شهادت کافر بر وصیت (ج۴۰-۲۹-۸-۱۴۰۲)

گفتیم از عدم حجیت شهادت کافر و اعتبار اسلام در شاهد، شهادت کافر بر وصیت استثناء شده است که در قیود آن اختلاف وجود دارد. اولین قید محل اختلاف لزوم ذمی بودن کافر است که سه قول در مساله وجود دارد. محقق گفتند فقط شهادت کافر ذمی مسموع است و مرحوم آقای خویی گفتند شهادت کافر اهل کتاب مسموع است و نظر سوم این است که شهادت هر کافری مسموع است.
گفتیم در مساله سه طایفه روایت وجود دارد. در طایفه اول روایات متعددی وجود داشت که مفاد آنها حجیت شهادت هر کافری بر وصیت است.
در طایفه دوم که بر اعتبار شهادت ذمی دلالت دارد یک روایت وجود دارد که همان روایت حمزة بن حمران است.
روایت عبیدالله بن علی الحلبی اگر چه در مورد شهادت اهل ذمه بود اما مرحوم آقای خویی از آن جواب داده‌اند که اولا عام است و به بحث وصیت مربوط نیست که به نظر ما این جواب ناتمام است چون اگر چه به شهادت بر وصیت اختصاص ندارد اما شامل آن هست.
و ثانیا قید در کلام راوی آمده است نه امام و راوی از شهادت اهل ذمه سوال کرده است و امام علیه السلام گفته‌اند شهادتش بر وصیت مسموع است و این مفهوم ندارد تا موجب تقیید سایر روایات باشد.
علاوه بر این دو اشکال، دیروز گفتیم بعید نیست «اهل الذمة» در این روایت تصحیف «اهل الملة» یا «اهل ملة» باشد که شاهد آن هم ورود این تعبیر در روایت حلبی و محمد بن مسلم است و با اجمال مخصص، مرجع اطلاق است.
پس از نظر ما روایتی که در این طایفه قابل ذکر است همان روایت حمزة بن حمران است. مرحوم آقای خویی این روایت را به خاطر ضعف سندی کنار گذاشته‌اند و بعد گفته‌اند اصلا اعتبار ذمی بودن وجهی ندارد و این کلام از ایشان عجیب است چون صرف اینکه ایشان روایت حمزة را قبول ندارند دلیل بر این نیست که گفته شود این نظر وجهی ندارد.
از نظر ما سند روایت قابل اعتماد است. همه افرادی که در سند واقع شده‌اند غیر از حمزة بن حمران توثیق صریح دارند. اما توثیق حمزة با مجموعه‌ای از قرائن ممکن است (هر چند برخی از آنها به تنهایی معتبر نیستند) از جمله نقل دو نفر از مشایخ ثقات (صفوان و ابن ابی عمیر) از او.
پدر او حمران از بزرگان اصحاب امامیه است و همین باعث می‌شود که خود او هم در معرض توجه باشد که اگر ضعف و مشکلی داشت حتما نقل می‌شد.
اجلاء متعدد از او روایات زیادی نقل کرده‌اند که نشانه جایگاه او و وثاقتش است.
علاوه بر آنها قاعده‌ای که ما بارها گفته‌ایم که اگر نجاشی کسی را به طور مطلق توثیق کند، مشایخ او را که از آنها کثیر روایت کرده است هم توثیق کرده است به قرینه اینکه در برخی موارد گفته است خود او ثقه است اما از ضعفاء و مجاهیل نقل می‌کند.
علاوه بر اینها ابوغالب زراری تعابیری دارد که از آن وثاقت همه آل اعین از جمله حمزة قابل استفاده است. و آن روایت معروف از شلمغانی هم هست که آل اعین را به عنوان اهل بیت جلیل و عظیم القدر فی هذه الامر توصیف کرده است و در چنین خاندانی اگر کسی مشکلی داشت حتما معروف می‌شد.
در هر حال به نظر ما از سند این روایت نمی‌شود گذشت.
طایفه سوم روایاتی هستند که در آنها شهادت اهل کتاب بر وصیت معتبر دانسته شده است.
