جلسه صد و چهاردهم ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۲


این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

عبارت مرحوم شیخ را که تصریح داشت که حتی خبر فاسق هم حجت است نقل کردیم. و گفتیم ایشان در مورد پذیرش اخبار عامه وثاقت را شرط ندانسته است بلکه از باب این است که در برخی روایات گفته است در موارد فقد نص به آنچه از امیرالمومنین علیه السلام نقل می کنند باید عمل کنیم. یعنی ملاک آن کاشفیت روایات اهل سنت از روایات امیر المومنین علیه السلام به ضمیمه سکوت ائمه است. و لذا گفتیم عبارت شیخ دلالت بر وثاقت سکونی ندارد.

شیخ این را به خاطر همان روایت مرسله ای که ذکر کرده است به ملاک حجیت تعبدی ذکر کرده است البته به طائفه نسبت می دهد اما به نظر ما حتی به ملاک وثوق و اطمینان هم می تواند باشد و این همان بیانی است که ما قبلا ذکر کردیم.

و اشکال نشود که در روایات متعدد داریم که باید به خلاف آنچه عامه می گویند عمل کرد و رشد در خلاف آنها ست و حتی در برخی از آنها آمده است از قاضی بلد سوال کن و بعد مخالف با آن عمل کن و این با آنچه شیخ در عده گفته است ناسازگار است.

یا با حرف سابق ما که گفتیم اگر آنها چیزی را به پیامبر نسبت بدهند و ائمه سکوت کنند دال بر صحت آنها ست.

جواب این اشکال این است که این مورد برخی از این روایات ناظر به جایی است که در بین روایات خود ما تعارضی باشد. یعنی اگر روایات متعارض باشند یکی از مرجحات مخالفت با عامه است چون در روایات موافق با عامه احتمال تقیه است. نه اینکه اگر تعارضی هم نبود باز هم روایتی که موافق با عامه است تقیه ای است.

به عبارت دیگر اصل عدم تقیه که یک اصل عقلائی است در فرض تعارض روایات جاری نیست اما بحث ما که گفتیم خبر عامه حاکی از موافقت ائمه است جایی است که ائمه ما سکوت کرده اند و متعرض مساله نشده اند. نه موافق با آن و نه مخالف با آن چیزی ندارند. بنابراین ما باید سکوت را احراز کنیم و اگر حتی روایت ضعیفی هم در مخالفت با اهل سنت داشته باشیم سکوت احراز نمی شود و نمی توانیم به خبر اهل سنت عمل کنیم.

آنچه در تعلیل آمده است که فان الرشد فی خلافهم در مورد روایات متعارض است.

و برخی دیگر از این روایات در مورد جایی است که دسترسی به روایات شیعه نیست.

مثلا

 حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْبَرْقِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ هَاشِمٍ وَ عَلِيُّ بْنُ عِيسَى الْمُجَاوِرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام يَحْدُثُ الْأَمْرُ لَا أَجِدُ بُدّاً مِنْ مَعْرِفَتِهِ وَ لَيْسَ فِي الْبَلَدِ الَّذِي أَنَا فِيهِ أَحَدٌ أَسْتَفْتِيهِ مِنْ مَوَالِيكَ قَالَ فَقَالَ ايتِ فَقِيهَ الْبَلَدِ فَاسْتَفْتِهِ فِي أَمْرِكَ فَإِذَا أَفْتَاكَ بِشَيْ‏ءٍ فَخُذْ بِخِلَافِهِ فَإِنَّ الْحَقَّ فِيه‏ (عیون اخبار الرضا علیه السلام ج ۱ ص ۲۷۵)

در جایی که دسترسی به روات شیعه و کتب آنها نیست و چاره ای از عمل هم نباشد در اینجا روایات گفته اند بروید از اهل سنت بپرسید و خلاف آن عمل کنید. یعنی جایی که احتمال ردع از آن وجود دارد. و برخی دیگر از روایات آمده است که اینکه ما می گوییم بر خلاف آنها عمل کنید چون آنها این قدر با اهل بیت دشمن بودند می آمدند از امیرالمومنین علیه السلام سوال می کردند و بعد به خلاف آن عمل می کردند.

امر دوم که باید بحث کنیم این است که تا الان کبرای حجیت خبر ثقه را بیان کرده ایم اما تا وقتی صغری ثابت نشود ارزشی ندارد.

این صغری یعنی وثاقت افراد را به چه صورت باید ثابت کنیم؟ اقوال رجالیین در این بین قائل اعتناست؟ چون اولا خبر حدسی است و اگر هم حسی باشد مرسله است و دیگر شبهاتی که در این بین وجود دارد و ما باید از این شبهات جواب بدهیم تا این بحث به کار بیاید.



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است