گمان به حکم در موضوع شخص حکم قابل اخذ نیست اما در حکم مماثل یا مضاد از نظر مرحوم آخوند قابل اخذ است.
البته آنچه در کلام آخوند بود اخذ ظن به حکم واقعی در موضوع حکم مماثل یا مضاد ظاهری بود. و آنچه هم ثمره دارد همین است.
و اما اگر شارع گمان به حکم واقعی را در موضوع حکم واقعی مماثل یا مضاد دیگری قرار بدهد در کلام آخوند عنوان نشده است. یعنی شارع بگوید اگر از طریق قیاس گمان به حرمت چیزی پیدا کردی آن چیز واقعا مباح است. این که آخوند این فرض را متعرض نشده است چون در شریعت چنین چیزی نداریم و صرف فرض است و ضمن اینکه حکم این فرض از بحث سابق که اخذ علم به حکم در موضوع بود روشن می شود.
اگر شارع بتواند علم به حکم را مانع از حکم بداند فرض گمان و ظن به طریق اولی جایز است اما چون اثر عملی ندارد آخوند ذکر نکرده اند.
بعد از این مرحوم آخوند وارد بحث موافقت التزامی شده اند. طرح این بحث به این عنوان در اصول جالب نیست چرا که ظاهر آن بی ربطی به اصول است.
گفتیم در سه مرحله باید بحث کرد:
مرحله اول:
عبارت مختصری از مرحوم ایروانی نقل می کنیم که ایشان به شش احتمال در موافقت التزامی اشاره کرده است:
«لم أفهم المراد من الموافقة الالتزامية، و هل في النّفس شيء يقال له: الموافقة الالتزامية. وراء العزم و التوطين على الامتثال فيما سيأتي. و وراء الإذعان و التصديق بصدور هذه التكاليف من المولى الّذي هو التصديق بما جاء به النبي صلى اللَّه عليه و آله، و وراء كون الداعي على الامتثال طلب المولى، الّذي هو معنى إتيان الفعل على وجه العبودية و وراء إتيان الفعل بالطوع و الرغبة و طيب النّفس، مقابل إتيانه بالكره و الإجبار و خوفا من العقاب، و ليس شيء من ذلك من الموافقة الالتزامية في كلامهم، كما هو واضح، و لا أرى في النّفس شيئا سوى ما تقدم يكون هو الموافقة الالتزامية و يشبه أن يكون ذلك نظير الكلام النفسيّ الّذي أثبته الأشاعرة» (نهایة النهایة ج 2 ص 34)
به نظر ما چهار احتمال در این مساله وجود دارد:
آیا این موافقت التزامی واجب است؟ بله واجب است اما نه به دلیل حکم مفروض بلکه به خاطر اسلام. یعنی کسی که مسلمان باشد باید معتقد به این باشد که احکام از جانب خداوند است و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فقط واسطه در انتقال این احکام بوده است.
این احتمال ربطی به آن مساله و حکم فرعی ندارد و طبق این احتمال حکم شریعت مانند احکام عرفی است که امتثال آنها به انجام دادن خود آنها ست و لزومی ندارد که انسان معتقد به آنها باشد.
حق این است که این موافقت التزامیه هم واجب است نه به خاطر دلیل آن حکم فرعی بلکه چون ما معتقدیم خداوند حکیم است و علیم و خبیر به همه چیز است بنابراین با توجه به علمش و حکمتش بالاترین احکام را جعل می کند و نمی شود حکمی بالاتر از آن پیدا کرد.
موافقت التزامیه به این معنا باشد که فرد باید اطاعت از خداوند را هم واجب بداند و حق این است که این موافقت التزامیه هم واجب است چرا که عقل چنین حکمی دارد که اگر کسی مولویت خداوند را قبول کند که مسلمان باید بپذیرد به اقتضای اسلامش باید اطاعت از خداوند را واجب بداند. هر چند عدم اعتقاد به وجوب اطاعت مستلزم نفی رسالت یا حکمت خداوند نیست.
اعتقاد امری اختیاری است. بنای قبلی را بر مساله ای گذاشتن و باور به آن پیدا کردن یک امر اختیاری است که طبق این احتمال نسبت به احکام واجب است.
یعنی همان طور که معتقد به وجود خداوند و پیامبری حضرت رسول است باید معتقد به ادای دین باشد.
تفاوت این احتمال با احتمال سوم این است که در احتمال سوم مکلف باید معتقد به وجوب عقلی و واقعی باشد اما با این حال ممکن است بنای قلبی بر وجوبش نداشته باشد. در احتمال چهارم می گوییم باید مکلف قلبا معتقد باشد که این حکم واجب است.
احتمال سوم امری عقلی اینکه قلبا معتقد به وجوب عقلی اطاعت از خداوند باشد و احتمال چهارم این است که قلبا معتقد به وجوب شرعی ادای دین باشد.
