گفتیم شرط ثبوت قصاص این است که اگر مقتول از نظر حریت پایینتر از قاتل نباشد و لذا اگر قاتل حر باشد و مقتول مملوک باشد قصاص ثابت نیست.
و با فرض رعایت این شرط، تساوی در مرد و زن بودن نیاز نیست و لذا اگر مرد آزاد، زن آزادی را بکشد محکوم به قصاص است البته با رد فاضل دیه همان طور که اگر زن آزاد، مرد آزادی را بکشد محکوم به قصاص است و زائد بر قصاص چیزی بر زن ثابت نیست.
اما در هر دو مورد روایاتی هست که خلاف این حکم از آنها استفاده میشود و لذا باید روایات را ذکر کنیم و از استدلال به آنها هم جواب بدهیم.
از صاحب جواهر نقل کردیم در جایی که زن مقتول باشد و مرد قاتل باشد ولی مقتول حق مطالبه به دیه ندارد و فقط میتواند با رد فاضل دیه قصاص کند یا مصالحه کنند و ایشان به علامه اشکال کردهاند که وجهی برای مطالبه به دیه نیست. در حقیقت مساله تعین قصاص در موارد قتل عمد آن قدر برای ایشان محکم بوده است که به خاطر آن حتی در این موارد هم به تعین قصاص و عدم جواز مطالبه دیه حکم کردهاند و ظاهر مشهور هم همین است بلکه شاید حتی ادعای اجماع شده باشد.
عرض ما این بود که حتی اگر در مساله قتل عمد هم بپذیریم که قصاص متعین است اما در اینجا نمیتوان آن حکم را منطبق کرد.
اینکه آیا در موارد قتل عمد، قصاص متعین است یا ولی دم بین قصاص و مطالبه به دیه مخیر است بحث مفصل دیگری است که از نظر ما حق عدم تعین قصاص است و اکثر ادلهای که برای تعین قصاص ذکر شده است فاقد ارزش هستند و فقط یک روایت صحیحه عبدالله بن سنان است:
عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً قِيدَ مِنْهُ إِلَّا أَنْ يَرْضَى أَوْلِيَاءُ الْمَقْتُولِ أَنْ يَقْبَلُوا الدِّيَةَ فَإِنْ رَضُوا بِالدِّيَةِ وَ أَحَبَّ ذَلِكَ الْقَاتِلُ فَالدِّيَةُ اثْنَا عَشَرَ أَلْفاً أَوْ أَلْفُ دِينَارٍ أَوْ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ إِنْ كَانَ فِي أَرْضٍ فِيهَا الدَّنَانِيرُ فَأَلْفُ دِينَارٍ وَ إِنْ كَانَ فِي أَرْضٍ فِيهَا الْإِبِلُ فَمِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ إِنْ كَانَ فِي أَرْضٍ فِيهَا الدَّرَاهِمُ فَدَرَاهِمُ بِحِسَابِ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً (تهذیب الاحکام، جلد ۱۰، صفحه ۱۵۹)
از این روایت استفاده شده است که در قتل عمد قصاص متعین است و غیر از قصاص فقط بر اساس صلح ثابت میشود که از نظر ما روایات متعددی در مقابل این روایات وجود دارد که از آنها تخییر بین قصاص و مطالبه به دیه ثابت است و نهایت این است که بین آنها تعارض است. که البته از نظر ما بین آنها جمع عرفی وجود دارد.
اما فرضا هم که در آن مساله بپذیریم قصاص متعین است و مطالبه به دیه فقط بر اساس صلح جایز است در این مساله (قاتل مرد و مقتول زن) روایات صحیح و معتمدی داریم که بر اساس آنها اولیای زن بین قصاص و مطالبه به دیه مخیرند. و اجماع تعبدی هم در این بین نیست.
مرحوم آقای خویی که در این مورد مثل سایر مواردی که فاضل دیه ثابت است به تخییر بین قصاص و مطالبه به دیه حکم کردهاند اما ایشان به قاعده عدم بطلان خون مسلمان تمسک کردهاند که از نظر ما این دلیل برای این حکم ناتمام است و قبلا توضیح آن گذشت.
اما روایاتی که بر تخییر بین قصاص و مطالبه به دیه در این موارد حکم میکند:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ فِي رَجُلٍ قَتَلَ امْرَأَةً مُتَعَمِّداً فَقَالَ إِنْ شَاءَ أَهْلُهَا أَنْ يَقْتُلُوهُ وَ يُؤَدُّوا إِلَى أَهْلِهِ نِصْفَ الدِّيَةِ وَ إِنْ شَاءُوا أَخَذُوا نِصْفَ الدِّيَةِ خَمْسَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ قَالَ فِي امْرَأَةٍ قَتَلَتْ زَوْجَهَا مُتَعَمِّداً فَقَالَ إِنْ شَاءَ أَهْلُهُ أَنْ يَقْتُلُوهُ قَتَلُوهَا وَ لَيْسَ يَجْنِي أَحَدٌ أَكْثَرَ مِنْ جِنَايَتِهِ عَلَى نَفْسِهِ (الکافی، جلد ۷، صفحه ۲۹۹)
روایت از نظر سندی صحیح است و صریح در تخییر اولیای مقتول بین قصاص و بین مطالبه به دیه است.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ أُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِرَجُلٍ قَدْ ضَرَبَ امْرَأَةً حَامِلًا بِعَمُودِ الْفُسْطَاطِ فَقَتَلَهَا فَخَيَّرَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَوْلِيَاءَهَا أَنْ يَأْخُذُوا الدِّيَةَ خَمْسَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ غُرَّةٌ وَصِيفٌ أَوْ وَصِيفَةٌ لِلَّذِي فِي بَطْنِهَا أَوْ يَدْفَعُوا إِلَى أَوْلِيَاءِ الْقَاتِلِ خَمْسَةَ آلَافِ [دِرْهَمٍ] وَ يَقْتُلُوهُ (الکافی، جلد ۷، صفحه ۳۰۰)
روایت از نظر سندی صحیح است و صریح در تخییر است.
الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي الرَّجُلِ يَقْتُلُ الْمَرْأَةَ قَالَ إِنْ شَاءَ أَوْلِيَاؤُهَا قَتَلُوهُ وَ غَرِمُوا خَمْسَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ لِأَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ وَ إِنْ شَاءُوا أَخَذُوا خَمْسَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ مِنَ الْقَاتِلِ (تهذیب الاحکام، جلد ۱۰، صفحه ۱۸۲)
عَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنْ قَتَلَ رَجُلٌ امْرَأَةً خُيِّرَ أَوْلِيَاءُ الْمَرْأَةِ إِنْ شَاءُوا أَنْ يَقْتُلُوا الرَّجُلَ وَ يَغْرَمُوا نِصْفَ الدِّيَةِ لِوَرَثَتِهِ وَ إِنْ شَاءُوا أَنْ يَأْخُذُوا نِصْفَ الدِّيَةِ (تهذیب الاحکام، جلد ۱۰، صفحه ۱۸۲)
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ قُلْتُ رَجُلٌ قَتَلَ امْرَأَةً فَقَالَ إِنْ أَرَادَ أَهْلُ الْمَرْأَةِ أَنْ يَقْتُلُوهُ أَدَّوْا نِصْفَ دِيَتِهِ وَ قَتَلُوهُ وَ إِلَّا قَبِلُوا نِصْفَ الدِّيَةِ (تهذیب الاحکام، جلد ۱۰، صفحه ۱۸۲)
و روایات متعدد دیگری که در این بیان هست و لذا هیچ جایی برای تردید نیست و اجماع تعبدی هم در این مساله وجود ندارد و لذا مثل مرحوم آقای خویی هم به خلاف آنها فتوا دادهاند.
اما اینکه اگر مرد قاتل باشد و زن مقتول باشد و ولی دم قصاص کند باید فاضل دیه را رد کند در روایات متعددی وارد شده است.
در مقابل از برخی روایات ممکن است عدم رد فاضل دیه استفاده شود. مثل:
النَّوْفَلِيُّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَتَلَ رَجُلًا بِامْرَأَةٍ قَتَلَهَا مُتَعَمِّداً وَ قَتَلَ امْرَأَةً قَتَلَتْ رَجُلًا عَمْداً (تهذیب الاحکام، جلد ۱۰، صفحه ۱۸۳)
این روایت فرضا اگر بر عدم لزوم رد فاضل دیه هم دلالت کند به اطلاق بر آن دلالت دارد و این اطلاق با روایات متعدد دیگری که بر لزوم رد فاضل دیه دلالت دارند مقید میشود.
اما اینکه اگر زنی مردی را بکشد و اولیای مقتول او را قصاص کنند چیزی بیش از قصاص مستحق نیستند در روایات متعددی آمده است اما از یک روایت خلاف آن استفاده میشود:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى وَ مُعَاوِيَةُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ فِي امْرَأَةٍ قَتَلَتْ رَجُلًا قَالَ تُقْتَلُ وَ يُؤَدِّي وَلِيُّهَا بَقِيَّةَ الْمَالِ وَ فِي رِوَايَةِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ بَقِيَّةَ الدِّيَةِ (تهذیب الاحکام، جلد ۱۰، صفحه ۱۸۳)
مرحوم شیخ گفتهاند این روایت شاذ است و با قرآن هم مخالف است.
مرحوم صاحب وسائل گفتهاند ممکن است بر انکار هم حمل شود یعنی «وَ يُؤَدِّي وَلِيُّهَا بَقِيَّةَ الْمَالِ» در مقام انکار گفته شده است نه در مقام اخبار.
و بعد فرمودهاند شاید بر استحباب حمل شود چون روایات دال بر عدم استحقاق چیزی بیش از قصاص نص است و لذا باید این روایات از نظر حکمی حمل شوند.
و بعد هم فرمودهاند این روایت را میتوان بر تقیه هم حمل کرد و احتمال دارد اصل روایت در مورد زنی بوده است که مردی او را کشته است که امام علیه السلام فرمودهاند مرد قصاص میشود و فاضل دیه هم به او رد بشود.
اما روایاتی که بر حکم عدم استحقاق چیزی بیش از قصاص دلالت میکند:
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْمَرْأَةِ تَقْتُلُ الرَّجُلَ مَا عَلَيْهَا قَالَ لَا يَجْنِي الْجَانِي عَلَى أَكْثَرَ مِنْ نَفْسِهِ (تهذیب الاحکام، جلد ۱۰، صفحه ۱۸۲)
و روایت ابن سنان هم که نقل کردیم.