جلسه سوم ۲۷ شهریور ۱۳۹۰


این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

بحث در این جهت بود که آیا اطلاق در موارد الفاظ معهود که به عنوان ادوات اطلاق به حساب می آیند مقتضای لغت و وضع است و یا اینکه اطلاق به قرینه ای خارج از وضع و لغت اثبات می شود و لفظ به حسب مفهوم لغوی اش قاصر از دلالت بر اطلاق است.

به این تناسب مرحوم آخوند فرموده بودند که الفاظی از قبیل اسم جنس وضع بر اطلاق نشده اند و اطلاق جزو موضوع له این  ادوات نیست بلکه این ادوات وضع برای ماهیت مهمله شده اند. اسم جنس نه برای ماهیت به شرط شی و نه برای ماهیت لابشرط قسمی وضع نشده است.

بحث در ادله مرحوم آخوند بود. گفتیم ایشان سه مدعا دارد. ایشان برای اثبات مدعای خود که موضوع له اسم جنس ماهیت مهمله است به همین قدر که دو ادعای اول را رد کنند اکتفا می کنند.

اینکه اسم جنس وضع برای ماهیت به شرط اطلاق نشده است را دیروز بیان کردیم. اما اینکه وضع برای لابشرط قسمی هم نشده است گفتیم لابشرط قسمی یعنی ماهیت نسبت به امور خارج از ذات لحاظ شده است و نه مشروط به آن و نه مشروط به عدم آن در نظر گرفته شده است وجود و عدم آن قید لحاظ نشود که آنچه به مشهور بین اصولیین نسبت می دهند این است که موضوع له ادوات اطلاق همین لابشرط قسمی است و اطلاق موضوع له خود ادوات اطلاق است نه اینکه محتاج به مقدمات حکمت باشیم.

ایشان می فرمایند وضع قاصر از افاده لابشرط قسمی است و اسم جنس وضع برای ماهیت مهمله شده است و این گونه استدلال می کنند که اگر لابشرط قسمی باشد باید قابل تطبیق بر افرادش نباشد چون اسم جنس لابشرط قسمی که مطلق است یک موجود ذهنی است و وجود عینی و خارجی ندارد چون رقبه لابشرط یعنی آنچه در آن لحاظ می شود سریان و عدم تقیید چون لحاظ امر ذهنی است و آنچه مقید به لحاظ است نیز ذهنی خواهد بود. اسم جنس یعنی وضع برای مفهوم شده باشد به قید لحاظ سریان و رقبه مقید به لحاظ یک امر ذهنی است. اگر گفتیم رقبه وضع برای رقبه و لحاظ شده است دیگر موجود خارجی نمی تواند مصداق آن باشد. در حالی که می بینیم بدون هیچ مؤونه ای آن مفهوم قابل انطباق بر خارج است. در خارج شی یا مقرون به قید موجود می شود یا مقرون به عدم قید موجود می شود و نمی تواند به صورت لابشرط موجود شود. پس لابشرط قسمی یک امر ذهنی است و اگر اسم جنس وضع برای آن شده باشد قابلیت انطباق بر افراد خارجی را نخواهد داشت.

مرحوم اصفهانی قدس الله سره با کمال ادب و احترام کلام مرحوم آخوند را مورد مناقشات متعدد قرار می دهند ایشان می فرمایند اینکه اگر بخواهد اسم جنس وضع برای ماهیت لابشرط قسمی شده باشد در خارج محقق نمی شود درست نیست. اول اینکه شما فرمودید لابشرط قسمی کلی عقلی ذهنی است. ذهنی بودن صحیح است اما کلی نیست و اگر ذهنی شد مساوق با جزئیت است نه کلیت. اگر وجود ذهنی است دیگر نمی تواند کلی عقلی باشد. اما این اشکال خیلی مهم نیست. و کلام آخوند قابل تعویل است.

اما نسبت به اینکه مرحوم آخوند فرمود موضوع له اسماء اجناس ماهیت مهمله است نیز صحیح نیست و مرحوم اصفهانی می فرمایند موضوع له اسم جنس ماهیت لابشرط قسمی است.

