ترتب (ج۱۲۵-۱۶-۳-۱۴۰۱)

بحث به مساله ترتب رسیده است. مرحوم آخوند چون ضد عبادی را بر اساس ملاک صحیح دانستند، خودشان را نیازمند اثبات ترتب نمی‌دانند اما ما که گفتیم معمولا احراز ملاک بدون وجود امر، ممکن نیست به اثبات ترتب برای تصحیح ضد عبادی نیازمندیم علاوه که گفتیم مساله ترتب از مباحث ذیل مساله ضد نیست بلکه خودش مساله مستقلی است.

مرحوم آخوند دو تصویر برای ترتب بیان کرده است:

اول: مشروط بودن مهم به عصیان اهم به نحو شرط متأخر

دوم: مشروط بودن مهم به عزم بر عصیان اهم به نحو شرط متقدم یا مقارن

و این تردید هم به خاطر اختلاف کلمات علماء است. برخی چون شرط متأخر را معقول می‌دانند امر به مهم را مشروط به عصیان اهم دانسته‌اند به نحو شرط متأخر و برخی چون شرط متأخر را غیر معقول می‌دانند امر به مهم را مشروط به عزم و قصد بر عصیان اهم دانسته‌اند به نحو شرط متقدم یا مقارن.

به نظر ما تصویر اشتراط امر به مهم به عزم و قصد بر عصیان به اهم نمی‌تواند از محذور شرط متأخر فرار کند چون مجرد عزم و قصد بر عصیان موجب سقوط امر به اهم نیست و سقوط امر به مهم متوقف بر استمرار عزم و قصد است تا به عصیان منتهی شود.

همان طور که گفتیم قائل به ترتب معتقد است ظرف امتثال مهم، منطبق بر ظرف عصیان اهم است و لذا تا وقتی عصیان اهم محقق نشود، امتثال مهم هم محقق نشده است. فراغ از عصیان اهم همان و تحقق امتثال مهم همان.

پس کسی که مثلا در تزاحم بین ازاله نجاست از مسجد و نماز در اول وقت، قصد عصیان ازاله  داشته باشد و حتی متلبس به نماز بشود تا وقتی که نمازش تمام نشده باشد، هم چنان امر به اهم باقی است و لذا اگر مرتدع شود و اهم را انجام دهد عمل صحیح است و عمل مهم هم امر ندارد.

به عبارت دیگر کسی که عزم بر عصیان اهم داشته باشد، موضوع امر به مهم محقق شده است و امر به مهم فعلی شده است و اگر قبل از تحقق عصیان مرتدع شود، باید اهم را انجام دهد و این یعنی امر به اهم هم فعلی است و این یعنی طلب جمع بین ضدین.

پس چون زمان عصیان اهم غیر از زمان عزم بر عصیان اهم است، و تبدیل عزم بر عصیان به عزم بر اطاعت معقول و ممکن است و این به طلب جمع بین ضدین منتهی می‌شود. حتی اگر قرار باشد مشکل طلب جمع بین ضدین بر اساس اختلاف رتبی امر به اهم و امر به مهم حل شود،‌ اختلاف رتبه بین عصیان به اهم و امر به مهم است نه بین عزم بر عصیان اهم و امر به مهم! چون ممکن است گفته شود در رتبه عصیان اهم، امر به اهم ساقط است اما توهم هم نمی‌شود که در رتبه عزم بر عصیان اهم، امر به اهم ساقط باشد.

اشتراط امر به مهم به عزم بر عصیان اهم وقتی مشکل را حل می‌کند که امر به مهم مشروط به استمرار عزم بر عصیان اهم تا زمان عصیان اهم باشد و این همان شرط متأخر است لذا حتی کسی که امر به مهم را مشروط به عزم بر عصیان اهم می‌داند باید هم محذور شرط متأخر را حل کند و هم مشکل تنافی بین فعلیت امر به اهم و فعلیت امر به مهم.

به عبارت سوم اگر امر به مهم مشروط به عزم بر عصیان اهم باشد، با تحقق عزم بر عصیان، شرط امر به مهم محقق است و امر به مهم فعلی شده و مکلف را به انجام متعلقش دعوت می‌کند و برگشتن مکلف از عزم بر عصیان موجب انتفای شرط مهم نیست پس در چنین ظرفی هم امر به اهم فعلی است و مکلف را به انجام متعلقش دعوت می‌کند و هم امر به مهم فعلی است و مکلف را به انجام متعلقش دعوت می‌کند اما اگر مهم مشروط به عصیان اهم باشد تبدل عصیان به اطاعت ممکن نیست. اخذ عصیان اهم یا استمرار عزم بر عصیان تا حصول عصیان به نحو شرط متأخر موجب می‌شود که در ظرفی که مکلف امر به اهم را عصیان کرد، معلوم می‌شود که مولا از قبل مهم را می‌خواسته است و امر به مهم فعلی بوده است و لذا عمل مهم مأموربه و صحیح بوده است.

پس قائل به ترتب در هر صورت باید شرط متأخر را بپذیرد و محذور شرط متأخر را حل کند حال به تصویر معقولیت شرط متأخر یا به اخذ عنوان تعقب و تأخر به عنوان شرط (که مرحوم نایینی این کار را کرده است).

در هر حال قائلین به ترتب معتقدند محذوری که در امر به ضدین در عرض یکدیگر وجود دارد، در امر به ضدین در طول وجود ندارد اما مرحوم آخوند معتقدند محذور طلب جمع بین ضدین در هر دو صورت وجود دارد و همان محذوری که در امر به ضدین در عرض هم وجود دارد در امر به ضدین در طول هم نیزو جود دارد.

مرحوم نایینی و اصفهانی و شاگردان ایشان و شاگردان شاگردان ایشان به آخوند اشکال کرده‌اند که در فرض ترتب، اجتماع دو خطاب است نه دعوت به جمع بین ضدین و مرحوم آخوند دقیقا معتقد است فرض ترتب دقیقا همان دعوت به جمع است نه اینکه صرفا اجتماع دو خطاب باشد. همان طور که امر به ازاله و نماز امر به جمع است (البته نه به عنوان جمع بلکه یعنی واقع جمع مطلوب است) امر به ازاله و امر به نماز در صورت عصیان ازاله هم امر به جمع است چون در رتبه امر به مهم، امر به اهم ساقط نشده است و هم امر به اهم فعلی است و هم امر به مهم. قائل به ترتب نمی‌خواهد فعلیت امر به مهم را بعد از سقوط امر به اهم تصور کند چرا که در معقولیت امر به ضدین به نحو ترتب زمانی اشکالی ندارد بلکه قائل به ترتب می‌خواهد با اختلاف رتبه مشکل طلب جمع بین ضدین را حل کند، و روشن است که در حال عصیان اهم، امر به اهم هم چنان فعلی است و ساقط نشده است و امر به مهم هم فعلی است و این همان امر به جمع بین ضدین است (البته نه به عنوان جمع بلکه به این معنا که جمع واقعا مطلوب است).

برچسب ها: ترتب

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است