حجیت شیاع در اثبات عدالت (ج۹۳-۷-۱۲-۱۴۰۲)
در بحث اثبات عدالت به همین مقدار که بیان کردیم اکتفاء میکنیم. خلاصه آنچه گفتیم این بود که راههای اثبات عدالت در علم و بینه منحصر نیست و از روایات میتوان راههای متعدد دیگری هم استفاده کرد که البته راههای تعبدی احراز عدالتند. از جمله از روایت ابن ابی یعفور غیر از علم به عدالت، چهار راه دیگر را استفاده کردیم: حسن ظاهر، شیاع، اجتناب از کبائر، مواظبت بر خواندن نمازهای یومیه با جماعت مسلمین.
روایت ابن ابی یعفور از روایات ناب است که از آن نکات متعددی قابل استفاده است که اثرات گستردهای در فقه دارد.
برای حجیت شیاع برای اثبات عدالت غیر از روایت ابن ابی یعفور به برخی روایات دیگر هم استدلال شده است که به نظر ما دلالت برخی از آنها تمام نیست. نکتهای که قابل تذکر است این است که نباید بین حسن ظاهر و شیاع خلط اتفاق بیافتد. حسن ظاهر و شیاع دو طریق متفاوت برای اثبات عدالتند. ممکن است حسن ظاهر برای شخص معلوم باشد و همین دلیل بر عدالت است بدون اینکه عدالت شخص یا حسن ظاهر او شایع باشد. عدم دقت در این نکته موجب شده است برخی علماء به روایات مرتبط با حسن ظاهر برای حجیت شیاع استدلال کنند. مثلا برخی علماء به روایت مرسله یونس تمسک کردهاند:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَيِّنَةِ إِذَا أُقِيمَتْ عَلَى الْحَقِّ أَ يَحِلُّ لِلْقَاضِي أَنْ يَقْضِيَ بِقَوْلِ الْبَيِّنَةِ إِذَا لَمْ يَعْرِفْهُمْ مِنْ غَيْرِ مَسْأَلَةٍ قَالَ فَقَالَ خَمْسَةُ أَشْيَاءَ يَجِبُ عَلَى النَّاسِ أَنْ يَأْخُذُوا بِهَا ظَاهِرَ الْحُكْمِ الْوِلَايَاتُ وَ التَّنَاكُحُ وَ الْمَوَارِيثُ وَ الذَّبَائِحُ وَ الشَّهَادَاتُ فَإِذَا كَانَ ظَاهِرُهُ ظَاهِراً مَأْمُوناً جَازَتْ شَهَادَتُهُ وَ لَا يُسْأَلُ عَنْ بَاطِنِهِ. (الکافی، جلد ۷، صفحه ۴۳۱)
گفته شده فقره «َإِذَا كَانَ ظَاهِرُهُ ظَاهِراً مَأْمُوناً جَازَتْ شَهَادَتُه» بر اعتبار شیاع دلالت میکند به این بیان که اگر آنچه برای همه آشکار است مامون باشد شخص عادل است در حالی که این روایت در مورد حسن ظاهر است و این ظاهر در مقابل باطن است یعنی برای اثبات عدالت لازم نیست از باطن شخص تفحص کرد بلکه همین که شخص حسن ظاهر داشته باشد کافی است. بلکه حتی اگر روایت بر شیاع هم دلالت کند در مورد شیاع عدالت نیست بلکه شیاع حسن ظاهر است که گفتیم ذیل روایت ابن ابی یعفور که فرموده است اگر از اهل قبیله و محله او سوال کنی بگویند ما از او جز خوبی ندیدیم ممکن است بنابر برخی احتمالات بر آن دلالت کند.
در اشکال به مرحوم آقای خویی عرض کردیم که منظور از شیاع، خبر عدهای از افراد از واقع است نه اینکه صرفا خبر چیزی شایع شده باشد چون شیاع قرار است از جهت نقل عدهای از مردم (که در آنها وثاقت و عدالت هم شرط نیست) موجب ظن به واقع بشود و گفتیم شیاع به حد تواتر نمیرسد نه به این معنا که شیاع با تواتر منافات دارد بلکه به این معنا که شیوع متوقف بر تواتر نیست.
تذکر این نکته هم لازم است که شیاع امر نسبی است و برای آن مراتب مختلفی میتوان تصور کرد و در حجیت آن شرط است که مقداری باشد که شیاع بر آن صدق کند یعنی تعابیری مثل «یُعْرَف» صادق باشد.
