جلسه نود و سوم ۱۴ اسفند ۱۳۹۵
استفاده بیش از حد مجاز
بحث در مساله استفاده بیش از حد مجاز از مورد اجاره بود که با فرض عدم مشروعیت این کار، مستاجر چه مقدار اچرت ضامن است و مرحوم سید بین جایی که مقدار مجاز قید در اجاره باشد یا شرط در اجاره باشد تفصیل دادند.
و فرمودند اگر مقدار مجاز، قید در اجاره باشد مستاجر باید اجرت المثل مجموع منفعتی را که استیفاء کرده است بپردازد نه اجرت المسمی و گفتیم منظور ایشان در اینجا فقط لحاظ منفعتی است که استیفاء کرده است و در اینجا به لحاظ منفعتی که استیفاء کرده است اجرت المثل ثابت است نه اجرت المسمی و اما اینکه مستاجر باید اجرت المسمی را بپردازد به لحاظ صحت عقد اجاره است هر چند مستاجر آن را استیفاء نکند.
اما اگر مقدار مجاز، شرط اجاره باشد، به لحاظ مقدار مطابق با اجاره باید اجرت المسمی را بپردازد و به لحاظ مقدار بیشتر از شرط، باید اجرت المثل بپردازد.
مشهور چون بین مختار سید در این مساله و مساله ششم فصل بعدی تنافی دیدهاند به سید اشکال کردهاند که ما گفتیم از نظر ما تعارضی بین کلام سید نیست.
در جایی که مقدار قید اجاره باشد مرحوم آقای خویی با مختار سید موافقند اما مشهور بر خلاف سید فتوا دادهاند و گفتهاند آنچه مستاجر باید بپردازد یا اجرت المثل مجموع است و اجرت المسمی بر او لازم نیست و برخی هم معتقدند اجرت المسمی به علاوه اجرت المثل نسبت به مقدار بیشتر بر او لازم است. (یعنی همان چیزی که سید در مورد شرط گفتند)
مبنای این حرف هم این است که با تباین منفعت، باز هم عین مورد اجاره واجد یک منفعت است. و آن منفعت گاهی صرف در موردی میشود که از طرف مستاجر مجاز است و گاهی در موردی صرف میشود که از طرف مستاجر غیر مجاز است. در موارد تقیید هم همین طور است.
مثلا یک مغازه ممکن است در آهنگری استفاده شود و ممکن است در بقالی استفاده شود. این مغازه منفعت واحدی دارد که قابل صرف در یکی از این دو است و این اختلاف در کیفیت استیفاء موجب نمیشود شیء دارای منفعت متعدد باشد.
ادعا شده است اینجا منافع متعددی وجود ندارد، این حیوان قابلیت حمل بار دارد، و این قابلیت را میتوان در موارد مختلفی صرف کرد. خانه قابلیت سکونت یا نگه داری و حفظ اشیاء را دارد و این قابلیت را میتوان در موارد مختلف استفاده کرد.
این موارد متفاوت است با عین که در زمان واحد چند منفعت دارد که میتوان آنها را هم زمان استیفاء کرد. در مواردی که منافع متعدد متضادی متصور است که عین قابلیت صرف در همه آنها را ندارد و فقط در یکی از آنها قابل صرف است، در این موارد عین منفعت واحد دارد و در مواردی که منفعت واحد باشد، معنا ندارد مستاجر ضامن دو منفعت باشد. هم ضامن منفعت مورد اجاره باشد و هم ضامن منفعت مورد استفاده باشد.
یک منفعت بیشتر وجود ندارد اگر مستاجر آن را در موردی که در اجاره مشخص شده است استفاده کند منفعت را در مورد مشروع استفاده کرده است و اگر مستاجر آن را در موردی که در غیر موردی که در اجاره مشخص شده است استفاده کرده باشد منفعت را در مورد غیر مشروع استفاده کرده است.