یکی روایت یحیی بن محمد است:
مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ يَحْيَى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهٰادَةُ بَيْنِكُمْ إِذٰا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنٰانِ ذَوٰا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرٰانِ مِنْ غَيْرِكُمْ قَالَ اللَّذَانِ مِنْكُمْ مُسْلِمَانِ وَ اللَّذَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ فَمِنَ الْمَجُوسِ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سَنَّ فِي الْمَجُوسِ سُنَّةَ أَهْلِ الْكِتَابِ فِي الْجِزْيَةِ وَ ذَلِكَ إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ فِي أَرْضِ غُرْبَةٍ فَلَمْ يَجِدْ مُسْلِمَيْنِ أَشْهَدَ رَجُلَيْنِ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ يُحْبَسَانِ بَعْدَ الصَّلَاةِ فَيُقْسِمٰانِ بِاللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ لٰا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ كٰانَ ذٰا قُرْبىٰ وَ لٰا نَكْتُمُ شَهٰادَةَ اللّٰهِ إِنّٰا‌ إِذاً لَمِنَ الْآثِمِينَ قَالَ وَ ذَلِكَ إِذَا ارْتَابَ وَلِيُّ الْمَيِّتِ فِي شَهَادَتِهِمَا فَإِنْ عَثَرَ عَلَى أَنَّهُمَا شَهِدَا بِالْبَاطِلِ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يَنْقُضَ شَهَادَتَهُمَا حَتَّى يَجِي‌ءَ بِشَاهِدَيْنِ فَيَقُومَانِ مَقَامَ الشَّاهِدَيْنِ الْأَوَّلَيْنِ فَيُقْسِمٰانِ بِاللّٰهِ لَشَهٰادَتُنٰا أَحَقُّ مِنْ شَهٰادَتِهِمٰا وَ مَا اعْتَدَيْنٰا إِنّٰا إِذاً لَمِنَ الظّٰالِمِينَ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ نَقَضَ شَهَادَةَ الْأَوَّلَيْنِ وَ جَازَتْ شَهَادَةُ الْآخَرَيْنِ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ذٰلِكَ أَدْنىٰ أَنْ يَأْتُوا بِالشَّهٰادَةِ عَلىٰ وَجْهِهٰا أَوْ يَخٰافُوا أَنْ تُرَدَّ أَيْمٰانٌ بَعْدَ أَيْمٰانِهِمْ. (الکافی، جلد ۷، صفحه ۴)
روایت از نظر سند ضعیف است و یحیی بن محمد توثیق ندارد.
روایت مرفوعه علی بن ابراهیم نیز به همین مضمون است.
در روایت مسائل محمد بن سنان که قبلا به صورت مفصل در مورد آن و سندش صحبت کرده‌ایم نیز شهادت اهل کتاب بر وصیت معتبر دانسته شده است.
... عِلَّةُ تَرْكِ شَهَادَةِ النِّسَاءِ فِي الطَّلَاقِ وَ الْهِلَالِ لِضَعْفِهِنَّ عَنِ الرُّؤْيَةِ وَ مُحَابَاتِهِنَ‏[1]فِي النِّسَاءِ الطَّلَاقَ فَلِذَلِكَ لَا يَجُوزُ شَهَادَتُهُنَّ إِلَّا فِي مَوْضِعِ ضَرُورَةٍ مِثْلِ شَهَادَةِ الْقَابِلَةِ وَ مَا لَا يَجُوزُ لِلرِّجَالِ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَيْهِ كَضَرُورَةِ تَجْوِيزِ شَهَادَةِ أَهْلِ‏ الْكِتَابِ‏ إِذَا لَمْ يُوجَدْ غَيْرُهُمْ وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ‏ مُسْلِمَيْنِ‏ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِكُمْ‏ كَافِرَيْن‏ ...

برچسب ها: شرایط شاهد, شهادت کافر, شهادت بر وصیت

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است