باسمه تعالی

بحث به مفهوم شرط رسید. اساس عدم دلالت یا دلالت جمله شرطیه بر مفهوم، دلالت آن بر انحصار جزاء در مورد شرط است.

و مبنای این بحث این است که آیا در قضیه شرطیه اطلاق مقامی هست یا نه؟ یعنی ظهور قضیه شرطیه در این است که متکلم در مقام بیان تمام حالات موضوع است؟

اطلاق مقامی که خلاف اصل است اینجا قرار است ظهور قضیه شرطیه باشد.

اگر احراز شود متکلم در مقام بیان تمام الموضوع است بلاشک قضیه دلالت بر مفهوم دارد و اینکه تمام قیود اخذ شده دخیل در حکم هستند و غیر آنها دخالتی در حکم ندارد.

مرحوم آخوند فرموده است قضیه شرطیه دلالت بر مفهوم ندارد ایشان پنج استدلال برای دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم ذکر کرده اند و جواب داده اند که عمده وجوه همین وجوه هستند.

وجه اول: وجه عام در تمام ظهورات که تبادر و عدم صحت سلب است. یعنی از قضیه شرطیه عند الاطلاق و عند التجرد عن القرینة مفهوم به ذهن متبادر می شود.

مرحوم آخوند از این استدلال دو جواب می دهند: اول اینکه ما تبادر را قبول نداریم. از قضیه شرطیه حصر جزاء در موارد شرط متبادر نمی شود و شاهد آن این است که قضیه شرطیه در مواردی استعمال شده است که مفهوم ندارد و در موارد این استعمالات کلفت و معونه خلاف ظاهری نیست. مثلا الثوب اذا لاقاه دم ینجس هیچ دلالتی بر مفهوم ندارد و هیچ تکلفی هم در آن نیست.

جواب دوم اینکه در مرافعات و مخاصمات استعمال قضایای شرطیه هیچ مفهومی ندارد و لذا اگر فرد مفهوم حرفش را انکار کند حرف او را می پذیرند.

در مقابل عده ای مثل مرحوم محقق داماد قائل به تبادر مفهوم از قضیه شرطیه شده اند.

سوال اینجا ست که چطور می شود در یک بحث یک نفر ادعای تبادر می کند و دیگری انکار تبادر می کند و هر دو نفر هم از اصولیین متبحر هستند؟

خصوصا که استظهار امری حسی است. در امور حدسی اختلاف کاملا طبیعی و منطقی است اما مبنای استظهارات حس است و در امور حسی طبیعتا اختلاف نباید واقع شود. و لذا در امور حسی اگر شرایط یکسان باشد و افراد شاذی شهادت بدهند شهادت آنها علی القاعده مردود است و لذا رد شهادت آنها احتیاج به دلیل ندارد. و از همین باب در روایات وارد شده است که اگر فقط دو نفر ادعای رویت هلال کرده اند شهادت آنها پذیرفته نیست چون اگر دو نفر دیده باشند باید  پنجاه نفر دیده باشند و اگر پنجاه نفر دیده باشند باید هزار نفر دیده باشند.

در جواب این سوال باید گفت آنچه منشا این اختلاف در استظهارات است یکی از دو امر است:

یا نقص استقرا است یعنی هر کدام بخشی از استعمالات را دیده اند و طبق آن استظهار کرده اند.

و یا اینکه استظهار آنها درست است اما مبتنی بر حاق لفظ نیست. کلام مکتنف به قرائنی است که از آنها غفلت شده است و این هم حدسی است نه حسی. وجود قرینه وجدانی است اما قرینیت آن حدسی است.

با توجه به این نکته باید گفت مرحوم آخوند جمله ای از استعمالات را دیده اند که مفهوم ندارد و مرحوم محقق داماد هم جمله ای از استعمالات را دیده اند که یقینا مفهوم دارد. مثلا اذا شهد عندک شاهدان مرضیان رای الهلال ... یعنی اگر شاهد مرضی نبود هلال ثابت نمی شود.

ممکن است بگوییم ثبوت مفهوم در یک سنخ از قضایای شرطیه است و عدم ثبوت آن در سنخ دیگری از قضایای شرطیه است و این را به دو تفصیل می توان بیان کرد.

 

و السلام علیکم

باسمه تعالی

کلامی از مرحوم آیت الله بروجردی نقل کردیم ایشان حمله شدیدی به اصولیین متاخر کرده است و آنها را متهم به عدم فهم کلام اصولیین متقدم کرده است.

ایشان می فرمایند سنخ مفهوم به حسب ماهیت از سنخ دلالت لفظ نیست و ملاک دلالت کلام بر مفهوم ملاک دلالت لفظ که ظهور و وضع و لغت می باشد نیست.

باید ابتدا مشخص شود منظور از مفهوم چیست. شکی نیست که دلالت لفظی بر مفهوم از قبیل دلالت مطابقی یا تضمنی نیست و در کلمات متاخرین گفته شده از قبیل دلالت التزامی است و بعد بحث کرده اند که آیا بین بالمعنی الاخص است یا بالمعنی الاعم یا اصلا لازم غیر بین است.

بعضی مثل مرحوم نایینی گفته اند که بین بالمعنی الاخص است.

