شرایط شاهد: عقل (ج۲۶-۹-۸-۱۴۰۲)

بحث در ادله اشتراط عقل در شاهد است. چهارمین دلیل روایات بود که در حقیقت هر کدام از آنها دلیل جداگانه‌ای محسوب می‌شوند.
یکی از روایات، معتبره سکونی است که در آن گفته شده است شهادت در صورتی حجت است که شاهد مرضی باشد و گفتیم تقریب استدلال در این روایت در آیه شریفه سوره بقره هم قابل بیان است و البته استدلال به آیه بر اشتراط عقل به نحو مطلق بر انضمام اجماع بر عدم فرق بین موارد مختلف شهادت متوقف است.
نتیجه آنچه در آیه شریفه مذکور است این است که تنها شهادت کسانی حجت است که در نظر عقلاء شهادت آنها مورد پذیرش باشد. نه به این معنا که شهادت هر کس در عرف مورد پذیرش بود در شرع هم حجت است بلکه به این معنا که شارع هم این شرط را پذیرفته است که شهادت شاهدی حجت است که عقلاء شهادت او را بپذیرند و دیوانه از نظر عقلاء جزو افرادی نیست که شهادت او مورد رضایت و پذیرش باشد.
به نظر ما بعید نیست رد شهادت برخی افراد در روایات بر اساس همین شرط باشد یا حتی تفصیل بین شهادت در امور کم اهمیت و با اهمیت بر همین اساس باشد که شهادت آنها در امور کم اهمیت مورد پذیرش عقلاء است ولی در امور با اهمیت نه. مثل اینکه گفته شده است شهادت مملوک در یا ولد الزنا یا زن در امور کم اهمیت مقبول است اما در امور با اهمیت حجت نیست.
مثلا:
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تَجُوزُ شَهَادَةُ الْمَرْأَةِ فِي الشَّيْ‌ءِ الَّذِي لَيْسَ بِكَثِيرٍ فِي الْأَمْرِ الدُّونِ وَ لَا تَجُوزُ فِي الْكَثِيرِ. (تهذیب الاحکام، جلد ۶، صفحه ۲۷۰)
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ شَهَادَةِ وَلَدِ الزِّنَا فَقَالَ لَا تَجُوزُ إِلَّا فِي الشَّيْ‌ءِ الْيَسِيرِ إِذَا رَأَيْتَ مِنْهُ صَلَاحاً. (تهذیب الاحکام، جلد ۶، صفحه ۲۴۴)
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ شَهَادَةِ الصَّبِيِّ وَ الْمَمْلُوكِ فَقَالَ عَلَى قَدْرِهَا يَوْمَ أُشْهِدَ تَجُوزُ فِي الْأَمْرِ الدُّونِ وَ لَا تَجُوزُ فِي الْأَمْرِ الْكَثِيرِ (تهذیب الاحکام، جلد ۶، صفحه ۲۵۲)
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ الْمَمْلُوكِ الْمُسْلِمِ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ لِغَيْرِ مَوَالِيهِ فَقَالَ تَجُوزُ فِي الدَّيْنِ وَ الشَّيْ‌ءِ الْيَسِيرِ. (تهذیب الاحکام، جلد ۶، صفحه ۲۵۰)
مرضی بودن امری نسبی است یعنی ممکن است کسی تا جایی و مقداری یا فقط نسبت به برخی امور مرضی باشد مثل ضامن.
پس این امر تازه‌ای نیست و کاملا هم قابل التزام است و لذا یکی از شروط شاهد به نظر ما این است که شاهد باید مرضی در نزد عقلاء باشد و کسی که مرضی نباشد شهادتش معتبر نیست.
محقق نراقی فرموده است این آیه بر اعتبار مرضی بودن و به تبع اشتراط عقل دلالت ندارد چون این آیه به قرینه قبلش، ارشادی است. آیه در مورد کتابت دین است و روشن است که هم کتابت و هم استشهاد در دین الزام شرعی ندارد و لذا از این آیه نمی‌توان اشتراط را فهمید.
عرض ما این است که حتی اگر آیه ارشاد هم باشد ارشاد به این است که در موارد دین شاهد بگیرید که اگر روزی کار به نزاع و دادگاه کشیده شد دلیل داشته باشید. اصلا علت شاهد گرفتن همین است و گرنه برای برکت که شاهد نمی‌گیرند! پس شاهد گرفتن برای اقامه حجت در هنگام نیاز است (هر چند لازم هم نباشد) و اگر شهادت غیر مرضی هم مقبول است چرا باید امر کند به اینکه شاهدی بگیرید که مرضی باشد؟! در این صورت دخالت این قید لغو خواهد بود. لذا صرف اینکه این آیه ارشاد است دلیل بر این نیست که بر اشتراط مرضی بودن دلالت ندارد.
