ثمره مساله مقدمه واجب (ج۸۸-۲۳-۱۱-۱۴۰۰)

مرحوم آخوند بعد از ذکر ثمره مقدمه موصله و قبل از ذکر مقدمه بعدی به تقسیم واجب به اصلی و تبعی اشاره کرده‌اند. این تقسیم به لحاظ مقام اثبات و دلالت نیست بلکه به لحاظ مقام ثبوت است و لذا واجب غیری هم به اصلی و تبعی تقسیم می‌شود و بلکه اصلا منحصر در واجب غیری است و واجب نفسی تبعی بی‌معنا ست. منظور از واجب اصلی یعنی آنچه که مورد التفات تفصیلی است و اراده مستقل به آن تعلق گرفته است و مراد از واجب تبعی یعنی آنچه اراده استقلالی به آن تعلق نگرفته است و مورد التفات تفصیلی هم نیست بله اگر مورد التفات قرار گیرد می‌تواند اراده استقلالی به آن تعلق بگیرد.

تصور وجوب غیری تبعی که روشن و واضح است و می‌توان وجوب غیری اصلی هم تصور کرد و در این محذوری وجود ندارد اما اراده در واجب نفسی همیشه اصلی خواهد بود و اراده تبعی نسبت به آن بی‌معنا ست. و بعد هم فرموده‌اند این تقسیم ثمره‌ای ندارد و در نهایت هم فرموده‌اند اگر در وجوب اصلی یا تبعی شک کنیم مقتضای اصل وجوب تبعی است البته بنابر اینکه وجوب اصلی یک عنوان وجودی باشد و وجوب تبعی عنوان عدمی باشد (عدم التفات تفصیلی به آن) چون اصل عدم التفات تفصیلی و اراده استقلالی است و اگر گفتیم وجوب تبعی هم یک عنوان وجودی است یعنی آنچه به تبع مراد است نه آنچه به تفصیل و استقلال مراد نیست، در این صورت اصلی که تعیین کننده وجوب اصلی یا تبعی باشد وجود نخواهد داشت.

از آنجا که این بحث ثمره‌ای ندارد و وجوب اصلی یا تبعی، موضوع هیچ اثری واقع نشده‌اند ما این بحث را بیش از این مطرح نمی‌کنیم. علاوه که جای طرح آن اینجا نیست بلکه باید ذیل انقسامات واجب مطرح می‌شد و شاید سهو از نساخ باشد و مرحوم آقای خویی هم به این مطلب اشاره کرده‌اند که ذکر این مطلب در اینجا وجهی ندارد و شاید از اشتباه نساخ باشد.

بعد از این مرحوم آخوند به ثمره بحث مقدمه واجب اشاره کرده‌اند و ما قبلا به برخی ثمرات بحث اشاره کرده‌ایم. علاوه که آنچه در ذیل بحث مقدمه واجب مطرح می‌شود مثل شرط متاخر و انقسامات واجب و ... مباحث مثمری هستند که به مناسبت بحث مقدمه واجب مطرح شده‌اند و گرنه در اصل بحث اینکه مقدمه واجب، واجب است یا نه نقشی ندارند. بحث وجوب مقدمه واجب در حقیقت از ابتدای مقدمه موصله آغاز شده است که آیا وجوب مقدمه مشروط به قصد هست یا نه و آیا ترتب ذی المقدمه بر آن معتبر است یا نه و ...

و از آنجا که ما بحث ثمره موصله را مثمر ثمر دانستیم، بحث مقدمه واجب هم دارای ثمره هم خواهد بود چرا که بنابر پذیرش وجوب مقدمه موصله و عدم وجوب مقدمه غیر موصله، در جایی که مقدمه اگر مقدمیت نباشد حرام است، فعل مقدمه تنها در صورتی حرام نیست که ذی المقدمه هم بر آن مترتب شود و گرنه حرام است.

مساله مذکور در کلام صاحب فصول هم ثمره دیگری ذکر شده بود که مرحوم آخوند فرمودند بنابر مقدمیت ترک ضد برای فعل ضد دیگر ثمره تمامی است و به نظر ما هم بنابر پذیرش این مبنا، ثمره تمام است.