از طرف دیگر اگر مفهوم از سنخ دلالت لفظ باشد منفک از حجیت نخواهد بود پس چرا در کلمات مطرح می شود که آیا مفهوم حجت است یا حجت نیست؟

متاخرین وقتی از حجیت بحث کرده اند گفته اند منظور این است که آیا اصلا مفهوم وجود دارد یا ندارد که اگر وجود داشته باشد حتما حجت است.

مرحوم آیت الله بروجردی فرموده اند همه این بحث ها مبتنی بر این است که منظور قدما را متوجه نشده اند چون فکر کرده اند ملاک اعتبار مفهوم به دلالت و ظهور و وضع و لغت است.

و استدلال قدما را نیز متوجه نشده اند و به آن اشکال کرده اند. مثلا مرحوم سید مرتضی منکر مفهوم است و دلیل را این می داند که در آیه و استشهدوا شهیدین من رجالکم اگر مفهوم داشت باید شهادت یک نفر با قسم یا شهادت یک مرد و دو زن پذیرفته نمی شد در حالی که یقینا این شهادات هم پذیرفته است پس آیه مفهوم ندارد.

متاخرین چون متوجه نشده اند گفته اند این منافات با مفهوم داشتن ندارد چون مفهوم از سنخ ظهور است و اینجا از ظهور رفع ید می کنیم.

و برخی دیگر گفته اند اصلا این آیه جمله شرطیه نیست تا مفهوم داشته باشد بلکه لقب است و مفهوم ندارد.

مرحوم آقای بروجردی فرموده اند این حرف ها به دلیل نرسیدن به مقصود قدما ست. و بعد خود ایشان وارد حقیقت مفهوم عند القدما شده اند و به تعبیر روشن مفهوم عند المتاخرین را منطوق می دانند نه اینکه مفهوم باشد. (البته ایشان چنین تعبیری ندارند ولی از ظاهر کلمات ایشان چنین چیزی بر می آید.)

ایشان فرموده اند منظور قدما از مفهوم از سنخ دلالت لفظ نیست بلکه منظورشان این است که این مطلب فهمیده می شود اما بدون اینکه کلام به ملاک ظهور بر آن دلالت کند.

دلالت کلام بر مفهوم به حکم عقل است یعنی عقل حکم می کند کلام اگر حاوی یک قید است و آن قید دخالت در حکم ندارد اخذ آن قید لغو خواهد بود و کار لغو و بیهوده از حکیم صادر نمی شود و این نشان دهنده دخالت آن قید در حکم است.

اگر مفهوم از سنخ دلالت لفظ باشد از هر جایی شنیده می شد و لو از غیر ذی شعور باید مفهوم به ذهن می آمد در حالی که اینگونه نیست و اگر مقام حکمت نباشد کلام دلالتی بر مفهوم نخواهد داشت.

عقلا مفهوم را به ملاک افهام و ظهور حجت نمی دانند و شاهد آن این است که مفهوم دائر مدار قصد تفهیم نیست.

کلام سید مرتضی نیز طبق این حرف درست است ایشان می گوید وقتی می توان به جای دو شاهد مرد چیز دیگری اقامه کرد کلام شارع دلالت می کند که حکم موضوع دارد و این موضوع چند صورت دارد و لذا منافات ندارد که قضیه مفهوم نداشته باشد و این یعنی سید مرتضی مفهوم را به ملاک عقل دانسته است.

و بر این اساس فرقی بین انواع مفهوم نیست.

به هر حال کلام ایشان اگر بیان تحقیق نزد خود ایشان باشد وجهی دارد و این همان بیانی است که مرحوم آقای خویی نیز در مفهوم وصف به آن تصریح کرده است.

اما مرحوم آقای بروجردی می فرمایند منظور قدما نیز همین است و برخی کلمات اصولیین نیز ممکن است با این مطلب مطابق باشد. اما آیا منظور همه همین بوده است؟ ایشان اهل تتبع است و گزاف ادعایی نمی کند.

ولی این جهت بحث مهم نیست. باید دید مقتضای تحقیق چیست.

مرحوم آخوند می گوید دلالت کلام بر مفهوم از باب ظهور است و این ظهور دو منشا می تواند داشته باشد یا از وضع و لغت باشد و یا از مقدمات حکمت و اطلاق نشات گرفته باشد.

و در حقیقت کلام مرحوم آقای بروجردی ملاک سومی برای اعتبار مفهوم می شود.

نکته مهمی که در کلمات متاخرین هست و باید بررسی شود الانتفاء عند الانتفاء است.

 

مفهوم شرط

مرحوم آخوند فرموده اند شکی نیست که قضیه شرطیه در مواردی  استعمال شده است و مفهوم از آن اراده شده است.

و لکن تردید در این است که دلالت قضایا بر مفهوم به وضع است یا به اطلاق به نحوی که اگر قضیه بود باید حمل بر مفهوم شود.

و لذا ایشان دنبال این جهت شده اند که اگر بخواهیم قائل به مفهوم شویم باید ملتزم به این باشیم که ملاک ظهور قضیه در مفهوم علت منحصره بودن شرط است.

و السلام علیکم

صفحه5 از5

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است