ملاک گناهان کبیره (ج۷۴-۲-۱۱-۱۴۰۲)

گفتیم چند طایفه روایت در مساله گناهان کبیره وارد شده است که برای ما حل تنافی بین سه طایفه از آنها بود. یکی طایفه‌ای که در آن ملاک گناه کبیره بیان شده است و اینکه هر گناهی که خداوند وعده آتش بر آنها داده باشد کبیره است. دیگری طایفه‌ای که گناهان کبیره را عدد مثل پنج یا هفت یا نه حصر کرده است و طایفه سوم روایاتی که تعداد بسیار زیادی از گناهان را به عنوان گناه کبیره ذکر کرده است.
روشن است که بین روایاتی که در آنها ضابطه گناهان کبیره وعده آتش بیان شده است و بین روایات طایفه‌ای که گناهان متعددی را به عنوان گناه کبیره ذکر کرده است تنافی وجود ندارد.
اما بین روایاتی که تعداد گناهان را در عدد حصر کرده است و روایات طایفه‌ای که تعداد بسیاری از گناهان را به عنوان گناه کبیره شمرده است تنافی وجود دارد و هم چنین بین روایات حصر تعداد گناهان کبیره و روایاتی که ضابطه ارائه کرده است از این جهت که روشن است که گناهانی که خداوند وعده آتش بر آنها داده است بسیار بیشتر از هفت‌ عدد هستند تنافی وجود دارد.
لذا اصلی‌ترین مشکل روایاتی هستند که تعداد گناهان کبیره را در هفت تا حصر کرده است و ما گفتیم جمع مطلق بر مقید در اینجا قابل التزام نیست و عرف تقیید روایات حاصر در عدد هفت را با تعداد بسیار زیادی از موارد دیگر نمی‌پسندد.
ما گفتیم برخی از روایات هستند که لسان آنها حصر کبائر در عدد هفت نیست بلکه لسان آنها حصر موجبات عقوبت (یا الکبائر الموجبة) است و بین این روایات و روایاتی که ضابطه بیان کرده است تنافی وجود ندارد چون ممکن است گناهان زیادی باشند که وعده آتش بر آنها داده شده باشد اما هفت تا از آنها هستند که موجب آتش هستند و خداوند از آنها نمی‌گذرد.
روایت حسن بن محبوب از این روایات بود و روایت حلبی نیز از این دسته روایات است:
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ‏ الْبَغْدَادِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ‏ قَالَ مَنِ اجْتَنَبَ‏ مَا أَوْعَدَ اللَّهُ‏ عَلَيْهِ النَّارَ إِذَا كَانَ مُؤْمِناً كَفَّرَ اللَّهُ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَ يُدْخِلُهُ‏ مُدْخَلًا كَرِيماً وَ الْكَبَائِرُ السَّبْعُ الْمُوجِبَاتُ قَتْلُ النَّفْسِ الْحَرَامِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ. (ثواب الاعمال، صفحه ۱۲۹)
در این روایت هم گفته شده است کبائری که موجب عقوبت هستند این هفت تا هستند نه اینکه کبائر فقط این هفت تا باشند.
در برخی دیگر از روایات گفته شده است هفت تا گناه هست که موبق است:
حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ الدَّيْلَمِيُّ الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْأَصَمُّ قَالَ حَدَّثَنَا الرَّبِيعُ بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَهْبٍ قَالَ أَخْبَرَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ بِلَالٍ عَنْ ثَوْرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي الْغَيْثِ‏ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ‏ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هُنَّ قَالَ الشِّرْكُ بِاللَّهِ وَ السِّحْرُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ‏ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ‏ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَ التَّوَلِّي يَوْمَ الزَّحْفِ وَ قَذْفُ‏ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ‏. (الخصال، جلد ۲، صفحه ۳۶۴)
موبقات با موجبات متفاوت است و موبق یعنی آنچه از بین برنده دین است که ممکن است جزو آن گناهانی باشد که موجب آتش است و ممکن است نباشد مثل سحر در این روایت.
برخی دیگر از این روایات هستند که در مقام بیان اکبر الکبائر هستند و اینکه آنها هفت تا گناه هستند نه اینکه گناهان کبیره هفت تا هستند.
مثل برخی روایات که قبلا گذشت و روایت:
أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ الْحَافِظُ الْهَمْدَانِيُّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زِيَادٍ وَ هُوَ الْوَشَّاءُ الْخَزَّازُ وَ هُوَ ابْنُ بِنْتِ إِلْيَاسَ وَ كَانَ وَقَفَ ثُمَّ رَجَعَ فَقَطَعَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عُمَرَ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ وَ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَكْبَرُ الْكَبَائِرِ سَبْعٌ‏ الشِّرْكُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ‏ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ* عَزَّ وَ جَلَ‏ إِلَّا بِالْحَقِّ* وَ أَكْلُ أَمْوَالِ الْيَتَامَى وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ إِنْكَارُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَمَّا الشِّرْكُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ فَقَدْ بَلَغَكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِينَا وَ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَرَدُّوهُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ أَمَّا قَتْلُ النَّفْسِ الْحَرَامِ فَقَتْلُ الْحُسَيْنِ ع وَ أَصْحَابِهِ وَ أَمَّا أَكْلُ أَمْوَالِ الْيَتَامَى فَقَدْ ظُلِمْنَا فَيْئَنَا وَ ذَهَبُوا بِهِ‏وَ أَمَّا عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فِي كِتَابِهِ- النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ‏ وَ هُوَ أَبٌ لَهُمْ فَعَقُّوهُ فِي ذُرِّيَّتِهِ وَ فِي قَرَابَتِهِ- وَ أَمَّا قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ فَقَدْ قَذَفُوا فَاطِمَةَ ع عَلَى مَنَابِرِهِمْ وَ أَمَّا الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ فَقَدْ أَعْطَوْا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع الْبَيْعَةَ طَائِعِينَ غَيْرَ مُكْرَهِينَ ثُمَّ فَرُّوا عَنْهُ وَ خَذَلُوهُ- وَ أَمَّا إِنْكَارُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ أَنْكَرُوا حَقَّنَا وَ جَحَدُوا لَهُ وَ هَذَا مِمَّا لَا يَتَعَاجَمُ فِيهِ أَحَدٌ وَ اللَّهُ يَقُولُ‏ إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً. (تهذیب الاحکام، جلد ۴، صفحه ۱۴۹)
اما برخی از روایات هستند که مفاد آنها حصر عدد گناهان کبیره در هفت تا ست.
مثل روایت عبید بن زرارة و محمد بن مسلم و عبد الرحمن بن کثیر.
به نظر ما تنافی بین این روایات و سایر روایات این طور قابل حلّ است که با توجه به اینکه گناهانی که خداوند بر آنها وعده آتش داده است بیش از هفت عدد است و این مسلم است و لذا از قبیل قرینه متصل به کلام است پس روایاتی که کبائر را در هفت حصر کرده‌اند در مقام حصر تعداد کبائر در هفت نیستند بلکه مفاد آنها به حکومت چیزی دیگر است. به نظر ما مفاد این روایات به حکومت این است که طریق احراز عدالت اجتناب از این هفت گناه است. روایت ابن ابی یعفور طریق احراز عدالت را اجتناب از کبائر قرار داد و این روایات می‌گوید کبائر هفت عدد است.
ممکن است گفته شود با فرض اینکه این روایات در مقام حصر گناهان کبیره نیستند شاید مدلول آنها شمردن اکبر الکبائر باشد. اما به نظر ما حمل کبائر بر اکبر، مجاز است.
پس مفاد این روایات که کبائر را در هفت حصر کرده است و در مقام بیان این نیست که کبائر بیش از هفت نیستند (چون بیشتر بودن تعداد گناهان کبیره مسلم است) نشان دهنده این است که در مقام تفسیر کبیره‌ای است که در جای دیگری موضوع حکم قرار گرفته است که همان روایت ابن ابی یعفور است که در آن اجتناب از کبائر طریق احراز عدالت قرار گرفته است.
به عبارت دیگر وقتی تعداد گناهان کبیره بیش از هفت است روایتی که می‌گوید تعداد گناهان کبیره هفت تا ست باید در مقام این باشد که کبائر تعبدا هفت تا هستند و این تعبد یا باید به این معنا باشد که ارتکاب غیر از این هفت‌ تا مخلّ به عدالت نیست که این خلف روایات متعدد و مسلم است که ارتکاب گناه کبیره موجب خروج از عدالت است، و یا باید ناظر به مقام شک باشد که اگر در اجتناب شخص از معاصی و تحقق عدالت در او شک شود، اجتناب از این هفت گناه طریق به اجتناب او از سایر گناهان است.
حتی احتمال این جمع که ما بیان کردیم برای دفع تنافی بین این روایات کافی است هر چند به نظر ما ظاهر این تعبیر که کبائر هفت تا هستند لسان حکومت است و اینکه در جای دیگری کبائر موضوع حکمی قرار گرفته است و در مقام تفسیر آن است.
اشکال: کبائر موضوع احکام متعددی قرار گرفته است و لذا عدم نظارت آن بر روایت ابن ابی یعفور موجب لغویت نیست پس ضابطه حکومت وجود ندارد.
جواب: حکومت این روایت بر ادله‌ای که در آنها گفته شده است اگر کبائر را اجتناب کنید سیئات بخشیده می‌شود معنا ندارد چون عدم تصویر حکومت ظاهری در آنها که روشن است (چرا که معنا ندارد به کسی که می‌داند گناهان کبیره دیگری انجام داده است گفته شود باقی را انجام نداده‌ای) و اگر حکومت واقعی باشد خلاف مورد قطع و مسلم است که گناهان کبیره بیش از این تعداد است.

برچسب ها: گناه کبیره, گناه صغیره

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است