محقق رشتی برای اعتبار شیاع به پنج دلیل تمسک کرده است. اولا به برخی روایات تمسک کرده است از جمله روایت اسماعیل.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: كَانَتْ لِإِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع دَنَانِيرُ وَ أَرَادَ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ أَنْ يَخْرُجَ إِلَى الْيَمَنِ فَقَالَ إِسْمَاعِيلُ يَا أَبَتِ إِنَّ فُلَاناً يُرِيدُ الْخُرُوجَ إِلَى الْيَمَنِ وَ عِنْدِي كَذَا وَ كَذَا دِينَاراً فَتَرَى أَنْ أَدْفَعَهَا إِلَيْهِ يَبْتَاعُ لِي بِهَا بِضَاعَةً مِنَ الْيَمَنِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا بُنَيَّ أَ مَا بَلَغَكَ أَنَّهُ يَشْرَبُ الْخَمْرَ فَقَالَ إِسْمَاعِيلُ هَكَذَا يَقُولُ النَّاسُ فَقَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَفْعَلْ فَعَصَى إِسْمَاعِيلُ أَبَاهُ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ دَنَانِيرَهُ فَاسْتَهْلَكَهَا وَ لَمْ يَأْتِهِ بِشَيْءٍ مِنْهَا فَخَرَجَ إِسْمَاعِيلُ وَ قُضِيَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع حَجَّ وَ حَجَّ إِسْمَاعِيلُ تِلْكَ السَّنَةَ فَجَعَلَ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ وَ يَقُولُ اللَّهُمَّ أْجُرْنِي وَ أَخْلِفْ عَلَيَّ فَلَحِقَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَهَمَزَهُ بِيَدِهِ مِنْ خَلْفِهِ فَقَالَ لَهُ مَهْ يَا بُنَيَّ فَلَا وَ اللَّهِ مَا لَكَ عَلَى اللَّهِ [هَذَا] حُجَّةٌ وَ لَا لَكَ أَنْ يَأْجُرَكَ وَ لَا يُخْلِفَ عَلَيْكَ وَ قَدْ بَلَغَكَ أَنَّهُ يَشْرَبُ الْخَمْرَ فَائْتَمَنْتَهُ- فَقَالَ إِسْمَاعِيلُ يَا أَبَتِ إِنِّي لَمْ أَرَهُ يَشْرَبُ الْخَمْرَ إِنَّمَا سَمِعْتُ النَّاسَ يَقُولُونَ فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ- يُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ يُصَدِّقُ اللَّهَ وَ يُصَدِّقُ لِلْمُؤْمِنِينَ فَإِذَا شَهِدَ عِنْدَكَ الْمُؤْمِنُونَ فَصَدِّقْهُمْ وَ لَا تَأْتَمِنْ شَارِبَ الْخَمْرِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ- وَ لٰا تُؤْتُوا السُّفَهٰاءَ أَمْوٰالَكُمُ فَأَيُّ سَفِيهٍ أَسْفَهُ مِنْ شَارِبِ الْخَمْرِ إِنَّ شَارِبَ الْخَمْرِ لَا يُزَوَّجُ إِذَا خَطَبَ وَ لَا يُشَفَّعُ إِذَا شَفَعَ وَ لَا يُؤْتَمَنُ عَلَى أَمَانَةٍ فَمَنِ ائْتَمَنَهُ عَلَى أَمَانَةٍ فَاسْتَهْلَكَهَا لَمْ يَكُنْ لِلَّذِي ائْتَمَنَهُ عَلَى اللَّهِ أَنْ يَأْجُرَهُ وَ لَا يُخْلِفَ عَلَيْهِ. (الکافی، جلد ۵، صفحه ۳۰۰)
از اینکه در این روایت امام علیه السلام اسماعیل را مواخذه کردند که چرا وقتی شخص به شرب خمر معروف بود و مردم در مورد او این طور میگفتند به او پول دادی و این نشانه اعتبار شیاع در عدالت و فسق است.
اما به نظر ما این روایت بر اعتبار شیاع دلالت ندارد چون آنچه در آیه شریفه مذکور است و امام علیه السلام هم به آن تمسک کردهاند «يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ» است یعنی آنچه را به نفع مومنین بود از آنها میپذیرفت نه اینکه بر حرف آنها ترتیب اثر هم میداد. امام علیه السلام هم اسماعیل را از این جهت مواخذه کرده است که باید نسبت به واقع جانب احتیاط را رعایت میکردی و تا وقتی به شخص اطمینان پیدا نمیکردی پولت را به او نمیدادی. اثر معروف بودن این مساله در مردم این بود که باید احتیاط میکردی نه اینکه مردم هر چه میگفتند همه آثار را بر آن مترتب کن.
پس مفاد آیه شریفه که امام علیه السلام آن را بر مورد تطبیق کردهاند این است که حتی با فرض علم به خلاف واقع اما شخص اگر حرفی زد او را تکذیب نکنید و او را تصدیق کنید و امام علیه السلام آیه را بر شیاع شرب خمر تطبیق کردهاند و حداقل این است که استدلال به این آیه موجب اجمال روایت است.
غیر از این وجه به دلیل انسداد و نفی حرج و سیره و ... هم برای حجیت شیاع استدلال شده است که جای بحث آن اینجا نیست و هدف ما صرفا اثبات حجیت شیاع در اثبات عدالت بود و گرنه حجیت شیاع به نحو عام جزو قواعد فقهی است که باید در جای خودش بحث شود.
برچسب ها: شیاع, عدالت, راه شناخت عدالت, اثبات عدالت, حسن ظاهر