شهادت حسی (ج۳۱-۷-۸-۱۴۰۳)
بحث در ضابطهای است که شاهد بر اساس آن شاهد میشود تا در نتیجه اگر بر آن اساس شهادت داد شهادتش مسموع باشد.
کلام صاحب ریاض و اشکالات صاحب جواهر به ایشان را نقل کردیم اما کلام صاحب ریاض متین و قوی است و محقق نراقی نیز نظر ایشان را پذیرفته است.
ایشان فرمودند شهادت با اخبار متفاوت است و هر خبر بر اساس هر علمی، شهادت نیست بلکه شهادت یعنی اخبار ناشی از حضور و حسّ (به همان معنایی که در مقابل عدم حضور است نه به معنایی که ما میگفتیم). پس از نظر ایشان شهادت، اخبار جزمی ناشی از حسّ و حضور است.
اما صاحب جواهر فرمودند شهادت اخبار جزمی است حتی اگر بر حضور مبتنی نباشد بلکه بر اساس تواتر یا قرائن و ... باشد. در حقیقت از نظر ایشان اگر کسی از گفته خود مدعی هم یقین پیدا کند میتواند به نفع او شهادت بدهد.
صاحب ریاض برای ادعای خودشان به کلام اهل لغت استدلال کردهاند و صاحب جواهر گفتند معنای لغوی برای ما مهم نیست بلکه مفهوم عرفی مهم است.
صاحب ریاض در بخشی از کلامشان گفتهاند:
«أنّ القطع المستند إلى الحسّ الباطني ربما يختلف شدّةً و ضعفاً، و لذا يتخلف كثيراً؛ فلعلّ الشاهد المستند علمه إليه يظهر عليه خلاف ما شهد به، فكيف يطمئن بشهادته؟!» (ریاض المسائل، ج ۱۵، ص ۳۶۴)
علم مبتنی بر حس ظاهری با علم مبتنی بر حس باطنی هم در شدت و ضعف تفاوت دارند و هم در میزان اصابت با واقع متفاوتند. منظور ایشان از شدت و ضعف شاید همان مراتبی باشد که از آنها به علم الیقین و حق الیقین و ... تعبیر میکنند ولی برای ما این معنا روشن نیست و قطع و علم شدت و ضعف ندارد. از طرف دیگر علم مبنی بر حسّ باطن (مثل موارد تواتر یا خبر مفید علم) در بسیاری موارد مخالف با واقع است بر خلاف علم مبتنی بر حواس ظاهری که خطای آن خیلی کم است. با وجود خطای زیاد در علم مبتنی بر حس باطنی، چطور قاضی میتواند به آن اعتماد کند؟
صاحب جواهر گفتهاند:
«نعم قد يشتبه على بعض المتسرعين معرفته، فيتخيل الظن الغالب علما، كما أنه قد يقطع مما لا يفيد القطع، و هذا الذي أشار إليه أنه غالبا يتخلف، خصوصا إذا انضم إليه بعض الأغراض النفسانية بخلاف العلم الحاصل بالأمور المفيدة له عرفا عند المستقيمين الخالين عن الأغراض الذين لهم قابلية النقد و التمييز بين المراتب، فإنه لا يتخلف غالبا، و اتفاق تخلصه غير قادح، كما أنه قد يتخلف العلم بالحس لاشتباه و نحوه، و الله العالم.»
یعنی سبب کثرت تخلف این نیست که علم مستند به حس باطنی است بلکه این است که موارد زیادی علم نیست و خیال کردهاند علم است یا علمی است که از اسبابی حاصل شده که مفید علم نیستند و گرنه این طور نیست که علم حاصل از تواتر کثرت تخلف داشته باشد. البته ایشان به صاحب ریاض نسبت داده که فرموده علم حاصل از حس باطنی غالبا غلط است در حالی که صاحب ریاض گفتند خطای آن کثیر است نه اینکه غالبا غلط است.
به نظر ما در اختلاف بین صاحب ریاض و صاحب جواهر حق با صاحب ریاض است و علم گاهی ناشی از حضور و مشاهده است و گاهی ناشی از اسباب دیگر غیر از حضور و مشاهده است مثلا ناشی از خبر متواتر است و شهادت اخبار جزمی ناشی از حضور و مشاهده است. البته اینکه صاحب ریاض گفتند به خاطر خطای زیاد علم مبتنی بر حس باطنی قاضی به آن اطمینان پیدا نمیکند از نظر ما حرف تمامی نیست چون معیار اعتبار شهادت، افاده اطمینان برای قاضی نیست. اشکال همین است که صدق شهادت بر غیر این مورد معلوم نیست.
با این حال ما نظر صاحب ریاض را نمیپذیریم به این بیان که در شهادت، حسی بودن مهم است اما نه به معنایی که منظور صاحب جواهر و صاحب ریاض بود بلکه به معنایی که ما قبلا گفتیم یعنی مبتنی بر مقدمات حسی باشد در مقابل مقدمات حدسی و توضیح دادیم که منظور از مقدمات حسی یعنی مقدماتی که برای نوع مردم علم به نتیجه واحد را در پی دارد در مقابل مقدمات حدسی لذا از نظر ما تواتر هم جزو مقدمات حسی است به خلاف قول اهل خبره.
ما در جای خودش توضیح دادهایم که ملاک حجیت خبر با ملاک حجیت قول خبیر متفاوت است و این ثمرات متعدد دارد از جمله اینکه در اخبار، از نظر مشهور قول مخبر واحد معتبر نیست بلکه باید متعدد باشد اما در قول خبره، یک نفر کافی است.
نتیجه اینکه در شهادت دو مساله متفاوت وجود دارد یکی اینکه شهادت باید مبتنی بر مقدمات حسی باشد یعنی مقدماتی که برای نوع مردم به علم به نتیجه واحد منتهی میشود که از نظر ما در شهادت این معتبر است و دیگری اینکه شهادت باید مبتنی بر حضور باشد که مقصود صاحب ریاض است و ما آن را نپذیرفتیم.
علت اعتبار این شرط هم این است که صدق شهادت در غیر آن معلوم نیست و لذا شهید اول هم در عبارتی از برخی از اصحاب نقل کرده است که شاهد باید به لفظ شهادت، اداء کند و اگر بگوید میدانم، یا از روی علم خبر میدهم یا درست میگویم هر چند نشنیدهام شهادتش مسموع نیست. (الدروس، ج ۲، ص ۱۳۵)
در کلام محقق نراقی شرط دیگری در همین جا بیان کردهاند و آن اینکه در موارد شهادت باید علم ناشی از اسباب عادی باشد و گرنه مسموع نیست. مثلا اگر شخص بگوید من امام زمان علیه السلام را دیدهام و از او این طور شنیدم مسموع نیست. یا مثلا شخص بر اساس احضار ارواح یا ارتباط با جنّ شهادت بدهد مسموع نیست.
این معنا هم با آنچه ما گفتیم متفاوت است و هم با آنچه صاحب ریاض گفتند و توضیح آن خواهد آمد.
برچسب ها: تحمل شهادت, شهادت حسی