بله حتی اگر مقدمه واجب را شرعا هم واجب ندانیم این ثمره بر آن مترتب است اما مهم این است که بحث از مقدمه واجب و تعیین آنچه به حکم عقل یا شرع لازم است دارای ثمره است.

در هر حال مرحوم آخوند به ثمرات مقدمه واجب پرداخته‌اند و در ابتداء اشاره کرده‌اند که ما به دنبال ثمرات اصولی برای این بحث هستیم و بر اساس همین هم به برخی از ثمرات اشکال کنیم اما این به معنای ناتمام بودن آن ثمرات نیست بلکه نشانه این است که مساله ثمره اصولی ندارد. ایشان به دو ثمره اصولی (یکی در ابتدا و دیگری در انتهای بحث) و سه ثمره فقهی اشاره کرده‌اند.

اول: وجوب مقدمه

خود حکم به وجوب مقدمه از نظر شرع یا عدم آن، ثمره مساله است و ثمره اصولی است.

مرحوم آقای خویی فرموده‌اند اگر چه مرحوم آخوند این را به عنوان ثمره اصولی ذکر کرده‌اند و درست هم هست اما ثمره عملی ندارد. چون حتی اگر مقدمه شرعا هم واجب نباشد، عقلا انجام مقدمه لازم است و عدم وجوب شرعی مقدمه به معنای جواز ترک آن نیست.

ثمره دیگری که در همین جا اشاره به آن مناسب است امکان قصد وجه بنابر وجوب شرعی مقدمه است. اگر مقدمه شرعا واجب باشد قصد وجه ممکن خواهد بود و این ثمره هم اگر چه تمام است و ثمره عملی هم هست اما ثمره فقهی است. مرحوم آخوند مقربیت امر غیری را انکار کردند اما محرکیت آن را منکر نیستند و اگر چه محرکیت آن به تبع محرکیت وجوب ذی المقدمه است اما در هر حال قصد وجه با آن ممکن است.

دوم: کسی که انجام فعل واجبی را نذر کرده باشد اگر مقدمه واجب، شرعا واجب باشد انجام آن برای وفای به نذر کافی است.

سوم: اگر تکرار عصیان و اصرار بر آن را هم موجب فسق بدانیم، اگر مقدمه را واجب شرعی بدانیم چنانچه شخص یک واجب که مقدمات متعددی دارد را ترک کند، فاسق خواهد بود چون با این کار اصرار بر ترک واجب از او محقق شده است و فاسق است اما اگر مقدمه واجب نباشد فقط واجب واحد که همان ذی المقدمه است را ترک کرده است.

چهارم: اگر اخذ اجرت بر واجبات را جایز ندانیم، چنانچه مقدمه را شرعا واجب بدانیم، اخذ اجرت بر آن جایز نیست اما اگر مقدمه را شرعا واجب ندانیم اخذ اجرت بر مقدمات اشکال ندارد.

مرحوم آخوند فرموده‌اند این ثمرات، مسائل فقهی هستند و ما به دنبال ثمره اصولی هستیم و لذا ممکن است این ثمرات تمام باشند اما موجب نمی‌شوند مساله اصولی باشد بلکه مساله مثمری است که باید در فقه مورد تعرض قرار بگیرد.

علاوه که مساله نذر تابع قصد ناذر است. ناذر اگر انجام آنچه شرعا واجب است را قصد کرده باشد، چنانچه مقدمه واجب شرعا واجب باشد انجام آن کافی است و اگر خصوص وجوب نفسی را نذر کرده باشد انجام مقدمه وفای به نذر نیست همان طور که اگر قصد او اعم باشد حتی اگر وجوب شرعی مقدمه را هم نپذیریم انجام آن لازم است. پس مساله وفاء به نذر به مساله وجوب شرعی مقدمه گره نخورده است و آنچه معیار است قصد و نیت ناذر است.

اما مساله فسق هم تمام نیست و ایشان اشکالی بیان کرده‌اند که توضیح آن خواهد آمد.

برچسب ها: مقدمه واجب, واجب اصلی, واجب تبعی

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است