احتمال چهارم اخص است. در احتمال سوم عقد القلب بر شارع است و در احتمال چهارم عقد القلب بر حکم شرعی بعد از قبول وجوب اطاعت از شارع است.
به نظر آنچه محل بحث اصولیین است همین احتمال چهارم است.
جایگاه این اعتقاد و موافقت التزامی در قبال تشریع است. در جایی که کسی علم به حکمی دارد آیا موافقت التزامیه بر او واجب است به وزان حرمت تشریع. تشریع در جایی است که علم به حکم نیست و موافقت التزامی در جایی است که علم به حکم هست.
همان طور که تشریع حرام است آیا موافقت التزامیه واجب است؟
مرحوم آخوند بعد از مطرح کردن این مساله فرموده اند حق این است که موافقت التزامیه واجب نیست. آنچه از دلیل احکام فهمیده می شود این است که بیش از موافقت عملی با احکام لازم نیست. حاکم در باب اطاعت و عصیان عقل است و عقل قاضی به این است که اگر عملا موافقت با حکم شد و لو موافقت التزامیه با حکم نبود کافی است. آن دلیلی که مکلف را تحریک به ادای دین می کند مکلف را تحریک به موافقت التزامیه نمی کند.
مرحوم آخوند نمی گوید وجوب موافقت التزامیه غیر معقول است بلکه می گوید اثباتا دلیلی ندارد. ایشان می فرمایند همان طور که دلیل وجوب ادای دین را تحریک به انجام صوم نمی کند همین طور دلیل وجوب ادای دین مکلف را تحریک به اعتقاد قلبی و موافقت التزامیه نمی کند.
بله ممکن است در برخی مواقع مثلا تعبدیات موافقت عملی متوقف بر موافقت التزامیه باشد.
بعد مرحوم آخوند می فرمایند البته عبدی که موافقت التزامیه به احکام نداشته باشد عبودیتش ناقص است و مرتبه و درجه و منزله اش ناقص است.
در ادامه می فرمایند اگر موافقت التزامیه واجب بود ممکن است در مواردی که موافقت عملی لازم نیست موافقت التزامیه لازم باشد.
مثلا در دوران بین محذورین موافقت عملی ممکن نیست اما موافقت التزامیه واجب باشد چون آنچه که مکلف تمکن از آن ندارد موافقت عملی است اما می تواند موافقت التزامیه اجمالی داشته باشد به اینکه آن موضوع هر حکمی در واقع دارد به همان معتقد باشد.
بعد ایشان می فرمایند در همین دوران بین محذورین اگر چه موافقت التزامیه اجمالی واجب بود اما موافقت التزامیه تفصیلی حرام است.
موافقت التزامیه احد الامرین امکان دارد اما تشریع است و حرام است.
موافقت التزامیه تخییریه نیز ممکن است اما دلیل وجوب موافقت شما را دعوت به موافقت با واقع می کند نه به مخیر بودن بین واقع و خلاف واقع.
و موافقت التزامیه تفصیلی به اینکه قطع به واقع هم داشته باشید نیز ممکن نیست.
و اما مرحله سوم:
اثر این بحث چیست؟ مرحوم آخوند دو ثمره برای این بحث ذکر می کنند.
الف - در مثل دوران امر بین محذورین اصل برائت از طرفین جاری می شود و مکلف عملا مخیر بین ترک و فعل است بر اساس اصل برائت از وجوب و اصل برائت از حرمت.
اما آیا وجوب موافقت التزامیه مانع از جریان اصول در اطراف علم اجمالی در این موارد می شود؟ اگر قائل به وجوب موافقت التزامیه نشویم که مشکلی در جریان اصول نیست اما اگر قائل به وجوب شدیم آیا مانع از جریان اصول هست یا نه؟
ب - در مواردی هست که اصول ملزمه بر خلاف حکم واقعی جاری است. مثلا دو اناء نجس بوده است و ما علم به طهارت احدهما داریم اما نمی دانیم کدام است اینجا می گویند باید استصحاب نجاست هر دو کرد و این مخالف با حکم واقعی در یکی از این دو ظرف است. اگر ما قائل به وجوب موافقت التزامیه شویم آیا باز هم استصحاب جاری است؟
مرحوم آخوند می فرمایند اگر جریان اصول مقتضی داشته باشد وجوب موافقت التزامیه مانع نمی شود چون گفتیم حتی آنجایی که موافقت عملیه لازم نباشد موافقت التزامیه ممکن است. و لذا موافقت التزامیه هیچ ربطی به موافقت عملیه ندارد و اصول عملیه نسبت به موافقت عملیه جاری است و ربطی به موافقت التزامیه ندارد.