نتیجه اینکه شهادت کسی که مرضی نیست مسموع نیست و از جمله آنها مجنون است.
روایت دیگری که می‌تواند بر این شرط دلالت کند موثقه سماعه است:
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يُرَدُّ مِنَ الشُّهُودِ فَقَالَ الْمُرِيبُ وَ الْخَصْمُ وَ الشَّرِيكُ وَ دَافِعُ مَغْرَمٍ وَ الْأَجِيرُ وَ الْعَبْدُ وَ التَّابِعُ وَ الْمُتَّهَمُ كُلُّ هَؤُلَاءِ تُرَدُّ شَهَادَاتُهُمْ. (تهذیب الاحکام، جلد ۶، صفحه ۲۴۲)
مطابق این روایت یکی از کسانی که که شهادتش مردود است شخص «مریب» است یعنی شهادتی که در معرض تردید و شک و نوعی تهمت است. شهادت دیوانه، شهادت مریب است و از بعضی روایات استفاده می‌شود که ردّ شهادت متهم به خاطر همین مریب بودن است و لذا برای اعتبار عقل می‌توان به ردّ شهادت مریب و متهم استدلال کرد. متهم بودن از این جهت موجب ردّ شهادت است که احتمال کذب در آن قوی است البته در مورد شخص متهم احتمال تعمد کذب وجود دارد اما به حسب فهم عقلاء تعمد کذب موضوعیت ندارد بلکه آنچه مهم است احتمال مخالف با واقع است حتی اگر فرد از کسانی باشد که شهادتش ذاتا ضعیف است مثل شهادت کسی که ضابط نیست و لذا کسی که احتمال تعمد کذب در او وجود ندارد اما احتمال مخالفت با واقع در شهادتش هست مثل کسی که ضابط نیست و ... شهادتش حجت نیست و در مورد دیوانه هم همین احتمال وجود دارد.
درست است که ما قبلا گفتیم ملاک اعتبار شهادت با ملاک اعتبار خبر متفاوت است اما نه به این معنا که در شهادت احتمال مطابقت با واقع نقشی ندارد و وثاقت اهمیت ندارد و لذا روایاتی که در آنها وثاقت شرط شده است نیز بر اعتبار عقل دلالت دارند مثل:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ شَهَادَةِ الْأَعْمَى فَقَالَ نَعَمْ إِذَا أَثْبَتَ. (الکافی، جلد ۷، صفحه ۴۰۰)
که این روایت به سند دیگری هم با کمی اختلاف در نقل در کافی نقل شده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْأَعْمَى تَجُوزُ شَهَادَتُهُ قَالَ نَعَمْ إِذَا أَثْبَتَ. (الکافی، جلد ۷، صفحه ۴۰۰)
بنابراین به نظر ما عقل در شاهد شرط است اما در حدود همین ادله‌ای که بیان کردیم لذا حتی اگر دیوانه شخص ثقه‌ای هم باشد (که مرحوم آقای خوانساری فرموده بود عقلاء به او اعتماد می‌کنند) با این حال شهادت او مسموع نیست چون مرضی نزد عقلاء نیست و قبلا هم تذکر دادیم که ملاک حجیت خبر با ملاک حجیت شهادت متفاوت است و صرف اینکه عقلاء در جایی به خبر دیوانه ثقه اعتماد کنند دلیل بر این نیست که شهادت او هم مورد پذیرش آنها ست و لذا در هیچ جایی در دنیا، دیوانه را به عنوان شاهد در دادگاه حاضر نمی‌کنند.
پنجم: سیره و بنای عقلاء
این دلیل در کلام مرحوم آقای خویی ذکر شده است به این بیان که بنای عقلاء بر اعتبار عقل است به نحوی که در سیره عقلاء با دیوانه معامله بهائم می‌شود و این سیره اگر ثابت باشد حتی مانع مانع شکل گیری اطلاق نسبت به شهادت مجنون هم می‌شود و لذا نمی‌توان با اطلاقات حجیت شهادت دیوانه را اثبات کرد. به تعبیر دیگر با اطلاقات ادله نمی‌توان از این سیره ردع کرد و بلکه سیره مانع شکل گیری آن اطلاق است.