در جایی هم که حدی را در اجاره قید قرار داده باشند و مستاجر بیش از آن استفاده کرده باشد، مستاجر ضامن اجرت المسمی است و مقدار مازاد هم مضمون به اجرت المثل است.
خلاصه اینکه در جایی که عین دارای منافع متضادی باشد که هم زمان قابل استیفاء نیستند عین دارای منافع متعدد نیست بلکه یک منفعت است که در موارد مختلفی قابل استیفاء است پس منفعتی که استیفاء شده است، متباین با منفعتی که مورد اجاره بوده است نیست بلکه عین منفعت واحدی دارد که قابل صرف در موارد مختلف است.
و لذا برخی گفتهاند حتی اگر منفعت مباینی از منفعت در مورد اجاره را از عین استیفاء کند مستاجر ضامن اجرت المسمی است و نسبت به مقدار بیشتر از نظر مالیت، ضامن اجرت المثل مقدار زیادی است.
مثلا اگر مغازهای بقالی باشد ماهی یک میلیون تومان اجاره آن باشد و اگر آهنگری باشد ماهی سه میلیون تومان اجاره آن است. حال مستاجر که باید مغازه را برای بقالی استفاده میکرد برای آهنگری استفاده کرده باشد یعنی یک سوم منفعت را مالک بوده است.
اگر این مستاجر مغازه را برای صرف در بقالی ماهی پانصد هزار تومان اجاره کرده باشد، و بعد آهنگری زده باشد اجرت المسمی را ضامن است و اجرت المثل مقدار مازاد را هم ضامن است یعنی دو میلیون تومان که اجرت المثل مقدار ما زاد آهنگری است را هم ضامن است پس در نهایت باید دو میلیون و پانصد هزار تومان به موجر بپردازد.
و این متفاوت است با جایی که بگوییم مستاجر ضامن اجرت المثل مجموع منفعت استیفاء شده است.
خلاصه اینکه از نظر این دسته از علماء، عین دارای منافع متعدد نیست بلکه منفعت واحدی دارد که دارای مراتب مختلفی است.
در مقابل مثل مرحوم سید هستند که معتقدند عین منافع متعدد و متباینی دارد که هم زمان قابل استیفاء نیستند. این دسته معتقدند عین منافع متعددی که دارد که استیفای آنها به نحو ترتب است و همان طور که در بحث ترتب در اصول میگویند اگر فرد هم اهم را ترک کند و هم مهم را ترک کند، دو معصیت کرده است و اگر فقط اهم را ترک کند، یک معصیت کرده است. پس اگر فرد هر دو را ترک کند دو معصیت کرده است هر چند در انجام دو کار هم زمان ممکن نبوده است.
در اینجا هم منافع متعدد است که استیفاء آنها هم زمان ممکن نیست پس دو منفعت است و هر دو مضمون است. و بلکه ملکیت منافع متضاد هم عقلا ممکن است.
ممکن است اشکال شود که در این صورت غاصب باید ضامن همه منافع متصور برای عین باشد در حالی که این طور نیست.
مرحوم آقای خویی جواب دادهاند که ملاک مضمون بودن، صرفا مملوک بودن نیست بلکه ملاک ضمان منافع شیء، علاوه بر مملوک بودن، تفویت منفعت توسط غاصب است. و شیء که در زمان واحد نمیتواند در بیش از یک منفعت استفاده شود، منافع دیگر را ضامن نیست چون منافع دیگر اگر چه مملوک بوده است اما تلف شدن آن مستند به غاصب نیست بلکه از این جهت است که عین قابلیت استیفاء دو منفعت هم زمان را ندارد.
بله ملکیت منافع متضاد باید لغو نباشد و همین مساله ما برای عدم لغویت کافی است. و مستاجر ضامن منفعت استیفاء شده است چون آن را تلف کرده است و آن هم مملوک موجر بوده است و ضامن منفعت مورد اجاره هم هست چون مورد اجاره بوده است و به دلیل عقد صحیح مضمون است.