تا اینجا دو مبنا ذکر شده است.

دو مبنای دیگر نیز وجود دارد یکی مبنای مرحوم ناینی است و آن اینکه موضوع له اسم جنس ماهیت لابشرط مقسمی است و خواسته است آن را به مشهور بعد از سلطان العلماء نسبت بدهد. و نتیجه آن این است که ما برای اثبات اطلاق نیاز به قرینه ای خارج از لفظ و وضع داریم.

و دیگری مبنای مرحوم روحانی است که در مقایسه با این سه مبنا حق با ایشان است و آن اینکه اسم جنس وضع برای جامع ماهیت مهمله و لابشرط مقسمی و اقسام سه گانه آن شده است. ایشان هم بر طبق این مبنا برای اثبات اطلاق نیاز به مقدمات حکمت دارد.

مرحوم اصفهانی می فرمایند موضوع له اسم جنس لابشرط قسمی است. ایشان ابتدا برهان بر ابطال حرف آخوند اقامه می کنند که شما می فرمایید اسم جنس بر ماهیت مهمله وضع شده است و معنای ماهیت مهمله این است که هیچ چیز ورای ماهیت و ذات لحاظ نشود و ما در احکام ناچاریم ماهیت را نسبت به خارج از ذات بسنجیم چرا که ماهیت من حیث هی و در مرحله ذات خودش هیچ حکمی را قبول نمی کند حتی وجود و عدم را هم نمی پذیرد و فقط ذات خودش بر خودش قابل حمل است. هر حکمی بخواهد بر ماهیت مترتب شود باید با لحاظ امری خارج از ذات و زائد بر ذات باشد. حال گاهی آن امر خارج از ذات به صورت به شرط شی در نظر گرفته می شود و گاهی به شرط لا و گاهی لابشرط در نظر گرفته می شود اما نمی تواند به صورت مهمل در نظر گرفته شود پس به حسب مقام ثبوت ماهیتی که می خواهد موضوع له حکم باشد نمی تواند مهمل باشد. بنابراین حرف آخوند اشتباه است چون اگر گفت اعتق رقبة یعنی رقبة ای که در نظر گرفته است فقط ذات رقبة است و هیچ چیز با او در نظر نگرفته است در حالی که وقتی بر رقبة حکمی غیر از ذات و ذاتیات مترتب شده است که همان وجوب عتق است نمی تواند ماهیت مهمل در نظر گرفته شده باشد. بنابراین موضوع له اسماء اجناس نمی تواند ماهیت مهمله باشد.

و بعد می فرمایند از محمولاتی که قابل حمل است وضع است و این حروف و الفاظ است و نمی شود حروف راء و قاف و باء و هاء را بر ماهیت مهمله حمل کرد و وضع بر آن کرد چرا این الفاظ جزو ذات و ذاتیات ماهیت نیست. پس اصلا وضع لفظی خاص را نمی توان بر ماهیت مهمله حمل کرد.

لفظ معنا ندارد برای ماهیت به شرط شی و یا به شرط عدم شی وضع شده باشد پس باید برای ماهیت لابشرط قسمی وضع شده باشد و اشکال آخوند که لابشرط یک امر ذهنی است نیز وارد نیست.

اصفهانی می گوید اسم جنس برای ذات معنا وضع شده است و سریان لحاظ شده است اما نه به عنوان جزو معنا بلکه برای تسریه وضع لحاظ شده است یعنی برای کمک به انطباق بر افراد لحاظ شده است.

رقبة برای ذات رقبة مع السریان وضع نشده است بلکه برای ذات رقبة ساری وضع شده است. برای مرکب وضع نشده است بلکه برای مقید وضع شده است و قید خارج است و تقیید داخل است. تمام اشتباه مرحوم آخوند از این نشات گرفته است که لحاظ و سریان را جزو معنا فرض کرده است در حالی که اسم جنس برای ذات رقبة هر کجا محقق باشد وضع شده است یعنی ذات هر کجا نه ذات و هر کجا. خود قید جزو معنا نیست.

و السلام علیکم



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است