدمه نسبت به آن مطلق است، وجوب مقدمه هم نسبت به آن مطلق است و هر چه وجوب ذی المقدمه نسبت به آن مشروط باشد وجوب مقدمه هم نسبت به آن مشروط است و این تبعیت مقدمه در اطلاق و اشتراط وجوب از ذی المقدمه از اصل ملازمه بین وجوب مقدمه واجب روشن‌تر است. اما از کلام صاحب معالم این طور استفاده می‌شود که وجوب مقدمه مشروط به اراده ذی المقدمه است. (این کلام غیر از مبنای شیخ در اشتراط قصد توصل در مقدمه است همان طور که غیر از لزوم قصد توصل برای تصحیح عبادیت مقدمه است). از نظر صاحب معالم وجوب مقدمه مشروط به قصد انجام ذی المقدمه و توصل به آن است و بدون آن مقدمه واجب نیست و این خلف قاعده تبعیت مقدمه از ذی المقدمه در اطلاق و اشتراط است چرا که همان طور که امر ذی المقدمه و وجوب آن به اراده خودش مشروط نیست، مقدمه هم نباید به ان مشروط باشد و گرنه خلف آن قاعده خواهد بود.

مطابق مبنای صاحب معالم کسی که قصد انجام ذی المقدمه را ندارد مثلا قصد انجاء نفس محترم را ندارد، اصلا مقدمه بر او واجب نیست و بطلان این حرف روشن است هر چند ظاهر عبارت معالم موجب توهم این مطلب است ولی بعید نیست منظور مرحوم صاحب معالم همان چیزی باشد که مراد مرحوم شیخ است و آن اینکه اتصاف عمل به واجب، مشروط به قصد توصل است نه اینکه وجوب مقدمه متوقف بر اراده انجام ذی المقدمه باشد.

در ادامه آخوند می‌فرمایند پس وجوب مقدمه مشروط نیست مگر به همان اموری که وجوب ذی المقدمه به آن مشروط است اما آیا متعلق امر غیری و واجب هم قید دارد؟ یا ذات مقدمه بدون هیچ قیدی متعلق امر غیری است؟

در مقام دو احتمال به صورت مصرح در کلمات علماء مطرح شده است یکی مبنای شیخ است و دیگری مبنای صاحب فصول.

از نظر شیخ، مقدمه‌ای مصداق واجب غیری است که فاعل قاصد انجام ذی المقدمه به همراه آن باشد و گرنه آنچه انجام می‌دهد مصداق واجب غیری نیست. صحت مقدمه مشروط به قصد تصول به ذی المقدمه است و بدون آن آنچه انجام داده است مصداق واجب نیست. ثمره مبنای شیخ در اینجا روشن می‌شود که اگر کسی قصد نجات نفس محترم را دارد اما در هنگام دخول در خانه ی دیگری، انجام ذی المقدمه توسط آن مقدمه را قصد نکرده باشد عملی که انجام داده است مصداق واجب نیست و کار او حرام است.

مرحوم صاحب فصول فرموده‌اند قصد توصل در مقدمه شرط نیست اما وصول آن به ذی المقدمه لازم است و مقدمه‌ای که به ذی المقدمه واصل نشود مصداق واجب غیری نیست.

برچسب ها: قصد قربت, وجوب غیری, واجب غیری, عبادیت طهارات ثلاث, قصد قربت در اوامر غیری, قصد توصل به ذی المقدمه, مقدمه موصله

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است