ضمائم:
«مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ» عدالته و هذا يدل على أن العدالة شرط في الشهود و يدل أيضا على أنا لم نتعبد بإشهاد مرضيين على الإطلاق لقوله‏ «مِمَّنْ تَرْضَوْنَ» و لم يقل من المرضيين لأنه لا طريق لنا إلى معرفة من هو مرضي عند الله تعالى و إنما تعبدنا بإشهاد من هو مرضي عندنا في الظاهر و هو من نرضى دينه و أمانته و نعرفه بالستر و الصلاح‏ (مجمع البیان، جلد ۲، صفحه ۶۸۳)

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ مِمَّنْ‏ تَرْضَوْنَ‏ مِنَ الشُّهَداءِ مِمَّنْ‏ تَرْضَوْنَ‏ دِينَهُ وَ أَمَانَتَهُ، وَ صَلَاحَهُ وَ عِفَّتَهُ، وَ تَيَقُّظَهُ‏ فِيمَا يَشْهَدُ بِهِ، وَ تَحْصِيلَهُ وَ تَمْيِيزَهُ، فَمَا كُلُّ صَالِحٍ مُمَيِّزٌ، وَ لَا مُحَصِّلٌ، وَ لَا كُلُّ مُحَصِّلٍ مُمَيِّزٍ صَالِحٌ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَمَنْ هُوَ أَهْلُ [الْجَنَّةِ] لِصَلَاحِهِ وَ عِفَّتِهِ- لَوْ شَهِدَ لَمْ تُقْبَلْ شَهَادَتُهُ لِقِلَّةِ تَمْيِيزِهِ‏. فَإِذَا كَانَ صَالِحاً عَفِيفاً، مُمَيِّزاً مُحَصِّلًا، مُجَانِباً لِلْمَعْصِيَةِ وَ الْهَوَى وَ الْمَيْلِ وَ التَّحَامُلِ‏ فَذَلِكُمُ الرَّجُلُ الْفَاضِلُ، فَبِهِ فَتَمَسَّكُوا، وَ بِهُدَاهُ فَاقْتَدُوا، وَ إِنِ انْقَطَعَ عَنْكُمُ الْمَطَرُ فَاسْتَمْطِرُوا بِهِ، وَ إِنِ امْتَنَعَ عَلَيْكُمُ النَّبَاتُ فَاسْتَخْرِجُوا بِهِ النَّبَاتَ، وَ إِنْ تَعَذَّرَ عَلَيْكُمُ الرِّزْقَ فَاسْتَدِرُّوا بِهِ الرِّزْقَ، فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّنْ لَا يَخِيبُ طَلَبُهُ، وَ لَا تُرَدُّ مَسْأَلَتُهُ.
(التفسیر المنسوب الی الامام العسکری صفحه ۶۷۲)

برچسب ها: شرایط شاهد, شهادت مجنون, شهادت دیوانه

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است