جلسه هفتاد و یکم ۹ بهمن ۱۳۹۵


این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

اسصتحاب/ تنبیهات: عدم شرطیت یقین

گفتیم مرحوم نایینی فرموده است مقتضای ادله حجیت امارات این است که آثار علم بر آنها مترتب است و در نتیجه ادله حجیت امارات، حاکم بر ادله حجیت استصحاب خواهند بود.

به این بیان اشکال شده است که بر فرض بپذیریم مقتضای ادله حجیت امارات تعبد به علم است باز هم ادله حجیت امارات حاکم بر ادله حجیت استصحاب نیست. چون مقتضای ادله حجیت امارات اگر چه تعبد به علم باشد اما فقط در مواردی اماره را جایگزین می‌کند که یا علم در موضوع اخذ نشده باشد یا اگر هم علم در موضوع اخذ شده است به عنوان طریق در موضوع اخذ شده باشد.

اما در جایی که علم در موضوع اخذ شده باشد از این جهت که صفتی نفسانی است قطعا خود مثل مرحوم نایینی هم جایگزینی اماره را قبول ندارند.

و در محل بحث ما متفاهم از ادله حجیت استصحاب، اخذ علم در موضوع به عنوان یک صفت نفسانی است. قبلا هم در کلام آخوند گفتیم که در علم و یقین خصوصیتی وجود دارد که همان استحکام یقین است و به همین دلیل است که شارع به استمرار آن حکم کرده است و لذا ایشان فرمودند تفاوتی بین موارد شک در مقتضی و شک در رافع نیست.

و این اگر چه بحثی ادبی است اما باعث می‌شود ما احتمال دهیم آنچه موضوع استصحاب است علم به عنوان صفت نفسانی است (حال اینکه به نحو جزء موضوع است یا تمام موضوع است بحث دیگری است) و در این صورت اماره جایگزین علم اخذ شده در موضوع استصحاب نخواهد بود.

به نظر می‌رسد این اشکال ناشی از خلطی است که منشأ آن عدم فهم دقیق مراد آخوند است.

کسانی مثل مرحوم نایینی که قائل به حکومتند فرض گرفته‌اند یقین و علم در موضوع استصحاب، به عنوان طریق اخذ شده است و آنچه در کلام آخوند بود که خصوصیت استحکام یقین باعث جریان استصحاب است معنایش این نیست که یقین به عنوان صفت در موضوع اخذ شده است بلکه به این معنا ست که به خاطر قوت کاشفیت یقین و استحکامی که در کشف از واقع دارد، با شک در بقاء، به استمرار حکم می‌شود.

مستشکل بین استحکام به این معنا (قوت کشف و کشف تام و استحکام در کشف) و بین استحکام به عنوان اینکه یک صفت نفسانی است خلط کرده است.

و دلیلی نداریم که آنچه در موضوع استصحاب اخذ شده است یقین به عنوان صفت است بلکه ظاهر دلیل اخذ یقین به عنوان طریق است. همان طور که در سایر موارد اخذ علم و یقین در موضوع دلیل، به عنوان طریق اخذ شده است.

دقت کنید که بین کلام آخوند در ابتدای استصحاب و اینجا تنافی وجود ندارد مرحوم آخوند همان جا هم فرمودند یقین در دلیل استصحاب اخذ شده است چون یقین امری مستحکم است اما به عنوان اینکه کاشف از واقع است و همان جا هم فرمودند مفاد دلیل استصحاب تعبد به ترتب آثار یقین نیست بلکه تعبد به آثار متیقن است.

و اینجا هم همین را فرمودند و گفته‌اند یقین موضوعیت ندارد بلکه ثبوت واقعی و تحقق واقعی موضوع استصحاب است.

خلاصه اینکه بیان مرحوم نایینی هم از نظر ما تمام است.

بیان چهارم برای حل اشکال جریان استصحاب در موارد ثبوت حالت سابق به اماره، اثبات ورود است.

مستفاد از ادله حجیت استصحاب این است که یقین به عنوان اینکه حجت است در موضوع دلیل اخذ شده است و حجت اعم از یقین و اماره و اصل است. این بیان در حقیقت نوعی الغای خصوصیت است لاتنقض الیقین یعنی لاتنقض الحجة و در این صورت خود دلیل حجیت استصحاب، شامل موارد امارات و اصول هم هست و نیازی به بیان حکومت هم نیست و طبق همه مبانی همین طور است چون همه مبانی پذیرفته‌اند اماره حجت است و فقط در نحوه جعل حجیت برای آن اختلاف دارند.

اشکال این بیان این است که دلیلی بر الغای خصوصیت از یقین نداریم و اینکه مراد از یقین، حجت است ادعای بدون دلیل است.

اخذ قید در دلیل نشان دهنده موضوعیت آن قید است. دقت کنید این منافاتی با حرف گذشته ما ندارد ما قبلا گفتیم هر کجا یقین در دلیل اخذ شده باشد، یعنی واقع مهم است و یقین ظاهر در این است که به عنوان اینکه طریق به واقع است در دلیل اخذ شده است الان هم همین را می‌گوییم اما حرف اینجا این است که وقتی یقین در دلیل اخذ شده است یعنی خود یقین به عنوان اینکه طریق به واقع است و حکایت از ثبوت واقع می‌کند، موضوعیت دارد و نمی‌توان گفت یقین هیچ موضوعیتی ندارد بلکه منظور هر حجتی است.



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است