عدم صحت قسم به غیر خدا (ج۱۹-۱-۸-۱۴۰۰)
بحث در جواز و صحت قسم به هر کدام از اسامی خدا بود و اینکه قسم به خصوص لفظ جلاله لازم نیست. معروف بین فقهاء همین است و بلکه ما مخالفی پیدا نکردیم و فقط احتمال اختصاص به لفظ جلاله در کلمات برخی از فقهاء مطرح شده است. ما برای عدم اشتراط لفظ جلاله به برخی روایات از جمله صحیحه ابوحمزه ثمالی و ابو ایوب استدلال کردیم و گفتیم روایاتی مثل صحیحه محمد بن مسلم و علی بن مهزیار و ... بر این مطلب دلالتی ندارند و نه تنها اطلاقی ندارند بلکه حتی مثل مرحوم اردبیلی گفته است متبادر از این روایات اعتبار لفظ جلاله است. ما اگر چه این تبادر را نپذیرفتیم اما اطلاق را هم نپذیرفتیم در نتیجه این روایات نه اختصاص را اثبات میکنند و نه با اختصاص منافات دارند. مفاد این روایات چیزی بیش از این نیست که به غیر خدا نمیتوان قسم خورد اما اینکه آیا در قسم به خدا، لفظ خاص یا زبان خاصی شرط است یا نه، از این روایات استفاده نمیشود.
در ادامه به روایت سکونی اشاره کردیم و گفتیم مفاد آن اعتبار قسم با لفظ جلاله «الله» است. اطلاق این روایت اقتضاء میکند که قسم در هر جایی باید با لفظ «الله» باشد چون مفاد آن این بود که قسم تا وقتی «يَقُولَ أَقْسَمْتُ بِاللَّهِ أَوْ حَلَفْتُ بِاللَّهِ.» ارزشی ندارد.
این روایت مشروعیت و صحت قسم را در خصوص لفظ جلاله منحصر کرده است بلکه حتی متفاهم از آن اعتبار زبان عربی است.
ما کسی را ندیدیم که به این روایت در محل بحث ما استدلال کرده باشد اما اگر قرار باشد بر اختصاص صحت قسم به لفظ جلاله یا زبان عربی دلیلی وجود داشته باشد این روایت است.
اگر این روایت صحت قسم را منحصر کرده بود در قسم به الله، بر این دو مطلب دلالت نداشت همان طور که در ضمن بیان استدلال به روایت ابوحمزه و ابو ایوب بیان کردیم. قسم به اسامی خدا یا به هر زبانی دیگر غیر از عربی، قسم به الله هست اما در این روایت صحت قسم را منحصر در قول به قسم به الله منحصر کرده است و این تعبیر در موارد قسم به سایر اسامی خدا یا به زبانهای دیگر صادق نیست بله در این موارد فرد «حلف بالله» اما «لم یقل اقسمت بالله».
البته گفتیم در روایت محتمل است مراد این باشد که صرف بیان اینکه قسم خوردم کافی نیست و باید مقسوم به هم ذکر شود اما این احتمال خلاف اطلاق روایت است.
شواهد متعددی در کلمات فقهاء وجود دارد که از تعبیر «قول» همین مطلب را فهمیدهاند لذا مشهور فقهاء در بحث حج، جدال را منحصر در «لا والله» و «بلی والله» دانستهاند و علت آن این است که در روایت جدال به «قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّهِ» معنا شده است.
یا در باب قسم بر فعل و ترک یا نذر، از همین تعبیر در روایات، تلفظ به خصوص لفظ جلاله را استفاده کردهاند.
ما اگر چه در مثل جدال خصوص تلفظ به لفظ «الله» را لازم نمیدانیم اما در اینجا به نظرمان ظهور این روایت اختصاص به لفظ جلاله است. تفاوت این دو مقام این است که در آنجا مناسبات حکم و موضوع اقتضاء میکند جدال به خصوص لفظ جلاله اختصاص نداشته باشد چون آن روایات در مقام تفسیر جدال است و متفاهم جدال، بحث برای اثبات حرف است و در این روایات در حقیقت جدال به اثبات حرف با قسم تفسیر شده است و اینکه بحث بدون قسم جدال نیست نه اینکه جدال با قسم به اسامی دیگر، جدال نیست و شاهد آن این است که در موارد بحث با قسم، عرفا جدال است هر چند به لفظ جلاله نباشد و این روایت در مقام نفی جدال از این موارد نیست بلکه در مقام اثبات این است که جدال باید با قسم باشد. بنابراین بر اساس متفاهم عرفی و مناسبات حکم و موضوع در بحث جدال، معتقدیم تلفظ به لفظ جلاله لازم نیست اما در محل بحث ما این چنین مناسباتی وجود ندارد و وجود خصوصیت کاملا محتمل است و الغای خصوصیت هم خلاف اصل است و اصل در قیود احتراز و دخالت است و احتمال عدم دخل تا وقتی ثابت نشود ارزشی ندارد.
بلکه حتی ممکن است کسی از این روایت اشتراط قول در مقابل کتابت و نوشتن هم استفاده کند با اینکه اگر این روایت نباشد مقتضای اطلاقات کفایت قسم با کتابت است چون حتما بر قسم به خدا با کتابت، قسم به خدا صدق میکند و لذا تمسک به تبادر برای اثبات لزوم تلفظ و عدم صحت کتابت ناتمام است.
البته از این بیان در مورد عدم کفایت کتابت میتوان این طور پاسخ داد که مراد روایت این است که اگر فرد قسم را به قول انشاء میکند باید این طور قسم بخورد نه اینکه اگر فرد قسم را به قول انشاء نمیکند بلکه به کتابت انشاء میکند مجزی نیست. بله دلالت میکند که در آن صورت هم صرف نوشتن «اقسمت» کافی نیست و باید «بالله» را هم بنویسد.
اما این جواب در مورد تلفظ به لفظ الله و عربی بودن قابل بیان نیست.
در نتیجه با اینکه معروف بین فقهاء این است که قسم به همه اسماء الهی جایز است و لفظ عربی هم شرط نیست اما به نظر ما با وجود این روایت نمیتوان به این نظر ملتزم شد و فتوا داد.
البته در قانون فعلی، در ماده ۲۸۱ آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب این طور آمده است: «سوگند بايد مطابق قرار دادگاه و با لفظ جلاله (و اللّهباللّهتاللّه) يا نام خداوند متعال به ساير زبانها اداء گردد»
و در ماده ۲۰۳ قانون مجازات اسلامی هم آمده است: «سوگند بايد مطابق قرار دادگاه و با لفظ جلاله والله، بالله، تالله يا نام خداوند متعال به ساير زبانها اداء شود»
این قانون اگر چه از نظر ما درست است اما بر خلاف نظر و اجماع فقهاء است و اینکه این قانون بر چه اساسی نوشته شده است باید مورد بررسی قرار بگیرد.
برچسب ها: قسم, سوگند, قسم به خدا, قسم به لفظ جلاله, قسم به عربی, عدم صحت قسم به غیر لفظ الله, عدم صحت قسم به غیر عربی